شرح‏
قال الصّادق عليه السّلام:من لم ينسلخ من هوى حسّه، و لم يتخلّص من افات نفسه و شهواتها، و لم يهزم الشّيطان، و لم يدخل في كنف اللَّه و توحيده و امان عصمته، لا يصلح للامر بالمعروف و النّهى عن المنكر.
حضرت امام صادق عليه السّلام مى‏فرمايد كه: هر كه از خود سلب نكرده باشد خواهشهاى نفسانى را و از آفات نفس و مهلكات آن، خلاصى نيافته باشد و التجا به حفظ و حمايت الهى نبرده باشد و در هر وقت از اوقات، خلاصى خود را از چنگ آن ديو لعين از جناب احديّت استغاثه ننمايد، صلاحيت امر به معروف و نهى از منكر كردن ندارد.
لانّه اذا لم يكن بهذه الصّفة، فكلّما اظهر يكون حجّة عليه، و لا ينتفع النّاس به.
يعنى: هر كه اصلاح نفس خود نكرده باشد و به صفات مذكوره موصوف نباشد، هر امر به معروف و نهى از منكر كه مى‏كند، حجّت مى‏شود بر خودش و او را ردّ به خودش خواهند كرد، در دنيا يا در آخرت. و خواهند گفت: اگر آنچه تو مى‏گفتى اگر راست بود چرا خود نمى‏كردى؟ و آنچه ديگران را از ارتكاب او منع مى‏كردى، اگر بد بود چرا خود امتناع نمى‏كردى؟ و هر چه گويد از موعظه و نصيحت به مردم، اثر نخواهد كرد و از گفته او نفع به كس نخواهد رسيد.
قال اللَّه تعالى:ا تَامُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ انْفُسَكُمْ. 2: 44(بقره - 44)
چنانكه خداوند عالم در مقام تعبير و سرزنش اين جماعت مى‏فرمايد: آيا امر مى‏كنيد شما مردم را به نيكوئى و خود فراموش مى‏كنيد...؟
شرح‏مصباح‏الشريعة ص : 401
و يقال له: يا خائن ا تطالب خلقى بما خنت به نفسك، و ارخيت عنه عنانك.
و مى‏گويد جناب احديّت، به اين واعظان غير متّعظ كه: اى خائنان بدكار، و اى خيانتكاران ضايع روزگار، آيا طلب مى‏كنيد از بندگان من آنچه به خود كرده‏ايد.
يعنى: چنانكه خيانت به نفس خود كرده‏ايد و فريب خود داده‏ايد، مى‏خواهيد كه فريب ايشان نيز بدهيد و از براى تحصيل مآرب و حاجات خود، ارخاى عنان به ايشان مى‏كنيد و مى‏خواهيد كه ايشان را از راه ببريد؟روى انّ ابا ثعلبة الخشنىّ سال رسول اللَّه صلّى اللَّه عليه و آله: عن هذه الاية:يا ايُّهَا الَّذينَ آمَنُوا عَلَيْكُمْ انْفُسَكُمْ لا يَضُرُّكُمْ مَنْ ضَلَّ اذَا اهْتَدَيْتُمْ. 5: 105(مائده - 105)
روايت است كه أبو ثعلبه روزى از حضرت پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله، از معنى آيه پرسيد.
قال صلّى اللَّه عليه و آله: و امر بالمعروف و انه عن المنكر، و اصبر على ما اصابك، حتّى اذا رايت شحّا مطاعا، و هوى متّبعا، و اعجاب كلّ ذى راى برايه، فعليك بنفسك، و دع عنك امر العامّة.
حضرت در جواب سائل فرمود كه: امر كن و ترغيب نما مردمان را به واجبات و مستحبّات، و منع كن و بازدار بدكاران را از محرّمات و منهيّات، و صبر كن بر مكاره و مصائب، هر چه به تو رسد، و هرگز خود را از اين شغل امر معروف و نهى منكر فارغ مدار، مگر وقتى كه بيابى مردمان را حريص بر دنيا و مطيع نفس امّاره، و به رأى و اعتقاد خود، مستقلّ باشند و گوش به سخن علما نكنند، و وعظ و نصيحت در ايشان اثر نكند، پس در اين وقت بر تو است كه دست از امر معروف و نهى از منكر، كشيده دارى و ملازم اصلاح نفس خود باشى.
ممكن است كه مراد اين باشد كه به امر معروف و نهى منكر مشغول باش، تا وقتى كه بيابى نفس خود را مثل ديگران موصوف به صفات ذميمه، كه ديگر امر
شرح‏مصباح‏الشريعة ص : 402
معروف و نهى منكر مكن و مشغول اصلاح خود شو، كه به حكم: «من لم يصلح»، تا كسى اصلاح خود نكرده باشد، اصلاح غير نمى‏تواند كرد، و شرط تأثير وعظ و پند، پندگرفتن است. و تا ديگ، خود گرم نشود، آب را گرم نمى‏كند.
و صاحب الامر بالمعروف، يحتاج ان يكون عالما بالحلال و الحرام، فارغا من خاصّة نفسه ممّا يامرهم به و ينهاهم عنه، ناصحا للخلق، رحيما بهم، رفيقا داعيا لهم باللّطف و حسن البيان، عارفا بتفاوت احلامهم لينزل كلا منزلته، بصيرا بمكر النّفس و مكايد الشّيطان، صابرا على ما يلحقه، لا يكافئهم بها و لا يشكو منهم، و لا يستعمل الحميّة و لا يتغلّظ لنفسه، مجرّدا بنيّته للَّه تعالى، مستعينا به و مبتغيا لثوابه، فان خالفوه و جفوه صبر، و ان وافقوه و قبلوا منه شكر، مفوّضا امره إلى اللَّه تعالى، ناظرا إلى عيبه.
مى‏فرمايد كه: هر كه مى‏خواهد امر معروف و نهى منكر كند، محتاج است به چند چيز:
يكى آنكه - عالم باشد به حلال و حرام و ساير احكام خمسه. و تميز ميان ايشان كرده باشد، وگر نه ممكن است كه امر كند به منكر و نهى كند از معروف، و موجب عذاب و عقاب او گردد.
دوم آنكه - خود مرتكب مناهى و تارك اوامر نباشد، وگر نه چنانكه گذشت، اثر نخواهد كرد.
سوم آنكه - از روى اخلاص و اعتقاد درست باشد و مغشوش به اغراض فاسده و اعراض كاسده نباشد، وگر نه نتيجه او غير فظاعت آخرت و شناعت دنيا نخواهد بود.
چهارم آنكه - از روى رحم و شفقت باشد، نه از روى صاحب كمالى و غرض علم و اظهار استعداد، وگر نه نتيجه او نيز مثل نتيجه سابق، غير خسران نخواهد بود.
پنجم آنكه - از روى حكمت باشد و هر كسى را موافق حال او و مناسب طور او با او معامله كند، مثل كسانى كه راه به عبادت نبرده‏اند و حلاوت بندگى الهى
شرح‏مصباح‏الشريعة ص : 403
نچشيده‏اند. امثال اين جماعت را به يكبار به عبادات شاقّه تكليف نكند، كه موافق حكمت نيست و باعث نفرت ايشان مى‏شود.
چنانكه مشهور است كه: واعظى تارك صلوتى را به مواعظ و نصايح، ترغيب به نماز كرد و آداب نماز به او تعليم داد و گفت: چند روز در اوقات نماز با من باش و وظايف واجبات و سنن با من بجا آر، تا خوب به آداب نماز از علمى و عملى باخبر شوى. آن شخص قبول كرد، اوّل طلوع فجر كه شد، تائب را بيدار كرد كه برخيز و نماز كن، تائب از خواب برخاست و با عابد به نماز ايستاد و مشغول نماز شد و بعد از نماز او را به تعقيب نماز مشغول كرد تا قريب به چاشت شد، تائب برخاست تا بر سر كارى رود و تحصيل معاشى كند، هنوز كارى فيصل نداده بود كه پيشين شد، آواز داد كه: تائب بيا، كه وقت نماز است، تائب كار را ناقص گذاشته به خدمت عابد آمد، عابد او را به نماز نافله مشغول كرد و بعد از نافله به واجبى، و بعد از واجبى به سنّتى عصر، و بعد از او به واجبى، و بعد از او به تعقيب، تا قريب پسين شده و همچنين مغرب و نافله‏ها تا قريب به نصف شب.
حاصل: جميع كارهاى تائب منحصر شد به نماز و تعقيب نماز و اوراد، و از ساير كارها و تحصيل معاش باز ماند. پس گفت: نماز كار بيكاران بوده و به حال اوّل معاودت نمود. غرض، هر كار كه موافق حكمت نيست، محكم نيست و عاقبت خير ندارد.
ششم آنكه - از مكر نفس و كيد شيطان، غافل نشود و از حوادث و سوانح روزگار هر چه رو دهد، ملازم صبر و شكر باشد، و اگر از مردم و از كسانى كه در مقام اصلاح ايشان است، حركت ناملايمى نسبت به واعظ واقع شود، در مقام تلافى و تدارك نشود، و شكوه ايشان به كس نكند، و اظهار عبوس و ترشرويى ننمايد، و از غلظت و تندى و درشتى احتراز كند، و نيّت خود را از اغراض فاسده خالص دارد، و عوض همه اين‏ها از خدا خواهد. و اگر با او مخالفت نمايند و جفا كنند، صبر كند. و اگر موافقت نمايند و گفته او را قبول كنند، شكر كند. و در همه حال كار خود به خدا گذارد و از عيب خود غافل نباشد.