شرح‏
قال الصّادق عليه السّلام:صاحب النّيّة الصّادقة، صاحب القلب السّليم.
حضرت امام عليه السّلام مى‏فرمايد كه: صاحب نيّت صادق، صاحب دل سليم است.
يعنى هر كه دل او از وساوس شيطانى و علايق جسمانى سالم است، نيّت او در عبادت و طاعت، صادق است و الا در نيّت خود كاذب است. تشبيه كرده‏اند نيّت صادق را به گريختن كسى از پيش درّنده‏اى، چنانكه نيّت هارب از اين گريختن، نيست مگر خلاصى از سبع، و مشوب بغير اين نيست. نيّت در عبادات نيز بايد چنين باشد و مشوب به غير نباشد.
لانّ سلامة القلب من هواجس المحذورات، تخلّص النّيّة للّه تعالى فى الامور كلّها.
چرا كه سلامت نفس از وساوس شيطانى، كه حذركردن از او لازم است، خالص مى‏كند نيّت را از براى خداى تعالى در جميع كارها.
قال اللّه عزّ و جلّ:
چنانكه خداوند عالم در قرآن مجيد و فرقان حميد فرموده:
يَوْمَ لا يَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ. الا مَنْ اتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَليمٍ 26: 88 - 89(شعراء - 88).
يعنى: روز قيامت، روزى است كه نفع نمى‏كند در آن روز، نه مال و نه فرزند و نه هيچ چيز، مگر دل پاك از چرك عصيان و نفس سالم از زنگ طغيان.
و قال النّبىّ صلّى اللّه عليه و آله: نيّة المؤمن خير من عمله.
و حضرت رسالت پناه صلّى اللّه عليه و آله فرموده است كه: نيّت مؤمن در كار خير، به از كردن آن كار است. جمع ميان اين حديث و حديث:«افضل الاعمال أحمزها،»
يعنى:
فاضلترين عملها نزد حضرت بارى، هر عملى است كه دشوارتر باشد، خالى از
شرح‏مصباح‏الشريعة ص : 45
اشكال نيست. چرا كه حديث اوّل، دلالت دارد كه بهترين عملها، نيّت است و حديث دوم، دلالت دارد كه فاضلترين هر عمل، هر عملى است كه دشوارتر باشد.
بعضى از علما جهت دفع اين اشكال، گفته‏اند كه: مراد از حديث اوّل، اعتقاد حقّ، است و شكّى نيست كه اعتقاد حقّ به از عمل است، چرا كه اعتقاد درست، موجب خلود بهشت است، چنانكه اعتقاد باطل، باعث خلود جهنّم است. به خلاف عمل، كه هيچ عمل نيست كه موجب خلود بهشت يا دوزخ باشد. و اين معنى را از حديث نيز استنباط مى‏توان كرد، كه شخصى از يكى از ائمّه عليهم السّلام پرسيد كه: مؤمنى كه سى سال يا بيشتر يا كمتر، عمرش گذشته باشد، به چه سبب به اين عمل قليل مستوجب خلود بهشت مى‏شود و در كافر به عكس؟ حضرت فرمود كه: چون نيّت مؤمن اين است كه: هر چه قدر در دنيا باشد، به همين اعتقاد باشد كه دارد، و كافر نيز همچنين. از اين جهت او مستحقّ خلود جنّت است و اين مستحقّ خلود جهنّم.
بنابراين، معنى حديث چنين مى‏شود كه: طبيعت نيّت، به از طبيعت عمل است، گو در ضمن فردى باشد و اين اندكى دور است. و ممكن است كه معنى حديث دوم اين باشد كه: اشقّ هر عمل، فاضلتر است از غير اشقّ آن عمل، مثل نماز به حضور قلب و اطمينان خاطر، افضل است از نماز بى حضور و اطمينان، و روزه در روزهاى گرم و بلند، فاضلتر است از اوقات ديگر. پس مى‏شود كه نيّت هر عمل، فاضلتر از نفس عمل باشد و عملها مختلف باشند در شدّت و ضعف و قلّت ثواب و كثرت ثواب، و في الواقع نيز چنين است، چرا كه نيّت خالص، كه به هيچ وجه از وجوه، مخلوط و مغشوش به غير نباشد، به مراتب شتّى، اشقّ است از نفس عمل، هر چند عمل جهاد يا حجّ باشد. يا معنى حديث اوّل، اين باشد كه: چون عبادت و طاعت تمام نمى‏شود مگر به دو جزء، يكى بدن و يكى دل و اين يك جزء كه دل است، بهتر است از جزء ديگر كه بدن است. پس نيّت كه عمل قلب است، هم فاضلتر باشد از عمل جوارح و اعضاء، چرا كه مقصود از عمل تن، آن است كه صفت دل بگردد و عكس نيست. ديگر اينكه نيّت، اصل است و متبوع است و عمل، فرع است و تابع، و شكّ نيست كه متبوع، افضل است از تابع.
شرح‏مصباح‏الشريعة ص : 46
و قال:الاعمال بالنّيّات، و لكلّ امرء ما نوى.
يعنى: هر عملى كه متعلّق باشد به نيّت و بى نيّت واقع نشود، مثل واجبات و مستحبّات، قبول آن عمل، موقوف به نيّت است و بى نيّت قبول نمى‏شود و از براى هر كس فراخور خلوص نيّت، ثواب مقرّر است. هر چند در نيّت، خلوص بيشتر است و از آميختگى و امتزاج به غير كمتر، ثواب آن عمل بيشتر است. چون بيان كرد كه هر عملى كه به نيّت است، ناچار است از نيّت، مى‏خواهد بيان كند كه كيفيّت نيّت چون است و گفت:
و لا بدّ للعبد من خالص النّيّة في كلّ حركة و سكون.
يعنى: ناچار است بنده را از نيّت خالص در جميع حركات و سكنات، در هر طاعت و عبادت، كه اگر نيّت در افعال و اعمال خالص نباشد و به اغراض مهلكه مخلوط باشد، از جمله غافلين خواهد بود، چنانكه مى‏فرمايد:
اذ لو لم يكن بهذا المعنى، يكون غافلا.
يعنى: اگر نبوده باشد نيّت او موصوف به خلوص و آميخته باشد به شهوات نفسانى، هر آينه آن كس مى‏باشد كه از جمله غافلان، بلكه از جمله حيوانات عجم.
و الغافلون قد وصفهم اللّه بقوله:
و غافلان را وصف كرده است در قرآن مجيد، بقول خود:
انْ هُمْ الا كَالانْعامِ بَلْ هُمْ اضَلُّ سَبيلا 25: 44(فرقان - 44).
يعنى: كسانى كه افعال خير را نه محض از براى خدا مى‏كنند، مثل چارپايان هستند، بلكه پست‏تر، چرا كه چارپايان به واسطه نداشتن عقل و تميز، عمر ايشان صرف «لا يعنى» مى‏شود و معهذا، به آن كارى كه از براى او مخلوق هستند، مثل باركشى و سوارى، به قدر مقدور تقصير نمى‏كنند. بيچاره آدمى، با وجود عقل و تميز و مكلّف بودن به اوامر و نواهى، هر گاه به مقتضاى عقل خود عمل نكند، به
شرح‏مصباح‏الشريعة ص : 47
مراتب شتّى، بدتر از حيوانات عجم خواهد بود.
ثمّ النّيّة تبدو من القلب على قدر صفاء المعرفة، و تختلف على حسب اختلاف الاوقات، فى معنى قوّته و ضعفه.
مى‏فرمايد كه: ظاهر مى‏شود نيّت از دل مؤمن، به قدر صفا و چركنى دل، يعنى هر چند كه دل، كه مطلع نيّت است، به صفا و جلا، اقرب است و از كدورت و تيرگى، ابعد، نيّت او به خلوص اقرب است. و هر چند در علم و معرفت، كاملتر است نيّت و ساير افعال و اعمالش به صلاح و سداد، نزديكتر است. و نيز مى‏فرمايد كه: مختلف مى‏شود مراتب نيّت، به حسب اوقات در قوّت و ضعف. يعنى: در اوقات اطمينان خاطر و عدم تزلزل و تشويش نيّت، به خلوص اقرب است، تا وقت تشويش خاطر. پس نتيجه اين فقره، اين شد كه صاحب نيّت، تا راه به حقيقت نيّت نبرده است و اسباب تزلزل و اضطراب را از خود دفع نكرده است، نيّت او در فرايض و سنن، از درجه اعتبار ساقط است و اعتبارى چندان ندارد.
و صاحب النّيّة الخالصة نفسه و هواه معه مقهورتان، تحت سلطان تعظيم اللّه تعالى.
يعنى: صاحب نيّت خالص، كسى است كه مجاهده و مخالفت «نفس امّاره» كند و مباغضت و مخالفت اين خدّاعه غرّاره را لازم داند، چرا كه جويندگان طريق فوز و نجات، در جميع اطوار و حالات، احتراز از شرّ اين عدوّ قوى و فريب اين غرور غوى نموده و همّت بر مجاهده و مدافعه آن، كه افضل اقسام جهاد است، گماشته‏اند. چنانكه از حضرت رسالت پناه صلّى اللّه عليه و آله مروى است كه آن حضرت فرموده:
«أفضل الجهاد، من جاهد نفسه الّتى بين جنبيه،»
يعنى بهترين جهادها، جهاد كسى است كه، مجاهده كند با نفس خودش كه در ميان دو پهلوى او است و نهايت قرب به او دارد. از حضرت صادق عليه السّلام نيز مروى است كه آن حضرت فرموده:«احذروا اهواءكم كما تحذرون اعداءكم، فليس شي‏ء اعدى للرّجال من اتّباع أهوائهم و
شرح‏مصباح‏الشريعة ص : 48
حصائد السنتهم».
يعنى: حذر كنيد از هواها و خواهشهاى نفس خود، چنانكه حذر مى‏كنيد از دشمنان خود، پس نيست هيچ چيز دشمن‏تر از براى مردان، از پيروى هواهاى نفس و درويده‏هاى زبانها. و مجاهده نفس عبارت از آن است كه او را در هواها و خواهشهاى خود، ممكّن نداشته، مسخّر و مقهور عقل، كه فرمانفرماى مملكت بدن است، سازند و مجال سركشى و نافرمانى او، كه موجب اختلال اركان اين بنيان الهى است، نداده، به معونت جنود عقليّه به دفع طغيان و فساد او پردازند، تا سلطان عقل در قلمرو بدن، تمكّن و استقلال يافته و اين قلوب كه منزلگاه قوافل فيوض الهيّه است، از فتن و شرور أ هواى نفسانى، خالى و به زيور آثار خير و مرضيّات ربّانى، حالى گردد.رَبَّنا لا تُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ اذْ هَدَيْتَنا، وَ هَبْ لَنا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً، انَّكَ انْتَ الْوَهَّابُ 3: 8(آل عمران - 8).
و الحياء منه.
يعنى: از جمله فروع و نتايج خلوص نيّت، «حيا» است. يعنى: هر گاه كسى صاحب نيّت خالص شد و سريره و علانيه خود را با خدا يكسان كرد، البتّه مى‏گردد صاحب حيا و آزرم، و حيايش مانع مى‏شود كه تعظيم و توقير الهى «كما ينبغى» بجا نياورد و به كارى كه مخالف رضاى او باشد، مرتكب شود. از اين مذكورات، متنا و شرحا مستفاد مى‏شود كه با اعتقاد درست و اذعان «بما جاء به النّبىّ»، ارتكاب معصيت بسيار، مستبعد است و از اينجا است كه بعضى از فقها، ارتكاب معصيت را، منافى ايمان مى‏دانند. و دليل جمعى كه قائل هستند به خلود فسّاق در جهنّم، اين است. و اين قول، خالى از قوّت نيست، و بعضى از احاديث نيز مؤيّد اين است.
و هو من طبعه و شهوته و منيته.
يعنى: صفت حيا جبلّى و طبيعى خلوص نيّت است و خواهش او را دارد.
صاحب نيّت خالص، هرگز از حيا منفكّ نمى‏شود و اين دو صفت كمال كه حيا و نيّت خالص باشد، لازم يكديگرند و از هم جدا نمى‏شوند. هر چند خلوص نيّت،
شرح‏مصباح‏الشريعة ص : 49
بالذّات مقدّم است، مثل تقدّم علّت بر معلول.
نفسه منه في تعب و النّاس منه في راحة.
يعنى: هر كه صاحب نيّت خالص است، نفس او از او در تعب است، چرا كه به مقتضاى خواهش او عمل نمى‏كند. ديگران از او در راحتند، چرا كه چون كارهايش موافق رضاى الهى است و ظلم او به كسى نمى‏رسد.