ترجمه‏ى اخلاق‏
معرفى كتاب‏
كتاب اخلاق ترجمه‏ى «الأخلاق» عالم بزرگ آيت الله مرحوم سيد عبد الله شبر قدس‏سره مى‏باشد كه حجة الإسلام و المسلمين آقاى شيخ محمدرضا جباران آن را ترجمه نموده است.
خصوصياتى كه در كتاب الأخلاق وجود دارد در كمتر كتابى بچشم مى‏خورد چرا كه همراه با شيوايى قلم و سلامت كلام بدون آنكه مبحثى را طولانى كند، عمده‏ى مسائل لازم را در عباراتى خلاصه و دلچسب جمع مى‏نمايد.
انگيزه‏ى ترجمه‏
از جمله عواملى كه مترجم را به ترجمه‏ى اين كتاب وا داشته، ارزش اخلاقى و جايگاه معنوى نويسنده است نه نحوه‏ى تأليف و شيوه‏ى نگارش و امثال آن و در مورد أثر اين كتاب مى‏گويد: اثرى كه اين كتاب در خواننده‏ى خود باقى مى‏گذارد بيش از آنكه مرهون خصوصيات كتاب باشد مديون ويژگى‏هاى روحى و برجستگى‏هاى اخلاقى مؤلف است.
مرحوم شبر در تطبيق كتاب خويش با ديگر كتب اخلاقى چنين به نظر مى‏رسد كه بيش از هر چيز تحت تأثير «احياء العلوم غزالى» بوده است چنانچه در بسيارى از مباحث، عين عبارت احياء العلوم را نقل كرده است و مى‏توان گفت نوشته مرحوم شبر خلاصه‏اى اصلاح شده از كتاب غزالى است كه در سال 1225 ه ق روز چهارشنبه در 27 ربيع الأول به پايان رسيده است.
نوع ترجمه‏ى بكار گرفته شده چيزى است بين ترجمه‏ى آزاد و ترجمه‏ى تحت اللفظى، و ترتيب و عناوين كتاب را بر مبناى اصل قرار داده بجز بحث صفات رسول گرامى صلى الله عليه و آله كه براى جلوگيرى از تكرار، آن را ترتيبى ديگر داده است.
اولين بار چاپ قسمتى از آن توسط مؤسسه‏ى نشر روح در ايران در سال 1364 ه ش بوده و سپس چاپ كاملش با اصلاحاتى توسط انتشارات هجرت در اختيار خوانندگان قرار گرفت.
ابواب كتاب‏
كتاب مرحوم سيد شبر مشتمل بر يك مقدمه و چهار ركن است. و شيوه‏ى ايشان در طرح مباحث اين است كه آيات مربوطه را در ابتداى بحث آورده و روايات را گاهى لابه‏لاى مطالب و گاهى مقدم بر آنها بعنوان دليل و شاهد ذكر مى‏كند.
مقدمه‏ى كتاب شامل سه فصل مى‏باشد و در ابتداى مقدمه، خلق را به افعالى كه از هيئت ثابت نفسانى صادر مى‏شوند، تعريف كرده و سعى مى‏كند بعد از مشخص كردن خلق خوب و خلق بد، چگونگى تهذيب را بيان كند. و آنگاه كه صفات رسول اكرم صلى الله عليه و آله را در بحث مطرح مى‏كند، برترين آنها را حسن خلق ذكر كرده و به آيه‏ى «إنك لعلى خلق عظيم» استناد مى‏كند و تمامى مؤمنين را به تبعيت از آن حضرت دعوت مى‏كند كه «لقد كان لكم في رسول الله أسوة حسنة»، (أحزاب/121).
در بيان علت اين كه كتاب را به چهار ركن تقسيم كرده مى‏فرمايد: براى اين كه خلق نيكو را بشناسيم لازم است قبلا اركان و اعضاء صورت باطنى انسان را بشناسيم، صورت باطنى هر انسانى چهار ركن دارد كه عبارتند از: 1 - قوه‏ى علم. 2 - قوه‏ى غضب. 3 - قوه‏ى شهوت. 4 - قوه‏ى ارتباط عادلانه بين قواى سه‏گانه‏ى مذكور.
هنگامى كه اين چهار ركن در باطن كسى زيبا شد حسن خلق بدست مى‏آيد. و نيز بعد از بحث در اين چهار ركن و افراط و تفريط آنها، پايه‏هاى اخلاق حسنه را به چهار قسمت (حكمت و شجاعت و عفت و عدل) تقسيم مى‏كند و مى‏گويد: اين چهار حالت، زيبايى چهار جزء صورت باطنى انسانند و هيچ كس به جز رسول اكرم صلى الله عليه و آله در اين زيبايى‏ها به حد كمال نرسيده و بخاطر همين امر، خداوند در قرآن او را مدح كرده است.
ركن اول، به اسرار عبادت مثل طهارت و نماز - و نماز جمعه و عيدين و آيات - و قرائت قرآن و دعا و اسرار زكات و روزه و حج و زيارت مشاهد مشرفه اختصاص داده است.
در بحث طهارت، ابتدا از نيت و ارزش آن بحث كرده و سپس طهارت ظاهرى را مقدمه‏ى طهارت باطنى ذكر مى‏كند و طبق شيوه‏ى خويش، رواياتى در تأييد و توضيح آنها بيان مى‏دارد.
در بحث نماز، وقت اذان را موقع امتحان نفس دانسته و آمادگى انسان براى رد امانت الهى و يا بى‏توجهى يا كم‏توجهى او به اول وقت آن و سائر شرايط آن را مورد بحث قرار داده و بعد از تأكيد شرط حضور قلب در نماز و خضوع و خشوع آن، دلائلى ذكر مى‏كند.
در بحث قرائت قرآن، اهميت مكالمه‏ى عبد و مولا را ذكر كرده و براى قارى قرآن سه چيز را ضرورى مى‏شمارد: 1 - قلب خاشع. 2 - بدن فارغ. 3 - محل خلوت كه با اجتماع اين شرايط، أنس با قرآن حاصل گشته و بعد از تأمل در آياتش، خودش را با آن تطبيق دهد.
در بحث آداب دعا نيز شرط مهم استجابت را توجه قلب به مبدأ اعلى ذكر مى‏كند و ذكر حاجت و با تمام وجود به خدا روى آوردن و تسليم او بودن را لازم مى‏شمارد.
در اسرار زكات و احسان، راز وجوب زكات و انفاق مال را آزمايش بنده ذكر كرده و معيار صداقت درجه‏ى محبت مى‏شمارد چرا كه اموال هم جزء محبوب‏هاى انسان هستند. و در وظائف انفاق كننده‏ى و سائل، مطالب ذى قيمتى را متذكر مى‏شود.
در اسرار روزه، بعد از ذكر رواياتى در اهميت آن مى‏گويد: اگر در روزه فائده‏اى جز ترقى از لذائذ نفس حيوانى به قله‏ى همسانى با ملائكه‏ى روحانى نبود، براى فضل و برترى روزه كافى بود.
اين كه از ميان تمام عبادات، روزه به خدا اختصاص داده شده در حالى كه همه‏ى عبادات براى خداست، همانند نسبت دادن كعبه به خودش در روى زمين، محبوبيت و فضيلت آن را نشان مى‏دهد. و سپس روزه‏دارى را به سه درجه تقسيم كرده و روزه‏ى قلب از همت‏هاى پست و افكار دنيوى و بازداشتن آن از غير خدا را تأكيد مى‏كند.
در بيان اسرار حج و زيارت نبى اكرم صلى الله عليه و آله و سلم و مشاهد متبركه، فراغت قلب از اشتغالات غير خدائى و توكل بر خدا و تسليم قضا و قدر او بودن و لباس صدق و صفا پوشيدن و خضوع را پيشه‏ى خود كردن و غير ذكر خدا را بر خود حرام كردن و لبيك صادقانه سر دادن و بر پيمان بندگى تا قيامت پايدار ماندن را، مهم و لازم شمرده و خلوص را شرط اين سفر معرفى مى‏كند كه بايد خود را از ديون و ناپاكى‏ها و مظالم پاك ساخته و سفر آخرت را بياد آورد.
سپس مؤلف، اعمالى از حج را توضيح داده و در آخر اهتمام و كمال خشوع و ادب براى قصد زيارت نبى اكرم صلى‏الله‏عليه‏وآله و ائمه‏ى بقيع و صديقه‏ى طاهره فاطمه‏ى زهرا صلوات الله عليهم و ديگر مشاهد متبركه در مدينه را بيان مى‏كند.
در ركن دوم بحث از حقوق است همانند الفت و برادرى و حب و بغض، آداب زندگى در كلام فرزانگان، اقسام و حقوق دوستان و برادران، حقوق مسلمان و مؤمن، حقوق همسايگى، حقوق خويشان و نزديكان، حقوق پدر و مادر و فرزند، و...
در اين قسمت، بحث از حقوقى است كه از جوانب مختلف اجتماع بر انسان متوجه است. لذا اولين باب، اختصاص به رسالة الحقوق امام چهارم عليه‏السلام دارد كه حضرت در آن پنجاه و يك مورد از حقوق لازم را ذكر مى‏كنند.
از جمله‏ى بحث‏هاى اين ركن، الفت و برادرى است، همان نعمتى كه خداوند در قلوب مسلمين، نسبت به يكديگر نهاده و در قرآن شريف به «رحماء بينهم» توصيف مى‏كند و در جاى ديگر در حالى كه منت بر بندگان گذارده مى‏فرمايد: «لو أنفقت ما في الأرض جميعا ما ألفت بين قلوبهم و لكن الله ألف بينهم».
سپس بحث حب و بغض را مطرح كرده و اقسام آن را شكافته و فضل حب و بغض بخاطر خدا را با دليل عقلى و نقلى مطرح مى‏سازد.
و در تقسيم دوستان و برادران، برادران را دو گروه تقسيم كرده، برادران مورد اطمينان كه در هر گرفتارى يار انسانند و برادران مجالس شادى و خنده كه در گرفتارى، انسان را به حال خود رها مى‏كنند و سفارش اكيد ائمه عليهم‏السلام را در مورد حفظ برادران مورد اطمينان يادآورى كرده و آنان را از كبريت احمر كمياب‏تر ذكر مى‏كند.
در مورد حقوق دوستان و برادران، حقوق آنها را در هشت مورد ذكر كرده از مال و جان و زبان و قلب و عفو و دعا و اخلاص و وفا و سبكبارى و ترك تكلفات و تكليفات كه حق آنها ادا مى‏شود. سپس حقوق مسلمان و مؤمن در جامعه‏ى اسلامى بحكم مسلمان بودنش، 26 مورد برمى‏شمارد و بعد خلاصه‏اى از حقوق برادران دينى را بصورت كلى بيان مى‏كند.
در ركن سوم، موانع رشد انسان (مهلكات) را مطرح كرده است و از جمله‏ى موانع، شهوت شكم و شهوت جنسى و شهوت كلام (زبان) و غضب و رياء و كبر و تعدادى از رذائل اخلاقى را با روايات مربوطه‏ى خودشان بيان كرده است و در هر مورد صفت مقابل و متضاد (صفت فضيله‏ى) آن را بيان كرده.
بعد از نتيجه‏گيرى، راه‏هاى درمان آن رذائل را هم بصورت اجمالى و هم تفصيلى در اختيار خواننده مى‏گذارد و در باب‏هاى آخر اين ركن و قسمت بحث دنيا و آخرت و مال و فقر و جاه‏طلبى و فريب‏خوردگى را مورد بررسى قرار داده و جنبه‏هاى خير و شر و نافع و ضار هر يك را با روايت و گاهى با مثال‏هاى مفيد گوشزد مى‏كند.
ركن چهارم، به عوامل رشد انسان (منجيات) اختصاص دارد، عناوين اصلى اين قسمت از كتاب را بحث‏هاى توبه و رضايت به قضا و شكر و خوف و رجا و زهد و محبت خدا و يقين و توكل و صدق و اداى امانت و محاسبه و مراقبه و تفكر و تدبر و ياد مرگ و كوتاهى آرزو (و بحثى در آرزوى دراز) تشكيل مى‏دهند.
شرح ركن چهارم‏
در بحث توبه، ابتدا حقيقت توبه را كه سه چيز متوالى (علم و حال و فعل) تشكيل مى‏دهد، بيان كرده و سپس وجوب و ارزش توبه را با استناد به آيات و روايات تبيين مى‏كند و بعد فوريت آن را در تمامى حالات با ادله ذكر كرده و دو شرط لازم را براى پذيرش توبه (محو آثار گناهان با طاعات و عدم فاصله‏ى زمانى بين گناه و توبه) بيان مى‏كند و در ادامه‏ى بحث، اقسام گناهانى را كه بايد از آنها توبه كرد و عوامل تبديل گناه صغيره به كبيره و تجزيه‏ى توبه (توبه از بعضى گناهان) را مورد بحث قرار مى‏دهد.
در بحث صبر، فضيلت صبر را بررسى كرده و همراهى خداوند با صابرين و نعمت‏هايى كه بغير از صابرين به هيچ كس عطا نشده و نيز اينكه هيچ طاعتى جز صبر، اجرش بدون حساب نيست - و روزه هم چون مولود صبر است، اجرش با ديگر عبادات متفاوت است - از مقامات صابرين ذكر مى‏كند و آنگاه كه صبر را تعريف مى‏كند گويد: صبر عبارتست از ثبات انگيزه‏ى دين در مقابل انگيزه‏ى شهوت.
و اين حالت ثبات را بر دو قسم كرده (صبر بدنى و صبر نفسى) و نام‏هاى مختلفى از صبر نفسى كه در اثر مقاومت نفس يا آزادى آن حاصل مى‏شود، عبارتند از: عفت و حفظ نفس و ناشكرى و ترس و حلم و غضب و سعه‏ى صدر و ضيق و كتمان و پخش و اذاعه و حرص و قناعت و شره باشند، به اجمال بحث نموده و اختيارى بودن و غير اختيارى بودن آن و اقسام صبر (در عبادات و شدائد و مصائب) را با راه‏هاى تحصيل آن توضيح مى‏دهد.
در بحث رضايت از قضا الهى آن را به اعتراض نكردن و خشمگين نشدن از آنچه پيش مى‏آيد، تعريف نموده و در مقام مدح صاحبان اين صفت حسنه، توصيف خداوند به «رضى الله عنهم و رضوا عنه» بينه 8، را شاهد مى‏آورد و سپس رواياتى در تمجيد آنان ذكر مى‏كند.
و از اين اشكال كه چگونه كسى راضى به گرفتارى و ابتلاء مى‏شود؟ جواب مى‏دهد كه رضايت فرع محبت است و با وجود محبت، رضا خود بخود بدست مى‏آيد، و راه تحصيل آن را شناخت و علم به اين كه مقدرات خداوند براى بنده‏اش خير محض است و به جز مقدرات، چيزى بوقوع نخواهد پيوست.
در بحث شكر، ابتدا از فضائل شكر در كنار ذكر خدا بودن را مى‏شمارد كه «اذكروني أذكركم و اشكروا لى و لا تكفرون» (بقره/152)، در حالى كه خداوند فرموده: «و لذكر الله أكبر» (عنكبوت/45)، و بعد پاداش شاكرين را با استناد به روايت، همانند اجر روزه‏دارانى كه فقط براى خدا روزه مى‏گيرند، ذكر مى‏كند و افزايش عطا و نعمت الهى را در اثر ذكر آنها و شكر نعمت دانسته.
شكر نعمت را به اجتناب از محرمات تفسير كرده و اداء شكر كامل را ذكر «الحمد لله رب العالمين» معرفى مى‏كند و در مورد راه تحصيل شكر، شناخت خدا و تفكر در مصنوعاتش و توجه به فقراء و نيز حالات دوستان خدا را از عوامل شكر و رضايت از موقعيت خود بيان مى‏كند.
از عوامل رشد انسان، خوف و رجا را بعنوان دو بال مقربين جهت طى سخت‏ترين راههاى آخرت ذكر مى‏كند و رجا را به سرور و نشاط - قلب بخاطر انتظار آنچه محبوب است به شرط آنكه وقوعش متوقع و منتظر بوده و سببى عقلائى داشته باشد و انتظار انسان بخاطر اين باشد كه اكثر - اسباب آن فراهم است، تعريف مى‏كند.
در اين صورت است كه نام رجا را بر اين انتظار صادق مى‏داند و الا انتظار بدون سبب را غرور و حماقت نامگذارى كرده و اگر سببش معلوم نباشد، تمنى مى‏داند و خوف و رجاء را به حالتى تفسير مى‏كند كه مورد ترديد باشد نه يقين.
و آثار رجا در انسان، دوام مجاهده توسط اعمال و مواظبت بر اعمال در تمامى حالات است و اميدواران به رحمت خداوندى، مؤمنين و مهاجرين و مجاهدين در راهش هستند (بقره/218). ارزش رجا و ترجيح آن بر خوف، عبادتى كه از اميد ناشى مى‏شود، بهتر از عبادتى است كه از خوف سرچشمه مى‏گيرد، چرا كه محبت، موجب غلبه‏ى رجا بر قلب مى‏شود.
در اخبار جناب يعقوب عليه‏السلام چنين آمده: خداى تعالى به يعقوب عليه‏السلام وحى كرد: آيا مى‏دانى چرا بين تو و يوسف عليه‏السلام جدائى افكندم؟ بخاطر اينكه گفتى: إنى أخاف أن يأكله الذئب و أنتم عنه غافلون (يوسف/13) چرا از گرگ ترسيدى و به من اميدوار نبودى؟ و چرا به غفلت برادرانش توجه داشتى ولى از محافظت من غافل بودى؟.
در بحث داروى رجا دو چيز را عنوان مى‏كند يكى عبرت كه با تدبر در كثرت نعمت‏هاى خدا بر بندگان در دنيا، وعده‏ى پاداش‏هاى بزرگ بدون استحقاق و اينكه مهرش از مهر مادر دلسوز بر فرزندان خردش بيشتر است و اينكه رحمتش در آخرت گسترده‏تر از دنياست، مى‏توان فهميد كه رحمتش در آخرت نيز مافوق تصور است و ديگرى بررسى آيات و اخبار درباره‏ى فضل رجاء مخصوصا در ادعيه‏ى مأثوره از ائمه‏ى هدى عليهم‏السلام كه اميد آخرين هستند.
در تعريف خوف گويد: عبارتست از تألم و سوزش قلب به سبب تصور امرى ناخوشايند كه انتظار مى‏رود در آينده به انسان وارد بشود.
و از عوامل خوف، شناخت خدا و صفات او، سبب كثرت جنايت و ارتكاب معاصى و شناخت عيوب نفس و جلال پروردگار ذكر مى‏كند. لذا پيامبر صلى‏الله‏عليه‏وآله مى‏فرمايند: من بيش از همه‏ى شما از خدا خوف دارم (أنا أخوفكم لله) و قرآن مى‏فرمايد: إنما يخشى الله من عباده العلماء (فاطر/28).
در بحث از پائين‏ترين مرتبه‏ى خوف كه اثرش در اعمال ظاهر مى‏شود مى‏گويد: خوددارى از حرام است كه ورع مى‏نامند و اگر تقويت شد تقوى گويند چون تقوى عبارتست از ترك مشكوك و عمل به غير مشكوك.
خوف را ثمره‏ى ايمان به خدا و رسول و معارفى چون حساب، عذاب و عقاب در روايات آمده، معرفى مى‏كند و براى دستيابى به خوف دو راه را نشان مى‏دهد: از راه شناخت و بصيرت و آگاهى و ديگرى از راه تقليد و پيروى از اولياء و علماء الهى. سپس در درجات و مراتب خوف و اسباب آن و اينكه خوف برتر است يا رجا، مطالبى را ذكر مى‏كند.
در بحث زهد، ابتدا فضيلت آن را با استناد به آيات و روايات يادآورى مى‏كند از جمله اينكه از پيامبر اكرم صلى‏الله‏عليه‏وآله نقل مى‏كند كه: به دنيا بى‏رغبت باش تا خدا دوستت داشته باشد و به آنچه در دست مردم است بى‏رغبت باش تا محبوب مردم باشى.
در حديث آمده: خداى تعالى به دنيا وحى كرد: هر كس مرا خدمت كند تو خدمتش كن و هر كس تو را خدمت كرد زندگيش را تيره كن. و سپس در تعريف زهد گويد: زهد عبارتست از بى‏رغبتى به دنيا و اينكه با قلبت طالب دنيا نباشى مگر به قدر ضرورت جسم.
بنابر آنچه درباره‏ى معنى دنيا تحقيق شده، معلوم مى‏شود كه زهد در دنيا با وجود ثروت و خدمه و امثال آن منافات ندارد مگر آنكه كسى قلبا ثروت را دوست داشته باشد و ثروت از ياد خدا غافلش كند چنانچه از مولاى متقيان عليه‏السلام نقل شده كه: تمام زهد در دو كلمه‏ى قرآن خلاصه مى‏شود: لكيلا تأسوا على ما فاتكم و لا تفرحوا بما آتاكم (حديد/23).
سپس مراتب زهد را بيان كرده و از نشانه‏هاى زاهد حقيقى، بى‏رغبتى به مال و تساوى ستايش و نكوهش در نظرش و انس با خداوند را با استناد به روايت حضرت على عليه‏السلام مى‏شمارد و از ثمرات مهم زهد، سخاوت را ذكر مى‏كند.
در بحث حقيقت انس و محبت به خداوند، منشأش را شناخت معرفى كرده است كه شناخت هر چه قوى‏تر و عميق‏تر و شديدتر باشد، محبت به آن قوى‏تر و عميق‏تر خواهد بود و البته بصيرت باطنى و درك آن قوى‏تر از ديد ظاهرى است. و بعد همه‏ى محبوب‏ها را به خداوند برگشت داده و محبوبى جز او را نفى كرده است.
سپس قول كسانى را كه محبت را نسبت به خدا ممتنع دانسته و محبت بين دو همجنس را ممكن مى‏دانند، با نقد و بررسى بطلانش را ثابت كرده و از محبت اولياء خدا، شاهد مى‏آورد. و بعد محبت را به ميل نفسانى و احساس لذت از آن چيز تعريف كرده و اين معنى را در مورد محبت خدا به بنده منتفى دانسته و مى‏گويد:
معنى محبت خدا به بنده اينست كه حجاب‏ها را از قلبش بر مى‏دارد تا با چشم دل او را ببيند و او را براى رسيدن به مقام والاى قرب توان مى‏بخشد و اين اراده‏ى خدا نسبت به بنده‏ى خويش، محبت اوست. و در آخر، حديث تقرب بنوافل را ذكر ميكند.
مرحوم شبر راه تحصيل حب خدا و تقويت آن را پاك نمودن قلب از شواغل دنيوى و وابستگى‏ها به دنيا و بريدن از دنيا و حركت به سوى خدا معرفى ميكند كه با فكر و ذكر خدا و اخراج محبت غير، از قلب تكميل مى‏شود.
در بحث يقين: در مقام مدح يقين، يقين را كل ايمان توصيف كرده و با استناد به روايتى كه حد يقين را نترسيدن از چيزى جز خدا مى‏گويد، استشهاد مى‏كند. و در تعريف حقيقت يقين گويد: اينكه همه چيز را از خداى سبب ساز بدانى و به وسائط توجه نكنى. و سپس حديثى از پيامبر صلى‏الله‏عليه‏وآله نقل مى‏كند كه از آن استفاده مى‏شود ازدياد يقين را نهايتى نيست و برترى بندگان نيز به يقينشان بستگى دارد.
و در بحث توكل،آن را از مقامات اهل يقين بلكه از معانى درجات مقربين توصيف مى‏كند و ارزش آن را به ضمانت كفايت خدا در آمدن، ميداند و استناد به آيات و از جمله «أ ليس الله بكاف عبده» (زمر/36)، را مى‏آورد كه هر كس از غير خدا طلب كفايت كند، دست از توكل كشيده و اين آيه را تكذيب كرده است و توكل را در مرحله‏ى علم پيچيده و در مقام عمل مشكل مى‏داند. و در تحقيق مطلب مى‏فرمايد: توكلى كه در شرع مقدس به آن امر شده، عبارتست از آنكه قلب در تمام امور به خدا اعتماد نموده و از غير او منقطع شود.
بنابراين تحصيل اسباب با توكل قلب، منافات ندارد مشروط به اينكه انسان بر اسباب تكيه نكند و بداند كه خدا مى‏تواند بدون اين اسباب، مطلوبش را از طريقى كه گمان نمى‏كند، عطا فرمايد، چنانچه مى‏تواند اسباب را بى خاصيت كند كه اثر طبيعى خود را نبخشند. و تخطئه كرده كسانى را كه توكل را دست از كسب و تلاش كشيدن و تحصيل معاش را رها كردن و يا تدبير عقل را كنار گذاشتن معنى كرده‏اند زيرا اين جهل محض است و شرعا حرام چرا كه انسان، مكلف است بوسيله‏ى اسباب از طريق حلال در طلب روزى سعى كند.
و در بحث صدق و امانت، آن را تمجيد كرده و آيات و روايات را شاهد آورده و مراتب صدق در گفتار و اعمال و احوال را عنوان كرده و توضيح داده است. و صدق در وفا به تصميم را اهميت داده و آيه‏ى «رجال صدقوا ما عاهدو الله عليه» (احزاب/33) را استشهاد كرده و پائين‏ترين مرحله‏ى صدق را عدم مخالفت زبان با قلب و قلب با زبان ذكر نموده و حقيقت صدق را در شخص صادق به شخص محتضرى تشبيه مى‏كند كه مرگ را بيشتر از حيات دوست دارد.
از مباحث عوامل رشد انسان، محاسبه و مراقبه را با اهتمام بيشتر و استناد به آيات و روايات مطرح كرده و محاسبه‏ى انسان، خويش را قبل از حساب آخرت به محاسبه‏ى شخص تاجر با شريك خود تشبيه كرده و بر دقت در آن تأكيد نموده زيرا طبق روايت امام صادق عليه‏السلام، قيامت پنجاه موقف دارد و هر كدام نيز هزار سال طول مى‏كشد و سپس حضرت آيه‏ى «في يوم كان مقداره خمسين ألف سنة» (معارج/4) را تلاوت كرد.
و معنى محاسبه را به اينكه انسان قبل از هر چيز از نفس خويش بخواهد واجبات را كه بمنزله‏ى سرمايه‏ى او هستند، انجام دهد و...تعريف ميكند.
و لزوم مراقبه را امرى مهم شمرده كه هنگام عمل با ديده‏اى بيدار از نفس خويش مراقبت كند زيرا نفس اگر رها شود، طغيان كرده، خود و ديگران را فاسد مى‏كند و خدا را بصير و مطلع و مراقب بر اعمالش بداند «أ لم يعلم بأن الله يرى» (علق/14) و «إن الله كان عليكم رقيبا» (نساء/1) و مى‏گويد: مراقبت، حاصل شناخت خدا است.
از عوامل رشد، تفكر و تدبر را ذكر مى‏كند و با استشهاد به آيات و روايات، تفكر را بهترين عبادت و سبب روشنى قلب و عبادت الهى مى‏داند. و از تفكر در ذات الهى پرهيز مى‏دهد ولى دعوت به تفكر در عظمت مخلوقاتش مى‏كند و نيز تفكر در حسنات و سيئات كه آيا اعمال خالصانه انجام گرفته يا نه و نيز تفكر در صفات و افعال الهى كه چون لطف و احسان خدا به بندگان خويش هستند.
از ديگر عوامل رشد را ياد مرگ و كوتاهى آرزو مى‏شمارد چرا كه ياد مرگ، لذت‏ها را نابود كرده و شدائد را بر انسان آسان مى‏كند و اگر بداند كه با چه سرعتى، مرگ انسان را دنبال مى‏كند پى دنيا را نگرفته و بلكه آن را دشمن مى‏دارد و هيچ آرزوئى به دلش نباشد چون بندگى خدا و چاره فراموش نكردن مرگ را بريدن از اشتغالات دنيوى بيان مى‏كند كه باعث فراغت قلب از شهوات دنيا و ايجاد فكر در عالم بقا و مسائل معنوى مى‏شود.
در قسمت پايانى اين قسمت، بحث مختصرى از آرزوى دراز كه ناشى از جهل و دنيا دوستى است به ميان مى‏آورد و استطرادا جهت اجتناب از رغبت به دنيا اين بحث را پيش كشيده كه دورى از طول أمل نيز سبب رشد معنوى انسان مى‏شود.