شرح‏
قال الصّادق عليه السّلام:السّخاء من اخلاق الانبياء.
حضرت امام صادق عليه السّلام مى‏فرمايد كه: سخاوت و كرم، از اخلاق پيغمبران است.
و هو عباد الايمان و لا يكون مؤمن الا سخيّا.
و سخاوت، ستون ايمان است و قائمى ايمان از او است، چرا كه مقتضاى همّت عالى و مقتضاى كرم و سخاوت، توسّل كردن است به جناب احديّت در جميع امور و قطع نظر كردن از غير او، هر چه باشد، و اين نيست مگر ايمان كامل.
و مدح و تعريف كرم و سخاوت، در احاديث بسيار است و از آن جمله است كه:
«السّخىّ لا يدخل النّار و لو كان كافرا،»
و محدّثين در توجيه اين حديث مى‏گويند:
مراد از «نار» نار با وصف ايلام است. يعنى: كافر سخىّ، هر چند داخل نار مى‏شود امّا از نار، الم به او نمى‏رسد. چنانكه حديث است كه: پادشاه كافر عادل، مثل نوشيروان، يا سخى كافر، مثل حاتم، هر چند در جهنّمند امّا به بركت عدالت و جود، از عذاب جهنّم محفوظ هستند.
شرح‏مصباح‏الشريعة ص : 333
و لا يكون سخىّ الا ذا يقين و همّة عالية، لانّ السّخاء شعار نور اليقين.
و نمى‏باشد سخىّ مگر كسى كه صاحب يقين باشد و اعتقاد جزم به شرع و شارع و به آنچه از جانب الهى به او آمده، داشته باشد. چرا كه سخاوت و كرم، لباس نور يقين است، هر كه دل او از كدورت شكّ و شبهه خالى است و به نور يقين حالى است، به صفت سخاوت موصوف، و به سمت جود و كرم، موسوم است.
و من عرف ما قصد، هان عليه ما بذل.
هر كه دانست كه مقصود از بذل و بخشش چه چيز است، كه قرب به جناب احديّت و تشبّه به كريم على الاطلاق، است آسان مى‏شود به او بذل و كرم.
و قال النّبىّ صلّى اللّه عليه و آله: ما جبل ولىّ اللَّه الا على السّخاء.
حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله فرموده است كه: سخاوت و كرم، جبلّى و طبيعى دوستان خدا است و هر چند بناى دوستى و ربط به مبدأ، محكم‏تر است علاقه به مال و دنيا كمتر است و جرأتش به بذل و بخشش بيشتر.
و السّخاء ما يقع على كلّ محبوب.
يعنى: حقّ سخاوت و بخشش آن است كه، واقع شود بر هر چه محبوبتر است و علاقه به او بيشتر است. چنانكه در قرآن عزيز است:لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتّى‏ تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ 3: 92.(آل عمران - 92)اقله الدّنيا.
مى‏فرمايد كه: بذل دنيا و بخشش مال دنيا، كمترين مرتبه سخاوت است.
و من علامات السّخاء ان لا تبالى من اكل الدّنيا و من ملكها؟ مؤمن او كافر، عاص او مطيع، شريف او وضيع.
مى‏فرمايد كه: نشانه سخاوت آن است كه باك نداشته باشد و به خاطرش هم
شرح‏مصباح‏الشريعة ص : 334
نگذرد، نه دنيا و نه مال دنيا و نه صاحب دنيا، خواه دنيا دار، مؤمن باشد و خواه كافر، و خواه عاصى و خواه مطيع، و خواه شريف و خواه وضيع، بلكه وجودش را نقص داند و عدمش را كمال شمارد.
يطعم غيره و يجوع، و يكسو غيره و يعرى، و يعطى غيره و يمتنع من قبول عطاء غيره، و يمنّ بذلك و لا يمنّ، و لو ملك الدّنيا باجمعها لم ير نفسه فيها الا اجنبيّا، و لو بذلها في ذات اللَّه في ساعة واحدة ما ملّ.
حقّ سخاوت آن است كه به مقتضاى:«وَ يُؤْثِرُونَ عَلى انْفُسِهِمْ وَ لَو كانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ» 59: 9(حشر - 9)، غير را بر خود اختيار كند، و با وجود گرسنگى و احتياج خود به طعام، طعام را به ديگرى بذل كند، و با وجود برهنگى و احتياج به لباس، لباس را به ديگرى پوشاند، و به قدر مقدور، مال و ساير ما يحتاج از ارباب فقر و حاجت دريغ ندارد، و احسان از غير، قبول نكند و به هر كه احسان مى‏كند، خود ممنون باشد و او را از احسان خود ممنون نسازد و منّت ننهد، و اگر مالك همه دنيا باشد و همه خزاين زمين در حيطه تصرّف او باشد، خود و غير را در او مساوى داند و اگر فرضا همه آن مال و اسباب را در يك ساعت در راه خدا دهد و به مصارف خير صرف كند، دلگير نشود.
و قال رسول اللَّه صلّى اللَّه عليه و آله: السّخىّ قريب من اللَّه، قريب من النّاس، قريب من الجنّة، بعيد من النّار، و البخيل بعيد من اللَّه، بعيد من النّاس، بعيد من الجنّة، قريب من النّار.
حضرت ختمى پناه «عليه صلوة الاله» فرمود كه: سخى نزديك است به خدا و نزديك است به مردمان، و نزديك است به بهشت و دور است از آتش. بخيل دور است از خدا و دور است از مردم، و دور است از بهشت و نزديك است به آتش.
و لا يسمّى سخيّا الا الباذل في طاعة اللَّه لوجهه، و لو كان برغيف او
شرح‏مصباح‏الشريعة ص : 335
شربة ماء.
يعنى: نام نهاده نمى‏شود سخى، يعنى: اطلاق كرده نمى‏شود لفظ سخى مگر بر كسى كه ببخشد در طاعت خدا و از براى خدا، هر چند گرده نان و شربت آبى باشد.
و قال النّبىّ صلّى اللَّه عليه و آله: السّخىّ بما يملك و اراد به وجه اللَّه، و امّا المتسخّى فى معصية اللَّه، فحمّال لسخط اللّه و غضبه، و هو أبخل النّاس لنفسه فكيف لغيره، حيث اتّبع هواه، و خالف امر اللَّه.
از حضرت رسالت پناه صلّى اللَّه عليه و آله منقول است كه فرموده: سخاوت آن است كه از مال حلال باشد و از براى خدا باشد و امّا هر كه بخشش كند از مال حرام يا از مال حلال، امّا نه در مصارف خير، چنين كسى سخى نيست و حمّال غضب الهى است و غضب الهى متوجّه او است و او بخيل‏ترين مردم است به نفس خود و به غير به طريق اولى و مخالفت كننده امر خدا است و متابعت كننده هواى نفس است.
قال اللَّه عزّ و جلّ:وَ لَيَحْمِلُنَّ اثْقالَهُمْ و اثْقالا مَعَ اثْقالِهِمْ 29: 13(عنكبوت - 13).
چنانكه خداوند عالم در قرآن مجيد فرموده كه: كه اين جماعت كه مالهاى خود در غير مصرف خير، صرف مى‏كنند و در پى هواى نفس هستند، با وجود تحمّل وزر و گناه خود، صرف متحمّل وزر و گناه ديگران هستند و وزر و وبال مصاحبان ايشان نيز، در گردن ايشان است.
و قال النّبيّ صلّى اللَّه عليه و آله:
يقول اللَّه: ابن ادم ملكى ملكى و مالى مالى، يا مسكين: اين كنت حيث كان الملك و لم تكن، و هل لك الا ما اكلت فافنيت، و لبست فابليت، او تصدّقت فابقيت، امّا مرحوم به او معاقب عليه، فاعقل ان لا يكون مال غيرك احبّ إليك من مالك.
شرح‏مصباح‏الشريعة ص : 336
از حضرت رسالت پناه صلّى اللَّه عليه و آله از جناب عزّت نقل مى‏فرمايد كه: او عزّ شأنه در حديث قدسى فرموده:
يعنى: اى فرزندان آدم، اين همه ملكها و مالها كه در تصرّف شماها است و شما به حسب ظاهر مالك او هستيد، همه آنها از آن من است و مالك حقيقى و صاحب تحقيقى اين مالها و ملكها منم، اى فقرا و مساكين، شما خود بخود فكر كنيد كه شما كجا بوديد در زمانى كه اين ملك و مال بود و شما در كتم عدم بوديد؟ چنانكه بعد از وجود شما، اين مالها كه به امانت به دست شما است و از ديگران به شما منتقل شده است، از شما نيز به ديگران منتقل خواهد شد، پس گمان مبريد كه شما از براى اين مال يا اين مال از براى شما، دائمى خواهد بود و زوال نخواهد داشت. آيا انتفاعى هست شما را در اين ملك و مال زياده بر آنچه مى‏خوريد و فانى مى‏كنيد؟ آيا مى‏پوشيد و كهنه مى‏كنيد؟ يا تصدّق مى‏كنيد و باقى مى‏گذاريد از براى روزى كه در آن روز محتاج‏تريد به مال، كه روز قيامت باشد. و از براى هر كدام از اين انتفاعات كه از اين مالها برده‏ايد، بعد از مراتب حساب و خلاصى از آن، يا مرحوم خواهيد بود، اگر تحصيل آن مالها از ممرّ مشروع كرده باشيد، و يا معذّب و معاقب، اگر به خلاف آن باشد. و چنان كنيد كه به وسيله اين مال عاريتى كه چند روزى به مراد شما است، از جمله مرحومين باشيد و به وسيله او مستحقّ درجات عاليه شويد، نه از فرق محرومين و سزاوار دركات هاويه. و به هوش باشيد كه مال غير در پيش شما دوست‏تر از مال شما نباشد و دندان شما به مال ديگران، تيزتر از مال شما نباشد. يعنى جز به الطاف الهى از هيچكس متوقّع احسان مباشيد و به قليل و كثير خود قناعت كنيد، و اگر زايد بر حاجت شما باشد، به ديگران صرف كنيد.
فقد قال امير المؤمنين عليه السّلام:
ما قدّمت فهو للمالكين، و ما اخّرت فهو للوارثين، و ما معك فما لك عليه سبيل سوى الغرور به، كم تسعى في طلب الدّنيا؟ و كم ترعى؟ افتريد
شرح‏مصباح‏الشريعة ص : 337
ان تفقر نفسك و تغنى غيرك؟
پس به تحقيق كه در اين مقام فرموده است حضرت امير المؤمنين عليه السّلام: هر چه تو پيش فرستادى، مثل احسان به مستحقّين و مواسات به مؤمنين، پس او مال تو است و از براى تو مضبوط است و در آخرت دستگير تو خواهد شد. و هر چه گذاشتى و ضبط كردى و بعد از تو مى‏ماند، مال وارث است. و آنچه روز بروز خرج مى‏كنى و معاش به او مى‏گذرانى و از او منتفع مى‏شوى، مظنّه فريب شيطان و مورد اغواى آن ديو لعين است. چنان كن كه گول او نخورى و راه فريب او به خود ندهى و در راههاى بد صرف نكنى، چه بسيار باشد كه سعى كنى از براى تحصيل دنيا و به زحمت بسيار و رياضت بيشمار، به دست آرى و جمع كنى و به فقر و فلاكت و عسرت و زحمت بگذرانى و ديگران به آن مال غنى شوند و فراغت كنند و از براى تو غير حسرت، فايده‏اى نباشد. و مصداق: «البخيل عيشه عيش الفقراء، و حسابه حساب الاغنياء»، گردى.
حاصل آنكه: صفت جود از جمله صفات جليله و نعوت حميده است و از جمله اخلاق الهى است و جود و سخاوت و مروّت و فتوّت و سماحت، از روى لغت يك معنى دارد. امّا ذات حقّ جلّ و علا به جود موصوف مى‏شود و به لفظ مروّت و فتوّت موصوف نمى‏شود و سماحت در بعضى ادعيه مأثوره آمده است. و در ميان اين الفاظ با اشتمال همه به معنى واحد، فرقى لطيف هست و آن چنان است كه مبدأ جود از عين رحمت است كه به تأثير علم عطائى، ظاهر مى‏شود. و مبدأ سخاوت و سماحت و مروّت و فتوّت از عين شفقت كه اثر علم كسى است، بروز مى‏نمايد، و نور عقل بر هر دو فائض و نظر لطف در هر دو مؤثّر. امّا به حكم آنكه تعلّق آن به روح است و تعلّق اين نفس، در اوّل، شيطان و هوا را مدخل نباشد، چنانكه در ثانى دخل هست. و ليكن در صفتهاى ديگر هر دو را غلبه قوى باشد و تزوير و ريا و تكلّف و عجب در باطن مردم پديد آرند. و جادّه سداد و منهج صواب انحراف پذيرد و وقت باشد كه از اين سبب كه گفتيم نقطه جود از نقطه اعتدال تجاوز كند و در طلب رسم و عادت، به تبذير و اسراف كشد و از آن طايفه
شرح‏مصباح‏الشريعة ص : 338
گردند كه:ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِى الْحَيوةِ الدُّنْيا وَ هُمْ يَحْسَبُونَ انَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعا 18: 104(كهف - 104)، و هر چه از صفت جود در وجود آيد، تشريف قبول ارزانى فرمايند و به اضعاف آن، جزا بخشند كه:مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ امْثالِها 6: 160(انعام - 160)، حقّ سبحانه و تعالى، حدّ جود و سماحت را در قرآن مجيد بيان فرموده است و على الاجمال شرح داده:«و ممّا رزقناهم ينفقون» 2: 3،تا بدانى كه اطلاق اين الفاظ، نه تنها بر مال و متاع دنيا است و اين حكم، نه به بذل آن واقع مى‏شود و بس، بلكه بر هر چه آدمى متصرّف آن است، صورت آن متاع دنيوى بود و بذل و انفاق آن اخروى.
و ببايد دانست كه جود و سخاوت و سماحت و مروّت و فتوّت و بذل و انفاق و امثال اين، هر چه نسبت به جوانمردى دارد از روى ظاهر لغت، همه را اشاره به يك معنى است، امّا از روى تحقيق چون اشتقاق هر لفظى از كلمه‏اى است و از وضع آن كلمه، عرب را مقصودى، پس بايد كه در ضمن هر يكى از آن نوع فايده‏اى باشد هم بر آن لفظ مخصوص، تا به نسبت آن اصل و فرع هر يكى پديد آيد و مورد و مصدر ايشان معلوم گردد. علماى سلف و مشايخ ما تقدّم، هر يك به قدر صفاى خاطر خود، بيانى فرموده‏اند و روايات بسيار در كتب ايشان مسطور است و از حضرت رسالت پناه صلّى اللَّه عليه و آله نيز احاديث و اخبار وارد و از آن جمله است كه آن حضرت صلّى اللَّه عليه و آله فرموده كه:«لا يزال اللَّه في حاجة العبد ما دام العبد في حاجة اخيه المسلم،»
و اين حاجت عامّ است، خواه حاجت مالى و خواه غير مالى، هر چه باشد.
يكى از محقّقان گفته است كه: «اصل الفتوّة ان يكون العبد في امر غيره».
امرء القيس را گفتند: مروّت چيست؟ گفت: «الحلم عند الغضب، و العفو عند القدرة». و از مهتر عالم صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم مروى است كه گفت:«المروّة اصلاح الدّين، و اصلاح المعيشة، و سخاء النّفس، و صلة الرّحم.»