فصل سوم معنى محبت خدا به بندگان‏
«حتما به ياد داريد كه گفتيم محبت هر چيز عبارت از ميل نفسانى و احساس لذت از آن چيز مى‏باشد، محبّت به اين معنى در مورد انسان صحيح است زيرا نفس انسان به بعضى از چيزها
__________________________________________________
[1]و هيّمت قلبه لارادتك و اجتبيته لمشاهدتك و اخليت وجهه لك و فرغت فؤاده لحبّك.

[2]اللّهمّ اجعلنا ممّن دابهم الارتياح إليك و الحنين و ديدنهم الزّفرة و الانين، و جباههم ساجدة لعظمتك، و دموعهم سائلة من خشيتك و قلوبهم معلّقة بمحبّتك، و افئدتهم منخلعة من هيبتك. يا من انوار قدسه لا تزال شارقة و سبحات نور وجهه لقلوب عارفيه شائقة. يا منتهى قلوب المشتاقين و يا غاية آمال المحبّين اسألك حبّك و حبّ من يحبّك و حبّ كلّ عمل يوصل إلى قربك و ان تجعلك احبّ إلىّ ممّن سواك.

[3]الهى ما الذّ خواطر الالهام بذكرك على القلوب و ما احلى المسير إليك في مسالك الغيوب و ما اطيب حبّك و ما اعذب شرب قربك... و غلّتى لا يردها الا وصلك، و لوعتى لا يطفئها الا لقاءك و شوقى إليك لا يبلّه الا النظر إلى وجهك و قرارى لا يقرّ دون دنوى منك و لهفتى لا يردّها الا روحك و سقمى لا يشفيه الا طبّك و غمى لا يزيله الا قربك و جرحى لا يبرئه الا صفحك و صدأ قلبى لا يجلوه الا عفوك و وسواس صدرى لا يزيحه الا منّك.

ترجمه‏اخلاق ص : 413
تمايل دارد و از آنها لذت مى‏برد، امّا در مورد خداى تعالى چطور؟ آيا مى‏توان گفت نفس خداوند متعال به چيزى متمايل است، يا از چيزى لذت مى‏برد؟ آيا اصلا تصور نفس در مورد آن ذات اقدس صحيح است؟ مسلما جواب منفى است. از طرف ديگر آيات و احاديث بسيارى وارد شده كه ثابت مى‏كنند خداى تعالى بندگانش را دوست مى‏دارد. بنابر اين بايد ديد معنى اين محبت چيست؟» معنى محبت خدا به بنده اين است كه حجابها را از قلبش بر مى‏دارد تا با چشم دل او را ببيند و او را براى رسيدن به مقام والاى قرب توان مى‏بخشد، و همين اراده خدا نسبت به بنده محبت اوست.
محبت خدا عبارت است از تطهير باطن بنده از غير خدا و خالى نمودن وجودش از هر مانعى كه بين او و مولايش حائل مى‏شود، تا جز با حقّ و از حقّ نشنود، و جز با حقّ نبيند، و جز با حقّ نگويد.
چنانچه در حديث قدسى وارد است: پيوسته بنده‏ام بوسيله نوافل به من تقرّب مى‏جويد، تا به آنجا مى‏رسد كه من دوستش مى‏دارم، و چون دوستش بدارم من همان گوشش مى‏شوم كه با آن مى‏شنود، و همان چشمش كه با آن مى‏بيند، و همان زبانش كه با آن سخن مى‏گويد [1].
بنابر آنچه از اين حديث شريف مى‏توان فهميد، تقرّب جويى عبد بوسيله نوافل باعث صفاى باطن و رفع حجاب قلب مى‏شود و او را به درجات قرب پروردگار مى‏رساند.
البته همه اين‏ها به لطف و كرم الهى بستگى دارد.
«بنابر اين معنى آياتى كه در اين زمينه وارد شده نيز روشن مى‏شود».
خداى تعالى مى‏فرمايد: «يُحِبُّهُمْ وَ يُحِبُّونَهُ 6: 54»[2].
و مى‏فرمايد: «انَّ اللَّهَ يُحِبُّ الَّذِينَ يُقاتِلُونَ في سَبِيلِهِ صَفّا كَانَّهُمْ بُنْيانٌ مَرْصُوصٌ 61: 4»[3].
و مى‏فرمايد: «انَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوّابِينَ وَ يُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِينَ 2: 222»[4].
رسول گرامى اسلام صلى اللّه عليه و آله و سلّم مى‏فرمايد: خدا دنيا را به همگان مى‏دهد چه آنها را دوست داشته باشد چه دوست نداشته باشد. ولى ايمان را فقط به كسانى مى‏دهد كه دوست مى‏دارد [5].
__________________________________________________
[1]لا يزال العبد يتقرّب إلىّ بالنّوافل حتّى احبّه فاذا احببته كنت سمعه الّذى يسمع به و بصره الّذى يبصر به و لسانه الّذى ينطق به.

[2] آنها را دوست مى‏دارد و آنها او را دوست مى‏دارند. (سوره مائده، آيه 54)
[3] خدا دوست مى‏دارد كسانى را كه در راه او چون سد آهنين استوار و همدست مى‏جنگند. (سوره صف، آيه 4)
[4] خداوند توبه كنندگان و پاكيزگان را دوست دارد. (سوره بقره، آيه 222)
[5]انّ اللّه يعطى الدّنيا من يحبّ و من لا يحبّ و لا يعطى الايمان الا من يحب.

ترجمه‏اخلاق ص : 414
و مى‏فرمايد: اگر خدا بنده‏اى را دوست بدارد او را مبتلا مى‏كند، و اگر در بلا صبر كند او را اختيار مى‏كند، و اگر راضى شود او را بر مى‏گزيند [1].
و مى‏فرمايد: چون خدا بنده‏اى را دوست داشته باشد براى او واعظى از نفسش و باز دارنده‏اى از قلبش قرار مى‏دهد تا او را امر و نهى كند [2].
دقيق‏ترين علامت محبت خدا به بنده آن است كه بنده خدا را دوست مى‏دارد، محبت بنده به خدا دليل آن است كه خدا به بنده محبت دارد.
عملى كه دلالت مى‏كند بنده‏اى محبوب خداست آن است كه خدا امر ظاهر و باطن و آشكار و نهان بنده را بعهده مى‏گيرد و تنها با اشارت اوست كه بنده حركت مى‏كند، و امور بنده را او تدبير مى‏كند، اخلاقش را او تزئين مى‏كند، جوارحش را او به كار مى‏گيرد، ظاهر و باطنش را او به صواب رهنمون مى‏شود، همومش را همّ واحد مى‏گرداند، دنيا را مبغوض قلبش مى‏سازد، او را از ديگران بيگانه و با لذّت مناجات در خلوت مانوس مى‏كند، و پرده‏هاى بين او و خود را بر مى‏دارد.