فصل ششم وضو
پيامبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود: هر كس وضو بگيرد و نام خدا را به زبان آورد تمام بدنش طاهر مى‏شود و وضوى روى وضوء كفاره گناهان بين دو وضو است [1] و هر كس در حال وضو نام خدا را به زبان نياورد فقط اعضاى وضويش پاك مى‏شود.
راز پاك شدن تمام بدن با ياد خدا اين است كه با ذكر خدا قلب انسان آگاه و متوجه مى‏شود و از غفلى كه از ياد خدا بر او عارض شده تطهير مى‏يابد و هنگامى كه قلب يك انسان كه رئيس و عنوان مركزيت بدن است پاك شود، جميع اعضاء پاك مى‏شود [2].
__________________________________________________
[1] اصل جمله‏اى كه اين گونه ترجمه شد اين است: «و كان الوضوء إلى الوضوء كفّارة لما بينهما من الذّنوب» ترجمه‏اى كه به اين جمله نزديكتر است اينكه وضوى تا وضو كفاره گناهان است به اين معنى كه انسان وضويش را حفظ كند تا وقتى كه دوباره وضو بگيرد و به عبارت بهتر هرگاه وضويش باطل شد فورا وضو بگيرد يعنى هيچگاه بدون وضو نباشد.
[2] چون قلب رئيس بدن، و تمام اعضاء در حكم كارگزاران و رعاياى او هستند هنگامى كه قلب توجه پيدا كند و پاك شود و به مصداق«الناس على دين ملوكهم»
تمام وجود انسان در مسير الهى قرار گرفته و بسوى خدا توجه مى‏كند.
به عبارت ديگر مى‏توان گفت قلب يك انسان اصل وجود اوست و انسان چيزى نيست مگر همان قلبش پس اگر قلب پاك شود انسان پاك شده.
ترجمه‏اخلاق ص : 57
شهيد ثانى قدّس سرّه مى‏فرمايد: در مورد طهارت، انسان بايد توجه داشته باشد كه چون اعضاء ظاهرش در معرض ديد ديگران است و از طرفى هميشه با امور پست دنيوى در تماس هستند انسان موظف است كه آنها را بشويد و نظيف نگهدارد.
پس لازم است كه همراه با اين اعضاى ظاهرى قلبش را هم كه مورد توجه حق تعالى است تطهير كند، زيرا كه خداى تعالى توجهى به صورت ظاهرى ما ندارد بلكه توجهش به قلوب ماست و قلب رئيس اين اعضاء است، و كارهايى را كه اين اعضا در جهت دور شدن از پروردگار انجام مى‏دهند، به دستور او و در خدمت اوست پس قلب، براى تطهير سزاوارتر است.
بلكه آنچه در اين باب مقرر شده به وضوح ما را به تطهير قلب توجه مى‏دهد. بنابر اين كسى كه براى عبادت خداى تعالى و توجه به او و اعراض از دنيا وضو مى‏گيرد، بايد بداند كه براى توجه به آخرت بايد دل از دنيا بريده، دست از متاعش بشويد.
«و به همين خاطر است كه مى‏بينيم دستور داده‏اند كه صورت و دو دست را شسته و سر و روى دو پا را مسح كنيم».
دستور شستن صورت به اين خاطر است كه توجه و روى آوردن به خدا با صورت باطنى بواسطه همين صورت انجام مى‏شود و اكثر حواس ظاهرى كه باعث و انگيزه دلبستگى به دنيا هستند در محوّطه صورتند، پس دستور به شستن آن داده‏اند تا به صورتى خالى از كثافات به خدا روى آورد و بدينوسيله به مرتبه‏اى ترقى كند كه صورت باطنيش را نيز تطهير نمايد [1]. سپس دستور به شستن دستها داده چون اكثر برخوردهاى انسان با امور پست دنيوى به وسيله دست انجام مى‏شود.
و بعد دستور به مسح سر داده زيرا قوه مفكّره انسان كه قصد حركت به طرف امور دنيوى «و هر امر ديگرى» را ايجاد مى‏كند در سر قرار دارد و همين قصدها هستند «كه به انسان جهت مى‏دهند و انسان را به هر طرف امور مورد نظر خود بر مى‏انگيزانند و چنانچه مربوط به امور دنيايى باشند» انسان را به طرف دنيا مى‏رانند و از توجه به آخرت غافل مى‏كنند.
و در آخر دستور به مسح پاها داده زيرا به وسيله پاهاست كه انسان «به مقاصد خود و از جمله» مطالب دنيايى خود مى‏رسد و با آنها به طرف حوايج دنيوى حركت مى‏كند، لذا سزاوار
__________________________________________________
[1] در مقايسه بين ظاهر و باطن انسان چنين به دست مى‏آيد كه همانطور كه صورت اهم اجزاء ظاهرى يك انسان است، قلب مهم‏ترين عضو باطنى اوست و به همين خاطر است كه آن را صورت باطن ناميده‏اند البته توجه داريد كه منظور از قلب اين عضو صنوبرى كه مركز جريان خون است، نيست.
ترجمه‏اخلاق ص : 58
است كه اين اعضاء را در عبادت شركت دهد تا در سعادتى كه از عبادت نصيبش مى‏شود سهيم باشند [1] (پايان كلام شهيد قدّس سرّه).
در كتاب مصباح الشريعة: از امام صادق عليه السّلام روايت شده:
هنگامى كه قصد طهارت و وضو كردى چنان به طرف آب حركت كن كه گوئى به طرف رحمت خدا مى‏روى، زيرا خداى تعالى آب را كليد نزديكى و مناجات خود و راهنماى بساط خدمتش قرار داده و همانطور كه رحمتش گناهان بندگان را مى‏شويد جز آب چيز ديگرى نجاسات ظاهرى را زائل نمى‏كند.
و بعد چنين ادامه مى‏دهد: خداى تعالى در قرآن مى‏فرمايد: «هُوَ الَّذى ارْسَلَ الرِّياحَ بُشْرا بَيْنَ يَدَىْ رَحْمَتِهِ وَ انْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً طَهُورا» 25: 48[2] و همچنين مى‏فرمايد: «وَ جَعَلْنا مِنَ الماءِ كُلَّ شَي‏ءٍ حَىٍّ 21: 30[3] پس همانطور كه با آب هر نعمتى را به وجود آورده با فضل و رحمتش قلوب را با طاعت و بندگيش زندگى بخشيده.
نتيجه: پس در صفا و رقت و پاكيزگى و بركت آب بنگر، و بنگر كه چگونه با همه چيز ممزوج مى‏شود و در همه چيز وجود دارد، و آن را در اعضايى كه خدا دستور داده استعمال كن و واجب و مستحبش را بجا آور كه در هر كدام از اين امور فوائد بسيار نهفته كه اگر به صورت شايسته انجام دهى چشمه‏هاى فوايدش به سوى تو جارى خواهد شد. سپس همانطور كه آب به راحتى با همه اشياء ممزوج مى‏شود با خلق خدا معاشرت كن و با هر چيز همانطور كه شايستگى‏اش را دارد برخورد كن.
و خلاصه آنكه بر اساس فرمايش رسول خدا كه فرمود:«مثل المؤمن الخاصّ كمثل الماء» [4]
مانند آب باش.
پس بايد خلوصت با خدا در تمام عبادات مانند خلوص آب به هنگامى كه خدا او را از آسمان نازل كرد و آن را طهور يعنى پاك كننده [5] ناميد باشى. و هنگامى كه جوارحت را با آب تطهير
__________________________________________________
[1] آنچه از اين گفتار فهميده مى‏شود آن است كه چنانچه كسى بخواهد در جهت الهى حركت كند و تعالى روح را هدف خود قرار داده باشد بايد تمام قوا و امكانات خود را در اين راه به خدمت گيرد و تمام وجود خود را به طرف خدا سوق دهد.
[2] او خدايى است كه بادها را براى بشارت پيشاپيش رحمت خود فرستاد و از آسمان آب پاك كننده نازل كرديم. (سوره فرقان، آيه 48).
[3] و زندگى همه موجودات زنده را به آب وابسته نموديم، «انبياء آيه 30».
[4] مثل مؤمن مثل آب است.
[5] اشاره است به آيه شريفه «و انزلنا من السماء ماءً طهورا 25: 48،«فرقان: 48».
ترجمه‏اخلاق ص : 59
مى‏كنى [1] قلبت را با يقين و تقوى پاك كن«».
در كتاب علل فضل بن شاذان از حضرت رضا چنين نقل مى‏كند: جهت اينكه دستور به وضو داده شده اين است كه هنگامى كه بنده‏اى براى مناجات با خداوند جبّار برمى‏خيزد، پاكيزه در مقابلش قرار گيرد، و در دستورات مطيع او باشد و از كثافات و نجاسات پاك شده باشد به اضافه اينكه چرت و كسالت را بر طرف كرده دل را براى ايستادن در مقابل خدا تزكيه مى‏كند.
و به اين خاطر اين اعضا را بايد شست «و شستن بقيه اعضاء بدن لازم نيست» كه بنده وقتى در مقابل خدا مى‏ايستد فقط اعضاء وضو را براى عبادت بكار مى‏برد به اين معنى كه بوسيله صورتش سجده و اظهار خضوع مى‏كند، خواهشها، ترس و محبت و انقطاع از دنيا را بوسيله دستش اظهار مى‏كند، و با سرش در سجده و ركوع به خدا روى مى‏آورد و با پاهايش نشست و برخاست مى‏كند.