شرح
قال الصّادق عليه السّلام:الكلام اظهار ما في قلب المرء من الصّفاء و الكدر، و العلم و الجهل.
حضرت امام صادق عليه السّلام مىفرمايد كه: گويائى و تكلّم، ظاهر مىكند هر چه در باطن متكلّم است از صفا و كدورت، و از علم و جهل. يعنى: از كلام هر كس حال او ظاهر مىشود. و اگر صفاى باطن و ربط به مبدأ دارد، كلام او جز ذكر الهى و هدايت مردم و نقل حديث و نشر مسائل علمى نخواهد بود. و اگر كلام او اكثر لغو و هجو و شعر و خبث است، دليل قساوت قلب و عدم ربط به مبدأ است. و به همين قياس است علم و جهل.
قال امير المؤمنين عليه السّلام: المرء مخبوء تحت لسانه.
حضرت امير المؤمنين عليه السّلام مىفرمايد كه: هر كسى پنهان است به زير زبان خود.
يعنى: تا حرف نزده است و متكلّم نشده است، معلوم نمىشود كه عالم است يا جاهل؟ صالح است يا طالح؟فزن كلامك و اعرضه على العقل، فان كان للّه و في اللّه فتكلّم به، و ان كان غير ذلك فالسّكوت خير منه.
مىفرمايد كه: هر گاه خواهى كه متكلّم شوى به كلامى، بايد كه پيش از گفتن بسنجى آن حرف را به عقل خود، اگر شايسته گفتن باشد و ضرر دنيوى يا اخروى بر گفتن او مترتّب نشود، بگو: و اگر نه اينچنين باشد و مظنّه ضررى در او باشد، مگو. و نگفتن او را واجب دان.
فليس على الجوارح عبادة اخفّ مؤنة، و افضل منزلة، و اعظم قدرا عند اللّه، من الكلام في رضا اللّه و لوجهه، و نشر آلائه و نعمائه في عباده.
شرحمصباحالشريعة ص : 297
مىفرمايد كه: نيست هيچ عبادتى بر اعضا و جوارح، سبكتر از روى مؤنت و فاضلتر از روى قدر و مرتبه نزد خداوند عالم از كلامى كه در رضاى خدا و از براى رضاى خدا گفته شود و متضمّن نشر نعمتهاى ظاهرى و باطنى الهى باشد در ميان مردمان.
الا ترى انّ اللّه عزّ و جلّ، لم يجعل فيما بينه و بين رسله معنى يكشف ما اسرّ اليهم من مكنونات علمه، و مخزونات وحيه غير الكلام، و كذلك بين الرّسل و الامم.
يعنى: آيا نمىبينى كه نگردانيده است جناب عزّت در ميان خود و پيغمبران خود و همچنين ميان پيغمبران و امّتهاى ايشان هيچ چيز را وسيله ظهور مكنونات و مخزونات وحى خود غير كلام را. يعنى: شرافت مرتبه كلام از اينجا ظاهر مىشود كه به وسيله كلام مخزونات علم الهى به انبياى او مىرسد و از ايشان به امّتهاى ايشان سمت ظهور مىيابد.
فثبت بهذا انّه افضل الوسائل، و الطف العبادة.
و به همين ثابت شد كه كلام، فاضلترين وسيلهها است و لطيفترين عبادت است.
و كذلك لا معصية اشغل على العبد، و اسرع عقوبة عند اللّه، و اشدّها ملامة، و اعجلها سامة عند الخلق منه.
چون جهات خوبى كلام را ذكر كرد، جهات بدى او را نيز مىخواهد بيان كند.
مىفرمايد كه: از جمله بدى كلام اين است كه هيچ معصيتى در ترتّب مفاسد، بدتر از كلام نيست. چه، گاه باشد كه به يك گفتن، جان و مال جمعى در خطر باشد. و ديگر آنكه وبال و عقاب گفتن، زودتر از ساير معاصى به آدمى مىرسد. چه به يك كلمه ردّه، يا استخفاف شرع، استحقاق خلود جهنّم بهم مىرسد، و ساير
شرحمصباحالشريعة ص : 298
معاصى و فسوق چنين نيست. چه در ساير فسوق، انتظار توبه و احتمال قبول رجوع هست. ديگر آنكه كلام، سختترين معاصى است از روى ملامت بر نفس. امّا ملامت اخروى، مثل ملامتى كه مترتّب شود بر گفتن ردّه و مثل او، و امّا ملامت دنيا، مثل آنكه كسى در حضور جمعى، حرفى گويد كه سامعان بر او استهزا و سخريّه كنند و خفيف شود و اين خفّت و الم، مستمرّ است از وقت گفتن تا انقضاى عمر، كه هر گاه به خاطر بيايد متأثّر مىشود و ملامت خود مىكند و بسا باشد كه شدّت الم و غصّه، به كوفتهاى مهلك منجرّ شود. و نيز الم كلام و اثر او، زودتر به متكلّم مىرسد از الم كارهاى ديگر. چرا كه معاصى ديگر، الم آنها به حسب ظاهر منحصر به آخرت است و الم كلام، هم در دنيا است و هم در آخرت، چنانكه دانستى.
و اللّسان ترجمان الضّمير.
مىفرمايد كه: زبان، ترجمان ضمير است كه هر چه در خاطر خطور كرد، زبان او را ترجمه مىكند و ظاهر مىكند.
و صاحب خبر القلب.
و زبان، صاحب خبر دل است و هر چه در دل است، زبان خبر از او مىدهد.
و به ينكشف ما في سرّ الباطن.
و به وسيله زبان ظاهر مىشود هر چه در باطن، مكمون و مستور است.
و عليه يحاسب الخلق يوم القيامة.
و بيشتر حساب خلايق در روز قيامت، متعلّق است به زبان و منوط است به گفتار زبان.
و الكلام خمر يسكر القلوب و العقول ما كان منه لغير اللّه.
مىفرمايد كه: گفتگوئى كه از براى خدا نباشد و لغو و بىفايده باشد، مثل خمر
شرحمصباحالشريعة ص : 299
موجب بيهوشي عقل است و عقل را مئوف و ناقص مىكند.
و ليس شيء احقّ بطول السّجن من اللّسان.
يعنى: نيست هيچ چيز سزاوارتر به زندان بودن در اكثر اوقات بلكه هميشه، از زبان، كه زبان مستحقّترين چيزها است به زندان بودن در اكثر اوقات، بلكه به حبس مخلّد.
قال بعض الحكماء: احفظ لسانك عن خبيث الكلام، و في غيره لا تسكت ان استطعت.
حكما گفتهاند كه: حفظ كن زبان را از گفتار بد، كه ضرر دنيوى يا اخروى در او باشد، و در غير بد، اگر توانى و خوف آزار نباشد، بگو و ساكت مباش.
فامّا السّكينة و الصّمت، فهى هيئة حسنة رفيعة من عند اللّه عزّ و جلّ لاهلها، و هم امناء اسراره في ارضه.
مىفرمايد كه: آرميدگى و خاموشى، صفت خوب است و خوشاينده است و صاحب اين دو صفت، چنانكه نزد خلق عزيز و مكرّم است، نزد خالق نيز مرتبهاش بلند است، و نيز صاحبان اين دو صفت حفظكننده اسرار الهىاند در زمين.
ممكن است كه «اسرار» عبارت از اين دو صفت باشد. چه، هر صفت كمالى كه از مبادى عاليه به نفوس قابله، فايض مىشود، اسرارى است منسوب به جناب احديّت. و مىتواند كه مراد از «اسرار» كمالاتى باشد كه به سبب اين صفات، فايض مىشود بر نفس. چه، هر كه نفسش به آرام است و خيالات باطله و توهّمات زائفه در او راه ندارد و ساكت است، البتّه خالى از ذكر و فكر نخواهد بود.
|