شرح‏
قال الصّادق عليه السّلام:التّواضع اصل كلّ شرف نفيس و مرتبة رفيقة.
حضرت امام صادق عليه السّلام مى‏فرمايد كه: تواضع و فروتنى، اصل و اساس هر شرف است، چرا كه هر گاه كسى ملازم فروتنى و افتادگى شد، به جميع مراتب شرف و كمالات نفس مى‏رسد و از استفاده و تعلّم از هر كه باشد و هر چه باشد و هر وقت كه باشد و هر جا كه باشد، ابا و امتناع نمى‏كند، و از رعونت نفس كه مانع وصول به كمالات است، خلاصى مى‏يابد. و تواضع، مرتبه‏اى بسيار بلند است در نزد حضرت بارى عزّ اسمه.
و لو كان للتّواضع لغة يفهمها الخلق، لنطق عن حقائق ما في مخفيّات العواقب.
مى‏فرمايد كه: اگر بود تواضع را زبانى و لغتى كه خلق آن را مى‏فهميدند، هر آينه بيان مى‏كرد خلق را فوايد عظيم و منافع كثيره خود را كه مجمل آن فوايد و منافع، تحصيل رضاى خالق و خلايق است و استكمال نفس است به كمالات لايقه و علوم حقّه.
و التّواضع ما يكون في اللَّه و للَّه، و ما سواه فكبر.
يعنى: تواضع آن است كه در راه خدا و از براى خدا باشد، و هر چه غير اين است. يعنى: از بابت سخريّه و استهزا است، آن كبر و عجب است.
و من تواضع للَّه شرّفه اللَّه على كثير من عباده.
يعنى: هر كه تواضع و فروتنى كرد، از براى خداوند عالم، بزرگ مى‏كند او را خداى تعالى، بر بسيارى از بندگان خود. و در نزد مردم عزيز و بزرگ مى‏شود.
و لاهل التّواضع سيماء يعرفها اهل السّماء من الملائكة، و اهل الارض من العارفين.
شرح‏مصباح‏الشريعة ص : 361
يعنى: از براى اهل تواضع، نورى و سيمائى است كه، مى‏شناسند ايشان را به آن نور و سيما، اهل آسمان از فرشتگان، و اهل زمين از علما و عرفا.
قال اللَّه تعالى:وَ عَلَى الاعْرافِ رِجالٌ يَعْرِفُونَ كُلا بِسيماهُمْ. 7: 46(اعراف - 46)
خداوند عالم مى‏فرمايد كه: بر اهالى اعراف مردانى باشند مشرف بر بهشت و دوزخ، كه ببينند و بشناسند هر يك از اهل بهشت و دوزخ را به علامتهاى ايشان، چه بهشتيان سفيد روى باشند و دوزخيان سياه روى. و گويند: اين موضع را به جهت آن «اعراف» گويند كه، ساكنان آن عارف باشند به اهل بهشت و دوزخ، و ساكنان اعراف، انبيا هستند يا شهدا يا افاضل مؤمنان يا ملائكه بر صورت مردان. و بودن ايشان در اعراف، دليل فضل و كرامت ايشان است، چه از آنجا منازل خود را در بهشت ببينند و از آن ملتذّ شوند، و عذاب دوزخ را مشاهده مى‏كنند و از خلاصى از آن مسرور مى‏گردند.
و بعضى گفته‏اند كه: بر اعراف كسانى‏اند كه حسنات و سيّئات ايشان، مساوى باشند يا يكى از ابوين، از ايشان راضى باشد و يكى نه. و يا موحّدانى كه در عمل تقصير كرده باشند.
و اصحّ آن است كه، افاضل اهل ايمان در آنجا مى‏باشند و مؤيّد اين است كه، «ثعلبى» در تفسير خود از ابن عبّاس رضى اللَّه عنه نقل كرده كه: اعراف، منزل بلندى است از صراط كه امير المؤمنين عليه السّلام و حمزه و عبّاس و جعفر طيّار «رضى اللَّه عنهم» بر آنجا باشند و دوستان خود را بشناسند، به تازگى و سفيدروئى، و دشمنان خود را به تيرگى و سياه‏روئى.
و محمّد بن جعفر بن راشد كه يكى از راويان اهل سنّت است، روايت كرده كه:
پدرم به من گفت كه: من از حسين بن علوان شنيدم كه او از سعد بن طريف شنيده كه اصبغ بن نباته گفت: روزى در مجلس منوّر شاه اوليا، علىّ مرتضى «عليه و آله الصّلوة» نشسته بودم كه، عبد اللَّه بن الكوّاء در آمد و گفت: يا امير المؤمنين، مرا آگاه كن از تفسير آيه‏وَ عَلَى الاعْرافِ رِجالٌ 7: 46(اعراف - 46). آن حضرت فرمود كه:
يا بن الكوّاء، آگاه باش ما كه اهلبيت نبوّت و معدن رسالتيم، فرداى قيامت زمام
شرح‏مصباح‏الشريعة ص : 362
اختيار به دست ما دهند و خطاب عزّت به ما رسد، كه آن كس كه اهل دوزخ باشد، او را به دوزخ فرستيد و هر كه از اهل بهشت است، او را به بهشت در آريد. آن كسانى كه در دار دنيا نصرت ما كرده باشند و در محبّت ما كوشيده و شراب محبّت ما نوشيده، ايشان را به علامات دوستى بشناسيم و به تعظيم تمام در بهشت عنبر سرشت در آريم. و آنان كه در اين جهان، عداوت ما ورزيده باشند و ايذا و آزار به محبّان ما رسانيده، ايشان را به علامات بغض بشناسيم و به عذاب جحيم و عقاب اليم رسانيم.
و مؤيّد اين قول بزرگوار و گفتار عالى مقدار است، قول عمرو بن شيبه كه گفت:
حضرت رسالت صلّى اللَّه عليه و آله روزى خطاب به امير المؤمنين عليه السّلام كرد و گفت: اى على، گويا من در تو مى‏نگرم، در روز قيامت و در دست تو عصائى مى‏بينم از عوسج، و تو به آن عصا گروهى را به بهشت ميرانى و طايفه‏اى ديگر را به آن عصا، به دوزخ مى‏فرستى، و به دوزخ مى‏گوئى كه: بگير فلان را كه از دشمنان من است، و فلان را بگذار كه از محبّان من است. و از تتمّه اين روايت است كه: آتش على عليه السّلام را مطيع‏تر باشد از غلام نسبت به خواجه خود. و در روايت آمده كه: حارث همدانى، كه يكى از محبّان امير متّقيان است و اكثر اوقات در ملازمت آن منبع سعادات مى‏بود، روزى گفت به آن حضرت كه: يا امير المؤمنين من از دو حالت ترسان و هراسانم، يكى در حالت نزع. دوم در حالت گذشتن از صراط. آن حضرت فرمود كه: يا حارث بشارت باد تو را كه من دوستان خود را در اين دو حالت فرو نگذارم و در اين دو وقت، خود را به ايشان رسانم و من ايشان را بشناسم و ايشان نيز مرا بشناسند، و من شفيع ايشان باشم و آتش دوزخ را گويم كه: ايشان را بگذار كه از محبّان و مخلصان من هستند، و ايشان را به مقصد خود رسانم.
قال رسول اللَّه صلّى اللَّه عليه و آله: انّ اللَّه اوحى إلىّ ان تواضعوا حتّى لا يفخر احد على احد، و لا يبغى احد على احد، و ما تواضع احد للَّه الا رفعه اللَّه.
حضرت خير البشر عليه و آله الصّلوة و السّلام، مى‏فرمايد كه: وحى كرد خداوند عالم به من كه: تواضع كنيد شماها با يكديگر، و هيچكدام شما فخر مكنيد به
شرح‏مصباح‏الشريعة ص : 363
ديگرى و زيادتى در اصل و نسب و حسب را مناط اعتبار مدانيد، و مگوئيد بعض شما به ديگرى كه: من زيادتى به تو دارم، چرا كه من از فلان قبيله‏ام، و پسر فلانى‏ام، و استعداد دارم و تو ندارى، چرا كه اين‏ها نزد خداوند عالم، قدر ندارد و غير تواضع و بندگى و اطاعت نزد او «عزّ شأنه» مناط اعتبار نيست. و نيز بايد هيچكدام شما با ديگرى در مقام بغى، و ظلم نباشيد، چرا كه ظلم و بغى منافى تواضع است و شما مأموريد به تواضع. و نيز از جمله وحى است كه: تواضع نمى‏كند هيچكس از براى خداى تعالى مگر آنكه حضرت خداوند تعالى بلند مى‏كند مرتبه او را در دنيا و آخرت.
و كان رسول اللَّه صلّى اللَّه عليه و آله اذا مرّ على الصّبيان سلّم عليهم لكمال تواضعه.
مى‏فرمايد كه: حضرت رسالت پناه صلّى اللَّه عليه و آله، از بس كه متواضع بود و مثل ساير صفات كماليّه در صفت تواضع نيز كامل بود، هر گاه به اطفال مى‏رسيد، سبقت سلام به ايشان مى‏كرد.
و اصل التّواضع من اجلال اللَّه تعالى و هيبته و عظمته، و ليس للَّه عزّ و جلّ عبادة يقبلها و يرضاها الا و بابها التّواضع، و لا يعرف ما في حقيقة التّواضع الا المقرّبون من عباده، المتّصلون بوحدانيّته.
مى‏فرمايد كه: اصل و عمده تواضع، تواضع كردن است از براى جناب عزّت، و بزرگوارى او را به خاطر آوردن، و خود را حقير و ضعيف و ناچيز شمردن، و هيچ عبادتى مقبول حضرت بارى تعالى نيست، مگر عبادتى كه از روى تواضع و فروتنى باشد. و نشناخته‏اند و راه نبرده‏اند به حقيقت تواضع، مگر بندگان مقرّب و كسانى كه راه برده‏اند و معترفند به توحيد و يگانگى بارى تعالى.
قال اللَّه تعالى:وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذينَ يَمْشُونَ عَلَى الارْضِ هَوْنا، وَ اذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاما. 25: 63
شرح‏مصباح‏الشريعة ص : 364
خداوند عالم در قرآن مجيد، در مقام بيان تواضع فرموده است كه: بندگان مخلص من، آنچنان جماعتى‏اند كه راه رفتن ايشان بر روى زمين از روى هموارى و افتادگى و عجز است، نه از روى كبر و عجب. و در هنگام مكالمه هر چند طرف درشت باشد، كه ايشان شيوه نرمى و هموارى مرعى مى‏دارند و از غلظت و تندى اجتناب مى‏نمايند.
و قد امر اللَّه عزّ و جلّ، اعزّ خلقه و سيّد بريّته محمّدا صلّى اللَّه عليه و آله بالتّواضع، فقال عزّ و جلّ:وَ اخْفِضْ جَناحَكَ لِمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنينَ. 26: 215(شعراء - 215)
و به تحقيق كه امر كرده است جناب احديّت، عزيزترين خلق خود را و بزرگترين آفريده خود را كه پيغمبر آخر الزّمان است صلّى اللَّه عليه و آله، به تواضع. و فرموده است كه: اى محمّد سست كن جانب خود را از براى مؤمنين و با ايشان به هموارى و نرمى سلوك كن.
و التّواضع مزرعة الخشوع و الخضوع و الخشية و الحياء، و انّهنّ لا ينبتن الا منها و فيها.
مى‏فرمايد كه: تواضع و فروتنى، محلّ روئيدن خشوع و خضوع است، و نيز محلّ روئيدن حيا و خوف است، و اين خشوع و خضوع و حيا و خوف، حاصل نمى‏شوند مگر از تواضع، و بروز نمى‏كنند و ظاهر نمى‏شوند مگر در تواضع.
حاصل آنكه هر كه تواضع و فروتنى دارد، مالك اين صفات است، و هر كه ندارد، نه.
و لا يسلم الشّرف التّامّ الحقيقيّ الا بالتّواضع في ذات اللَّه تعالى.
و حاصل نمى‏شود شرافت و عزّت، كه از ثوب نقصان منزّه باشد، مگر از تواضع و فروتنى در ذات الهى يعنى: در پيش وجود حقّ سبحانه، وجود خود را لا شي‏ء و ناچيز دانستن، و اعتبار وجود به ذات و صفات خود، راه ندادن.