شرح‏
قال الصّادق عليه السّلام:نم نومة المتعبّدين، و لا تنم نوم الغافلين.
حضرت امام صادق عليه السّلام مى‏فرمايد كه: در هنگام خواب، بايد خواب تو مانند خواب اهل عبادت باشد. يعنى: بعد از فراغ از فرايض و سنن، به خواب روى نه همچو خواب اهل غفلت كه چندان اهتمامى به وظايف يوميّه ندارند و مثل حيوانات، كار ايشان خورد و خواب است. يا مراد اين باشد كه در وقت خوابيدن، مثل اهل عبادت، اوراد و اذكارى كه از براى خواب مقرّر است، بجا آر. و مثل اهل غفلت مباش كه رعايت آداب نمى‏كنند. يا مراد اين باشد كه خواب را به قصد ازاله كسالت و تحصيل قوّت عبادت، كن. مثل اهل عبادت، نه از روى طغيان نفس، مثل اهل غفلت، و به معنى اخير مناسبت به اين فقره بيشتر دارد كه مى‏فرمايد:
فانّ المتعبّدين الاكياس ينامون استرواحا، و لا ينامون استبطارا.
يعنى: به تحقيق كه اهل عبادت كه اهل علم و كياست‏اند، به قدر ضرورت و از براى قوّت عبادت و دفع كسالت، خواب مى‏كنند، نه از روى طغيان و خواهش نفس.
شرح‏مصباح‏الشريعة ص : 285
قال النّبىّ صلّى اللّه عليه و آله: تنام عينى و لا ينام قلبى.
از جمله خواصّ حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله است كه در هنگام خواب، چشم ايشان در خواب بود و دل ايشان بيدار. و نيز از جمله خواصّ آن حضرت است كه چنانكه از پيش رو مى‏ديد، از عقب هم مى‏ديد و ديگر آنكه سايه نداشت، و خواصّ ديگر نيز ذكر كرده‏اند كه ذكرش مناسب اين مختصر نيست.
و انو بنومك تخفيف مؤنتك على الملائكة، و اعتزال النّفس عن شهواتها.
مى‏فرمايد كه: قصد كن از خوابيدن، تخفيف زحمت ملائكه را، كه نويسنده افعال و اعمال تواند، و قصد مكن از خواب، لذّت نفس و استراحت بدن را.
و اختبر بها نفسك.
و در حكايت خواب، امتحان كن نفس خود را و ببين كه به چه طريق است. اگر راحت دوست و خواب دوست است، معلوم مى‏شود كه از اهل غفلت است، پس در پى اصلاح او باش و مگذار كه خواهش او به عمل آيد، و اگر خلاف اين است، اميدوار باش كه اين علامت صلاح و سداد است.
و كن ذا معرفة، بانّك عاجز ضعيف لا تقدر على شي‏ء من حركاتك و سكونك، الا بحكم اللّه و تقديره.
و بدان به تحقيق و يقين كه تو در نهايت عجز و قصورى و قدرت ندارى كه به هيچ كار اقدام نمائى، مگر به اذن الهى و حكم الهى، و عجز تو در حكايت خواب ظاهر مى‏شود، كه بيچاره آدمى به چه مرتبه، ضعيف و چه قدر ناتوان است كه به انقضاى زمان قليلى و اشتغال به شغل يسيرى، سستى و ناتوانى به بدن او راه مى‏يابد كه تا مدّتى استراحت نكند و حواسّ و قواى او تا مدّتى از كار خود معطّل نشوند و دست از كار خود نكشند، متوجّه كار ديگر نمى‏توانند شد. و ديگر آنكه خواب
شرح‏مصباح‏الشريعة ص : 286
منبّهى است اهل بصيرت را، از براى موت و تأييد قوى است از براى ثبوت معاد چنانكه فرموده:
فانّ النّوم اخو الموت، فاستدلّ بها على الموت الّذى لا تجد السّبيل الى الانتباه فيه، و الرّجوع إلى اصلاح ما فات عنك.
يعنى: به تحقيق كه خواب، برادر مرگ است. چنانكه در مرگ، تعطيل حواسّ و قوى است، خواب نيز چنين است. يا آنكه برادرى، به اعتبار قرب و نزديكى خواب باشد به موت. يعنى: خواب به موت نزديكتر است تا بيدارى، چرا كه در عالم خواب، علاقه روح به بدن كم مى‏شود و در تعلّق گرفتن به بدن و بيدار شدن، محتاج به رخصت است كه اگر از جناب احديّت مرخّص بشود و تعلّق بگيرد، بيدار شود وگر نه، بالكلّيّه قطع تعلّق نمايد، تا موت حقيقى باشد. نيز فرموده است كه:
حكيم على الاطلاق، به حكمت كامله خود، خواب را نمونه مرگ كرد، تا اهل بصيرت استدلال كنند از خوابى كه شبيه به موت است و امكان بيدارى دارد، به موتى كه احتمال بيدارى ندارد، مگر روز بعث و تلافى. و تدارك ما فات در او ميسّر نيست و جز ندامت و پشيمانى حاصل نه. تا آدمى از هر خوابى كه بيدار شود، از خواب غفلت نيز بيدار شود و شكر الهى بجا آرد، كه به توفيق الهى، توفيق بيدارى يافت و تدارك ما فات مى‏تواند كرد. و خوابى نبود كه بيدارى نداشته باشد و از آن خواب انديشه كند و از فعل طاعت و اجتناب از معصيت، تقصير نكند. از اين جهت سجود كردن بعد از خواب و خواندن دعاى: «الحمد للّه الّذى احيانى بعد ما اماتنى، اليه البعث و إليه النّشور»، سنّت است.
و من نام عن فريضة او سنّة او نافلة فاتته بسببها، فذلك نوم الغافلين، و سيرة الخاسرين، و صاحبه مفتون، و من نام بعد فراغه من اداء الفرائض و السّنن، و الواجبات من الحقوق، فذلك نوم محمود.
مى‏فرمايد كه: هر كه بعد از دخول وقت نماز واجبى يا سنّتى و پيش از اداى نماز
شرح‏مصباح‏الشريعة ص : 287
بخوابد و به سبب آن خواب، عبادت از او فوت شود، پس اين خواب، خواب اهل غفلت است و طريقه خاسران و زيانكاران است و چنين كسى مفتون نفس و هوا است و محتاج به اصلاح است. و هر كه به خواب رود، بعد از فراغ از واجبات و سنن و ساير حقوق اللّه و حقوق النّاس، پس چنين خوابى محمود است و صاحب اين خواب، نزديك است به رحمت الهى.
و انّى لا اعلم لاهل زماننا هذا شيئا، اذا اتوا بهذه الخصال اسلم من النّوم، لانّ الخلق تركوا مراعاة دينهم، و مراقبة احوالهم، و اخذوا شمال الطّريق، و العبد ان اجتهد ان لا يتكلّم، كيف امكنه ان لا يستمع الا ما له مانع من ذلك، و انّ النّوم خير من اخذ تلك الآلات في معاصى اللّه.
مى‏فرمايد كه: نمى‏دانم من از براى اهل اين زمان بعد از اداى فرايض و سنن و اتيان به اوامر و نواهى، هيچ چيز را سالم‏تر از خواب، چرا كه مدار خلق عالم، ترك مراعات دين است. يعنى: رعايت دين خود نمى‏كنند و مراقبت احوال خود نمى‏نمايند و اكثر اوقات ايشان، به خبث و غيبت مسلمانان مى‏گذرد و دست از راه نجات برداشته‏اند و رو به راه چپ و هلاك آورده‏اند. و اگر كسى به سبيل ندرت خواهد بود، كه في الجمله از اين كارها احتراز كند، ميسّرش نيست، چرا كه اگر سعى كند، ممكن است كه حرف كسى نگويد و غيبت كسى نكند، امّا نشنيدن حرف ديگران، خود ممكن نيست و پنبه به گوش گذاشتن، ميسّر نه. پس بنابراين، خواب كه به وسيله او از گفتن و شنيدن فارغ است، مفرّ خوبى است از براى مؤمن، كه هر گاه از اداى واجبات و سنن فارغ شود، بخوابد يا خود را به خواب دهد، تا از اين مهالك خلاص شود.
قال اللّه عزّ و جلّ:انَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ، كُلُّ اولئِكَ كانَ عَنْهُ مَسْؤُلا 17: 36(اسراء - 36).
شرح‏مصباح‏الشريعة ص : 288
چنانكه خداوند تعالى در قرآن مجيد فرموده: خداوند عالم در روز قيامت، از گوش و چشم و دل هر كس، سؤال مى‏كند. و مى‏پرسد از هر كدام اين‏ها از آنچه شنيده‏اند و گفته‏اند و ديده‏اند و به خاطر گذرانده‏اند از نيك و بد و مشروع و نامشروع، و موافق آن مجازات و مكافات مى‏كند. و در آيه ديگر مذكور است كه:
از كلّ اعضا و جوارح مى‏پرسند، و وجه تخصيص در اين آيه يا از براى اقتضاى مقام است يا از براى زيادتى اهتمام به اين‏ها، و سؤال از مخطورات خاطر محمول است به خطور، از روى جزم و قطع، وگر نه به محض خطور، عتاب و خطاب به او متوجّه نمى‏شود، يا مراد اعتقادات حقّه باشد.
و ان في كثرته افات و ان كان على سبيل ما ذكرناه.
مى‏فرمايد كه: خواب بسيار هر چند كه بعد از اداى فرايض و سنن باشد مذموم است و آفت‏هاى بسيار بر او مترتّب مى‏شود و مورث قساوت قلب است.
و كثرة النّوم يتولّد من كثرة الشّرب، و كثرة الشّرب من كثرة الشّبع، و هما يثقلان النّفس عن الطّاعة، و يقسيان القلب عن التّفكّر و الخضوع.
مى‏فرمايد كه: خواب بسيار، از خوردن آب بسيار ناشى مى‏شود، و خوردن آب بسيار، از خوردن غداى بسيار، و افراط در اكل و شرب، موجب ثقل و گرانى نفس و باعث قساوت و تيرگى دلند، و تيرگى دل، سبب كسالت و عدم اقدام به طاعت و باز ماندن از تفكّر و خضوع و خشوع، و بسيار خوردن كه اين همه عيبها نتيجه او باشد، معلوم است كه به چه مرتبه، خساست و بدى دارد.
و اجعل كلّ نومك اخر عهدك من الدّنيا، و اذكر اللّه بقلبك و لسانك، و خف اطّلاعه على سرّك، و اعتقد بقلبك مستعينا به في القيام إلى الصّلوة اذا انتبهت، فانّ الشّيطان يقول لك: نم فانّ لك بعد ليلا طويلا، يريد تفويت وقت مناجاتك، و عرض حالك على ربّك، و لا تغفل عن‏
شرح‏مصباح‏الشريعة ص : 289
الاستغفار بالاسحار، فانّ للقانتين فيه اشواقا.
مى‏فرمايد كه: هر خواب كه مى‏كنى، قياس كن خواب آخر است و از اين خواب، بيدارى نخواهى داشت و به دل و زبان از ذكر خدا فارغ مباش و خوف الهى را از دل بيرون مكن و اطّلاع او را بر جميع احوالات خود، مركوز خاطر نما، و به قصد اين باش كه به يارى خدا، زود از خواب برخيزى و مشغول بندگى او شوى. چرا كه شيطان ملعون بعد از هر بيدارى، اغواى تو مى‏كند كه: هنوز شب بسيار است، بخواب. و مى‏خواهد كه تو را در وقت مناجات به قاضى الحاجات، از ادراك اين امر خطير محروم كند. و نيز عرض كن، حال خود را به پروردگار خود و غافل از استغفار مباش، خصوص در سحرها، چرا كه دعا را سحر، كيفيّت ديگر و داعى را در آن وقت، شوق ديگر است، اين تفسير بنا بر نسخه‏اى است كه به جاى «عرض» چنانكه در اكثر نسخ است «اعرض» به صيغه فعل امر باشد و امّا بر تقدير مصدر، چنانكه در بعضى نسخ است، معطوف است به وقت، و معنى‏اش ظاهر است.