قرائت قرآن
«در رابطه مكالمه عبد و مولا قرائت قرآن كمتر از نماز اهميّت ندارد، چه اينكه همانطور كه نماز سخن گفتن عبد با مولا است قرائت قرآن سخن گفتن مولاست با بندهاش لذا قرائت قرآن امرى شريف است و چون نماز، شرائطى دارد كه بجا آوردن آنها لازم است».
خداى تعالى در اين باره مىفرمايد: «رَتِّلِ القُرآنَ تَرْتِيلا 4: 73»[1].
امير المؤمنين عليه السّلام در تفسير اين آيه شريفه مىفرمايد: «ترتيل» آن است كه الفاظ قرآن را به درستى بيان كنى آن را چون شعر به تعجيل و بريده بريده نخوانى، و مانند ريك نپاشى پس بوسيله قرآن قلبهاى سخت خود را بكوبيد و سعى و همّتان تمام شدن سوره نباشد.
خداى تعالى مىفرمايد: «لَوْ انْزَلْنا هذَا الْقُرآنَ عَلى جَبَلٍ لَرَأَيْتَهُ خاشِعا مُتَصَدّعًا مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ 59: 21»[2].
و ما بخت برگشتگان خود را مىبينيم كه قرآن مىخوانيم و قلوبمان خاشع و متلاشى نمىشود و مصداق آن شدهايم كه خداى تعالى مىفرمايد: «ثُمَ قَسَتْ قُلُوبُكُمْ فَكانَتْ كَالْحِجارَةِ اوْ اشَدَّ قَسْوةً» 2: 74[3].
امام صادق عليه السّلام مىفرمايد: قرآن با حزن نازل شده پس آن را با حزن بخوانيد.
نبىّ اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلّم مىفرمايد: «قرآن بخوانيد و گريه كنيد و اگر نمىتوانيد گريه كنيد خود را به گريه بزنيد».
در كتاب مصباح الشريعه آمده است كه امام صادق عليه السّلام فرمود: كسى كه قرآن بخواند و براى آن خضوع نكند و روحش پرواز نكند و حزن و خوف در او ريشه نزند عظمت خدا را ناچيز شمرده و زيانبار است.
بنابر اين قارى قرآن به سه چيز نياز دارد:
1 - قلب خاشع 2 - بدن فارغ 3 - محل خلوت.
چون قلبش براى خدا خشوع كند شيطان از او مىگريزد.
و چون بدنش از كارهاى ديگر فارغ شود براى خواندن قرآن آماده مىشود و در نتيجه
__________________________________________________
[1] قرآن را شمرده بخوان. (سوره مزمل، آيه 4).
[2] اگر اين قرآن را بر كوه نازل مىكرديم مىديدى كه اين كوه از ترس خدا خاشع و ذليل و متلاشى مىگشت. (سوره حشر، آيه 21).
[3] سپس دلهاى شما سخت شد كه چون سنگ يا سختتر از آن شد. (سوره بقره، آيه 74).
ترجمهاخلاق ص : 99
عارضهاى كه او را از نور و فوائد قرآن محروم كند براى او پيش نمىآيد.
و چون بعد از احراز اين دو خصلت گوشهاى خلوت برگزيد و از خلق كناره گرفت جان و روحش با قرآن انس مىگيرد و حلاوت كلام خدا با بندگان صالحش را مىچشد، و آنگاه لطف او را نسبت به اين بندگان و اختصاص آنها را به كرامات خدايى و اشارات بديعش در مىيابد.
پس چون پيمانهاى از اين سرچشمه نوشيد هيچ حالتى را بر آن حالت و هيچ وقتى را بر آن وقت ترجيح نمىدهد، و آن را بر هر عبادت و طاعتى مقدم مىدارد زيرا مناجات بى واسطه با پروردگار در اين حال است.
پس بنگر كه كتاب پروردگار و منشور ولايت خود را چگونه مىخوانى و چه سان اوامر و نواهى او را اجابت و تا چه مقدار حدودش را مراعات مىكنى زيرا كه آن كتاب كريمى است كه باطل از هيچ سويى نه از روبرو و نه از پشت سر به آن راه ندارد و آن فرستاده خداى حكيم ستوده است [1].
پس آن را با ترتيل بخوان و هنگامى كه به وعده و وعيدش مىرسى بايست و در حال خود تأمل كن و در مثالها و اندرزهايش تفكر كن و بر حذر باش كه با قرائت ظاهرش حدود آن را زير پا بگذارى«».
ابو حامد را در اين باب كلامى است كه خلاصهاش اين است:
كسى كه مىخواهد قرآن بخواند شايسته است امورى را در باطن دارا باشد كه عبارتند از:
1 - فهم عظمت و برترى كلام و درك فضل و لطف خدا به بندگان خود، در نزول قرآن از عرش جلالش به درجه فهم خلائق.
2 - بزرگداشت متكلم در اين مرحله سزاوار است كه قارى به هنگام شروع در قرائت عظمت متكلّم (خدا) را در قلبش حاضر كند و بداند كتابى را كه مىخواند از نوع كلام بشر نيست و خواندن آن امرى است بسيار مهم، چه خداى تعالى در شأنش مىفرمايد: «لا يَمَسُّهُ إلا الْمُطَهَّرُونَ 56: 79»[2].
همانطور كه ظاهر جلد و صفحات قرآن از لمس شدن به وسيله ظاهر پوست غير طاهر محافظت شده، باطن معنايش از باطن قلوبى كه از پليدىها بريده نشده و به نور بزرگداشت و تعظيم خدا منوّر نگشتهاند محجوب است، و همانطور كه هر دستى صلاحيت لمس قرآن را ندارد،
__________________________________________________
[1] اين عبارت از آيه شريفه: «انَّهُ لكتابٌ عَزِيزٌ لا يَأْتِيهِ الْباطِل مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ 41: 41 - 42»استفاده شده (سوره فصلت، آيه 42).
[2] جز پاكيزگان كسى آن را لمس نمىكنند. (سوره واقعه، 79).
ترجمهاخلاق ص : 100
هر زبانى صلاحيت تلاوت آن و هر قلبى شايستگى رسيدن به معانى آن را ندارد.
3 - حضور قلب و ترك كردن خيالات و جولان در عوالمى غير از آن چه در آن است، البته اين حالت از بزرگداشت متكلّم ناشى مىشود، زيرا كسى كه كلامى را مىخواند بزرگ شمرد از آن بشارت مىگيرد و به آن مأنوس مىشود و هرگز از آن غافل نمىگردد.
در قرآن چيزهايى هست كه اگر قارى اهلش باشد باعث انس قلب مىشوند پس چگونه ممكن است كسى كه در قرآن در گشت و گذار است به دنبال انس با ديگرى رود.
4 - تدبّر، تدبّر امرى است بالاتر از حضور قلب زيرا گاه مىشود كه انسان در غير قرآن فكر نمىكند ولى به شنيدن الفاظ آن اكتفاء كرده و در آن تدبّر نمىكند، در حالى كه مقصود اصلى از قرائت قرآن تدبّر است.
اين قرآن است كه مىفرمايد: «أ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرآنَ أَمْ عَلى قُلُوبٍ أَقْفالُها 47: 24»[1].
و به همين خاطر است كه ترتيل مستحب شده زيرا ترتيل در قرائت به انسان امكان مىدهد در باطن قرآن تدبّر كند.
امير المؤمنين عليه السّلام مىفرمايد: عبادتى كه در آن فهم نباشد و قرائتى كه در آن تدبر نباشد خير ندارد و اگر نمىتوانى با يك مرتبه خواندن در آيه تدبّر كنى آن را تكرار كن [2].
5 - تفهّم: تفهّم آن است كه از هر آيهاى آنچه سزاوار است براى انسان روشن شود، زيرا قرآن مشتمل بر ياد آورى صفات و افعال خداى تعالى و احوال انبياء و تكذيب كنندگان انبياء و اوامر و نواهى و بهشت و جهنم مىباشد.
6 - خالى بودن از موانع فهم.
اكثر مردم به خاطر پردههايى كه شيطان بر قلوب آنان كشيده از فهم معانى قرآن محروم شده اسرار برگزيده قرآن از چشمان آنها مخفى مانده.
پيامبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلّم مىفرمايد: اگر شياطين در اطراف قلوب فرزندان آدم نمىگرديدند، آنها ملكوت را مىديدند، و معانى قرآن از جمله ملكوت هستند، زيرا فقط با نور بصيرت درك مىشوند و حواس ظاهرى از درك آن درمانده است.
«اكنون كه از موانع فهم، سخن به ميان آمد جا دارد كه تعداد و چگونگى آنها را بيان كنيم»:
__________________________________________________
[1] آيا در قرآن تفكّر نمىكنيد يا بر دلهايشان قفل زدهاند. (سوره محمد، آيه 24).
[2] ابو ذر رحمه اللّه روايت مىكند كه رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلّم يك شب تمام فقط اين آيه را تكرار مىكرد:ان تُعَذِّبْهُمْ فَانَّهُمْ عِبادُكَ وَ انْ تَغْفِرْ لَهُمْ فَانَّكَ انْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ 5: 118»(حقائق فيض، ص 250).
ترجمهاخلاق ص : 101
موانع فهم چهار چيز است:
الف: اينكه انسان تمام همّت خود را در درست ادا كردن حروف صرف كند، در نتيجه، تأمل و دقتش در مخارج حروف منحصر مىشود و اين عمل از مواردى است كه شيطان انسان را به آن ترغيب مىكند.
ب: اينكه انسان عقيده يا مذهبى را با تقليد پذيرفته باشد و بر آن جمود ورزد و بدون اينكه خودش با بصيرت به آن رسيده باشد فقط به صرف پيروى از ديگران نسبت به آن تعصب ورزد.
ج: اينكه بر انجام گناهى اصرار ورزد يا متصف به كبر يا مبتلا به هواهاى دنيايى باشد، اينها باعث زنگار و تيرگى قلب مىشوند درست مانند كثافات كه روى آينه باشد.
د: اينكه يك تفسير ظاهرى از قرآن خوانده باشد و گمان كند كلمات قرآن معنى ديگرى جز آنچه در اين تفسير آمده ندارند.
و غير آن را تفسير به رأى بداند و نداند كه قرآن معانى بسيار و بطونى دارد.
7 - تخصيص: تخصيص آن است كه تمام خطابهاى قرآن را متوجه به خود فرض كنى و هنگامى كه امرى از اوامر قرآن را مىشنوى خود را مأمور بدانى و چون نهيى از نواهى آن را مىخوانى خود را منهىّ تصور كنى و چون وعده يا وعيدى مىشنوى فرض كنى كه وعده براى توست و تو را وعيد مىدهند و چون به پندى در قرآن رسيدى يا عبرتى در آن ديدى عبرت و اندرزگيرى.
8 - تأثّر: تأثر اين است كه آيات مختلف در قلب انسان تأثيرات متفاوت بجا بگذارند مثلا آيه رحمت و مغفرت انسان را اميدوار كند و آيه عذاب حال خوف و هراس به او دهد.
9 - ترقّى: ترقّى اين است كه انسان آنقدر پرواز كند كه كلام را از خدا بشنود نه از خودش.
توضيح اينكه: قرائت قرآن سه درجه دارد:
اوّل آنكه: بنده فرض كند قرآن را در مقابل خدا مىخواند و خداوند به او مىنگرد و صدايش را مىشنود، در اين تقدير بنده حالت سؤال و تملق و تضرّع و زارى دارد. دوم اينكه: با قلبش مشاهده كند كه پروردگارش با الطافش با او سخن مىگويد و به انعام و احسانش با او مناجات مىكند در اين تقدير مقام و موقعيت بنده حياء و تعظيم و گوش فرا دادن و دقّت كردن است. سوم اينكه: در كلام متكلم را ببيند و در كلمات آن، صفات او را، در اين هنگام بنده نه خود را مىبيند نه قرائتش را و نه تعلّق نعمتها را از آن جهت كه او مورد نعمت است [1] بلكه تمامى همّش مصروف
__________________________________________________
[1] بلكه نعمتها را هم از آن جهت مىبيند كه نعمت دهنده خدا است و فقط صدور نعمت را توجه دارد نه تعلق آن را.
ترجمهاخلاق ص : 102
متكلم است و فكرش متوقف بر او، گويى كه غرق تماشاى اوست و از غير او بريده است.
مرحله سوّم قرائت از درجات مقربين، و دو مرحله قبل از آن، از درجات اصحاب يمين و غير آن درجه غافلين است.
امام صادق عليه السّلام در كلامى اشاره به درجه سوم كه عالىترين درجه است كرده مىفرمايد: به خدا قسم خدا در قرآنش براى مخلوق تجلّى كرده ولى آنها نمىبينند.
10 - تبرّى: تبرّى آن است كه از قوه و قدرت خود و توجه نمودن به خود با ديده رضا و عين تزكيه بيزارى جويد پس چون آيات وعده و آيات مدح صالحين را مىخواند خود را نبيند بلكه در آن مقام صاحبان يقين و صديقين را مشاهده كند، و شوق آن داشته باشد كه خدايش به آنها ملحق كند و هنگامى كه آيات غضب و آيات نكوهش گناهكاران را مىخواند به خود توجه كند و فرض كند كه او مخاطب است.
امير المؤمنين عليه السّلام در خطبه همّام كه در آن متقين را توصيف مىكند به همين مطلب اشاره كرده مىفرمايد: و چون به آيهاى كه متضمن تخويف است مىرسند گوش قلبشان را به آن مىدارند و مىپندارند كه زفير جهنم در گوشهايشان صدا مىكند.
هنگامى كه بندهاى در قرائت خود را تقصير كار ببيند اين حالتش سبب قرب خدا مىشود و چون آيات رحمت را تلاوت كند حال مژده به او دست مىدهد و صورت بهشت براى او واضح شده به آن مىنگرد گوئى كه عينا آن را مىبيند، و اگر ترس بر او غلبه كند آتش برايش منكشف مىشود تا اينكه انواع عذاب آن را مىبيند و به همين ترتيب به هر آيهاى در هر موضوعى مىرسد حالى مناسب با آن پيدا مىكند.
|