شرح
قال الصّادق عليه السّلام:ثلاثة اشياء في كلّ زمان عزيزة، و هي الاخاء في
شرحمصباحالشريعة ص : 344
اللَّه، و الزّوجة الصّالحة الاليفة في دين اللَّه، و الولد الرّشيد، و من اصاب احدى الثّلاثة فقد اصاب خير الدّارين، و الحظّ الاوفر من الدّنيا.
حضرت امام صادق عليه السّلام مىفرمايد كه: سه چيز در هر زمان، بسيار كم است و عزيز الوجود است:
يكى - برادر در راه خدا، كه محض از براى خدا، نه از براى غرض ديگر، با كسى برادرى كند. و منبّه هم باشند كه از هر كدام كه خلاف شرعى ناشى شود، ديگرى منع كند و يار و مددكار هم باشد.
دوم - زن صالحه، كه الفت به شوهر خود داشته باشد، و در فنون اطاعت، تقصير نكند، و در حفظ سيرت خود و مال شوهر، تعدّى ننمايد.
سوم - فرزند رشيد صالح.
و هر كه همه اينها را، يا بعضى را داشته باشد، به يقين و تحقيق كه به او رسيده است خير دنيا و آخرت و به دست آورده است وافرترين نصيبى از دنيا.
و احذر ان تواخى من ارادك لطمع، او خوف او اكل او شرب، و اطلب مواخاة الاتقياء و لو في ظلمات الارض، و ان افنيت عمرك لطلبهم، فانّ اللَّه عزّ و جلّ لم يخلق على وجه الارض افضل منهم بعد النّبيّيين صلوات اللَّه عليهم و الاولياء، و ما انعم اللَّه على العبد بمثل ما انعم به من التّوفيق لصحبتهم.
مىفرمايد كه: حذر كن از اينكه اختيار كنى برادرى كسى را كه، تو را خواهد و برادرى كند با تو از براى طمع دنيا، يا از براى خوف اهل دنيا، يا از براى مدد كردن در هنگام منازعه با اهل دنيا، يا از براى اكل و شرب.
حاصل آنكه هر كه با تو برادرى كند نه از براى خدا، بلكه از براى اغراض دنيوى، امثال اين جماعت را برادر خود مدان. و طلب كن از براى برادرى، كسى را كه متّقى و پرهيزگار باشد و در تفحّص ايشان باش هر چند كه در ظلمات باشد و
شرحمصباحالشريعة ص : 345
هر چند عمر تو در طلب ايشان بسر آيد. چرا كه امثال اين جماعت، مثل كبريت احمر، بسيار عزيز و كمياب هستند. و خداى تعالى نيافريده است در روى زمين بعد از پيغمبران و اوصياى ايشان، كسى كه فاضلتر از ايشان باشد. و هيچ نعمتى حضرت بارى «عزّ اسمه» به بنده خود روزى نكرد كه مثل توفيق ملازمت و صحبت ايشان باشد.
قال اللَّه عزّ و جلّ:الْأخِلاءُ يَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ الا الْمُتَّقينَ. 43: 67(زخرف - 67)
چنانكه خداوند عالم در قرآن مجيد فرموده: برادران و مصاحبان دنيا در آخرت، همه دشمن هم هستند مگر متّقيان و پرهيزگاران.
حديث است كه هر گاه دو نفر مصاحب هم باشند و هر دو از اهل عذاب و عقاب باشند و مرتبه يكى بدتر از ديگرى باشد، آن كس كه حالش بدتر است و عذابش بيشتر، به خدا مىنالد كه: خداوندا، من و فلانى در دنيا با هم مصاحب بوديم و اكثر اوقات با هم بوديم، در اينجا نيز او را به من رسان، تا با هم باشيم، امر مىشود كه او را نيز در آن طبقه جهنّم با او رفيق كنند. و اين است مراد از دشمنى برادران دنيا، در آخرت با يكديگر. و به همين طريق برادران ايمانى كه برادرى ايشان در دنيا با هم محض از براى خدا بوده، به عكس اين است و هر كدام كه در بهشت مرتبهاش بلندتر است، به شفاعت مصاحب خود را به درجه خود مىآرد«الا المتّقين»اشاره به ايشان است.
و نيز روايت است از حضرت امير عليه السّلام كه چون دو مؤمن در دنيا، با يكديگر دوستى كنند و يكى دعوت حقّ را اجابت گفته باشد. گويد: خداوندا، فلان كس دوست من بود و مرا به طاعت تو و طاعت انبياى تو، امر مىنمود و در اوامر ترغيب من مىكرد و از مناهى زجر مىفرمود، نظر لطف از او باز مگير، و چنانكه مرا هدايت نمودى، او را نيز به طريق هدايت مستقيم دار، و چنانكه مرا گرامى داشتى، او را نيز به مكرمت عميم خود، نوازش فرما. و چون دو كافر يا دو فاسق،
شرحمصباحالشريعة ص : 346
در دنيا با هم دوستى كنند و يكى از ايشان پيش از ديگرى بميرد. گويد: بار خدايا، فلان كس مرا از طاعت و عبادت تو، منع مىكرد و بر فسق و معصيت تو، تحريص مىنمود و مىگفت: حاشا، رجوعى و بازگشتى به خدا نيست، خداوندا نظر لطف از او بردار و به انواع عذاب و عقاب، او را معذّب ساز.
بدان كه خلّت و دوستى در بنى آدم، از چهار وجه بيرون نيست، دو وجه از آن مستحسن است و مثمر سعادت سرمدى.
و دو وجه ديگر مذموم و منتجّ شقاوت ابدى.
آن دو كه مستحسن است:
يكى - خلّت حقيقى است كه آن را محبّت روحانى خوانند و استناد به آن، به تناسب ارواح است و تعارف آن، چون محبّت انبيا و اوليا با يكديگر.
دوم - محبّت قلبى است و آن مستند است به تناسب اوصاف كامله و اخلاق فاضله، چون محبّت صلحا و اتقيا در حقّ يكديگر و دوستى امم به انبياء و ائمّه هدى.
و امّا آن دو كه مذموم است:
يكى - به سبب تيسير مصالح است، چون محبّت تجّار و صنّاع و دوستى خدّام با مخاديم، و ارباب حاجات با اغنيا.
دوم - محبّت نفسانيّه است و استناد آن به لذّات حسيّه و مشتهيات نفسيّه است.
و چون در قيامت، اسباب اين دو نوع محبّت مفقود باشد و غرض و غايت آن به حصول نرسد، آن محبّت زوال پذيرد و به دشمنى مبدّل گردد. پس بايد كه مقصود اهل ايمان از خلّت و محبّت با يكديگر، محض رضاى الهى باشد و مشوب به اغراض دنيوى نباشد، تا در قيامت به خطاب مستطاب:يا عِبادِ لا خَوْفٌ عَلَيْكُمْ الْيَوْمَ وَ لا انْتُمْ تَحْزَنُونَ 43: 68(زخرف - 68)، سر افراز گردند.
و اظنّ انّ من طلب في زماننا هذا صديقا بلا عيب بقى بلا صديق.
مىفرمايد: گمان من اين است كه: هر كه طلب كند در زمان من، اين چنين
شرحمصباحالشريعة ص : 347
صديقى و مصاحبى كه برادر ايمانى باشد و از عيوب مذكوره برى باشد، ميسّر نيست و در اين زمان غير آنكه كسى بى صديق باشد، علاج نه. اگر زمان مترجم را شيخ بزرگوار مىديد، چه مىگفت. كه نام صديق هم در ميان نيست، چه جاى مصداقش.
الا ترى انّ اوّل كرامة اكرم اللَّه تعالى بها انبياءه عند اظهار دعوتهم تصديق امين او ولىّ، و كذلك من اجلّ ما اكرم اللَّه به اصدقاءه و اولياءه و امناه صحبة انبيائه، و هو دليل على ان، ما في الدّارين نعمة احلى و اطيب و ازكى من الصّحبة في اللَّه، و المواخاة لوجهه.
مىفرمايد كه: آيا نمىبينى كه اوّل كرامت و عزّتى كه كرامت فرمود، كريم على الاطلاق، به پيغمبران خود، وجود اصدقا و اوليا بود، كه ايشان در وقت اظهار نبوّت انبيا و وصايت اوصيا، پيش از همه، تصديق انبيا و اوصيا كردند و باعث رونق و رواج نبوّت و وصايت شدند. و همچنين عظيمترين نعمتى كه كرامت فرمود جناب عزّت به اصدقا و اوليا و امنا، صحبت پيغمبران بود و اين هر دو، دليلىاند واضح و برهانىاند قاطع، بر اينكه نيست در دنيا و آخرت نعمتى شيرينتر و خوشتر از صحبت في اللَّه و برادرى با برادران مؤمن، در راه خدا.
|