فصل سوم سبب توكل، دواى توكل، درجات توكل‏
كسى كه اعتقاد قطعى پيدا كند كه غير از خدا فاعلى نيست، و هيچ قوّه و قدرتى جز از جانب او نيست، و او براى كفايت بندگان خويش هم علم و قدرت كامل دارد، و هم به همه بندگان - جمعى و فردى - توجه و عنايت تمام. و بداند كه برتر از قدرت او قدرتى، و بالاتر از علم او علمى، و بالاتر از توجه او توجهى نيست حتما قلبش بر خدا تكيه خواهد كرد و به غير او نه در ظاهر و نه در باطن توجه نخواهد نمود.
اما كسى كه اين حال را در خويش نيابد يا از ضعف يقين است و يا از ضعف و بيمارى قلب، به اين معنى كه گاهى ترس، قلب انسان را فرا مى‏گيرد و تحت تأثير اوهام از جاى كنده مى‏شود. زيرا قلب گاهى بدون آنكه نقصانى در يقين داشته باشد گرفتار ترس و هراس مى‏شود. مثل اينكه از خوابيدن در كنار مرده در قبر يا رختخواب مى‏ترسد، در حالى كه «مرده جسم جامدى بيش نيست» و انسان از جمادات ديگر هراس ندارد.
بنابر اين، توكل جز با قوّت قلب و قوّت يقين حاصل نمى‏شود. زيرا سكون و طمأنينه به اين دو، ميسّر مى‏شود، و سكون قلب غير از حالت يقين است. چه بسيار كسانى كه يقين دارند ولى آرامش و طمأنينه ندارند. چنانكه خداوند تبارك و تعالى به إبراهيم خليل فرمود:ا وَ لَمْ تُؤْمِنْ، قالَ بلى‏، وَ لكِنْ لِيَطْمَئِنَّ قَلْبى 2: 260[2].
و چه بسيار كسانى كه مطمئن و آرامند ولى يقين ندارند. مثل همه صاحبان اديان و مذاهب، مثلا يهودى به مذهب يهود، و نصرانى به نصرانيت مطمئن و آرام است ولى اصلا يقين ندارند.
زيرا بر مبناى گمان و متابعت هواى نفس عمل مى‏كنند، و از هدايتى كه پروردگارشان نازل كرده و
__________________________________________________
[1] نسبت چنين اعتقادى به پيامبرى عظيم الشأن چون حضرت موسى عليه السّلام خالى از اشكال نيست و حتى در صورتى كه روايت سندى معتبر داشته باشد پذيرفتن آن مشكل است.
[2] آيا ايمان نياورده‏اى؟ گفت: چرا، ولى براى اينكه قلبم مطمئن و آرام شود. (سوره بقره، آيه 26)
ترجمه‏اخلاق ص : 429
يقين آورست روى گردانند.
مردم به حسب مراتب خويش در ضعف و قوت يقين و در قصر و طول امل و مقدار اندوخته‏اى كه به حسب حال خويش از قبيل مجرد و متاهل بودن دارند داراى درجات متفاوتى هستند، بعضى از زمره مقرّبينند، و گروهى از اصحاب يمين، و گروهى اصلا توكل ندارند [1]. و اين درجات، در حقيقت به مقدار بى اعتمادى ايشان به اسباب ظاهرى بستگى دارد، كسى كه اصلا به اين اسباب تكيه‏اى ندارد از مقرّبين است، و آن كسى كه به اسباب كم توجه است از اصحاب يمين، و هر كس به اسباب ظاهرى وابستگى كامل دارد از درجه متوكلين ساقط است.
كسى كه ايمانش كامل شد اطمينان خود به اسباب ظاهرى را بطور كلى از دست مى‏دهد، و آنگاه چه دنبال كسب باشد و چه نباشد از جائى كه گمان ندارد خدا او را روزى مى‏دهد، ولى با اين حال او به خاطر اطاعت امر خدا دست از كسب بر نمى‏دارد، اگر چه در همان حال كه مشغول كسب است جز به خداوند متعال اعتماد و اتّكاء ندارد.
امام صادق عليه السّلام مى‏فرمايد: خداوند عز و جل ابا دارد روزى مؤمنين را جز از راهى كه به فكرشان نرسيده و گمان ندارند عنايت كند [2].
حضرت اين خصلت را به خصوص براى مؤمنين ذكر مى‏كند، زيرا ايمان كامل اقتضاء مى‏كند كه صاحبش به اسباب ظاهرى اعتماد نكند و فقط به خدا توكل نمايد. البته ايمان كامل را تنها كسانى دارند كه مانند انبياء و اولياء داراى علم مكنون باشند و اين فضل خداست كه به هر كسى بخواهد مى‏دهد.
امام سجاد عليه السّلام فرمود: تمام خير را در اين ديدم كه از مال مردم قطع طمع كنم، هر كس به مردم اميدوار نباشد و تمام امورش را به خدا واگذار كند خداوند تعالى دعاى او را در هر موردى مستجاب مى‏كند [3] و امام باقر عليه السّلام فرمود: بنده بدى است بنده‏اى كه دنبال طمع مى‏رود، و بنده بدى است آنكه ميل و رغبتى دارد كه باعث ذلّتش مى‏شود [4].
امام صادق عليه السّلام فرمود: شرف مؤمن در نماز شب است و عزت او در بى نيازى از مردم [5].
__________________________________________________
[1] اين تقسيم با توجه به مفاد سوره شريفه واقعه انجام شده.
[2]ابى اللّه عزّ و جلّ ان يجعل ارزاق المؤمنين الا من حيث لا يحتسبون.

[3]رأيت الخير كلّه في قطع الطّمع عمّا في ايدى النّاس و من لم يرج النّاس و ردّ امره إلى اللّه تعالى في جميع اموره استجاب له في كلّ شي‏ء.

[4]بئس العبد عبد له طمع يقوده و بئس العبد عبد له رغبة تذلّه.

[5]شرف المؤمن قيام اللّيل و عزّه استغناءه عن النّاس.