فصل هفتم خوف برتر است يا رجا؟
تا اينجا دانستيم كه در فضيلت خوف و رجا اخبار و احاديث فراوانى وارد شده است، و خود بخود اين سؤال مطرح مىشود كه آيا خوف بهتر است يا رجا؟ اين سؤال مثل اين است كه كسى بپرسد آب بهتر است يا نان؟ جواب روشن است، نان براى گرسنه بهتر است، و آب براى تشنه. و اگر گرسنگى و تشنگى با هم عارض شوند هر كدام شديدتر باشند، بايد مراعات شوند، اگر گرسنگى غالب بود، نان بهتر است، و اگر تشنگى غالب بود آب. و اگر در شدت و ضعف مساوى باشند ارزش آب و نان نيز مساوى است. «و چون خوف داروى غفلت و رجا معالج يأس است بايد ديد كداميك از اين دو بيمارى بر قلب عارض شده تا داروى مناسبش استعمال شود».
اگر مرض غفلت از عذاب الهى و غرور و فريب بر قلب عارض شده باشد خوف بهتر است، و اگر يأس و نوميدى از رحمت خدا عارض شود رجا بهتر است.
امّا مؤمن با تقوائى كه گناه ظاهر و باطن و آشكار و نهان را ترك كرده، مناسب حالش آن است كه خوف و رجايش معادل باشند. و اين همان مضمونى است كه در اخبار وارد شده است.
در كتاب كافى روايت شده كه از حضرت صادق عليه السّلام سؤال شد:
وصيّت لقمان چه بود؟ فرمود: در وصيت لقمان جملات عجيبى وجود دارد. عجيبتر از همه اينكه به پسرش فرمود: از خدا چنان بترس كه گوئى اگر نيكى جن و انس را به درگاهش آورى باز عذابت مىكند.
و چنان بدو اميدوار باش كه گوئى اگر گناه جنّ و انس را مرتكب شوى تو را مىبخشد [1].
آنگاه حضرت چنين فرمود: پدرم مىفرمود: در قلب هر مؤمنى دو نور وجود دارد، نورى از ترس و نورى از رجا، كه اگر با هم در ترازو نهاده شوند، هيچكدام از ديگرى بيشتر نخواهد بود [2].
__________________________________________________
[1]خف اللّه خيفة لو جئته ببرّ الثّقلين لعذّبك و ارج اللّه رجاء لو جئته بذنوب الثّقلين لرحمك.
[2]انّه ليس من عبد مؤمن الا و في قلبه نوران نور خيفة و نور رجاء، لو وزن هذا لم يزد على هذا و لو وزن هذا لم يزد على هذا.
ترجمهاخلاق ص : 397
و مضمون آيه شريفهاى كه در مدح جمعى از بندگان مىفرمايد: «يَدْعُونَنا رَغَبا وَ رَهَبا 21: 90»[1].
و آيه شريفه: «يَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفا وَ طَمَعا 32: 16»[2].
ما را به همين معنا رهنمون مىشود.
اما علت غلبه جنبه رجا در اكثر مردم، غرور و فريب و عدم معرفت است، و سزاوار آن است كه قبل از اشراف بر موت جنبه خوف غالب باشد. و به هنگام موت رجا و خوش بينى بر خوف غلبه كند. چنانچه در اخبار هم وارد شده است.
راز اين مطلب آن است كه خوف چون تازيانهاى است كه انسان را به عمل وامىدارد و در هنگام مرگ وقت عمل گذشته، و در آن دم انسان طاقت اسباب و علل خوف را ندارد. چه اينكه خوف بندهاى قلب را پاره و فرا رسيدن مرگ را نزديك مىكند. ولى نسيم رجا قلب انسان را تقويت، و پروردگارش را كه مايه اميد اوست محبوبش مىكند، «و به اين وسيله مشتاق زيارت يار مىشود»، و هر كس ملاقات خدا را دوست داشته باشد خدا ملاقاتش، را دوست مىدارد و هر كس ملاقات او را دوست نداشته باشد او نيز ملاقاتش را دوست ندارد.
در خاتمه لازم است بدانيم كه خوف و رجا هر كدام تا حدى مخصوص، پسنديده و محمودند و چون از آن حد بگذرند مذموم و نكوهيده مىشوند.
حدّ رجا آن است كه به غفلت از عذاب الهى نرسد و گر نه خسران است.
خداى تعالى مىفرمايد: «لا يَأْمَنُ مِنْ مَكْرِ اللَّهِ الا القومُ الْخاسِرُونَ 7: 99»[3].
و حدّ خوف آن است كه به نوميدى و قنوط نرسد و گر نه ضلالت و گمراهى است.
خداى تعالى مىفرمايد: «وَ مَنْ يَقْنُطْ مِنْ رَحْمَةِ رَبِّهِ الا الْقَومُ الضّالِينَ» 15: 56[4].
و به حد يأس نرسد كه يأس كفر است.
و خداى تعالى مىفرمايد: «وَ لا يَيْأسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ الا القَوْمُ الْكافِرونَ 12: 87»[5].
__________________________________________________
[1] (زكريا عليه السّلام و خانوادهاش) در حال بيم و اميد ما را مىخواندند. (سوره انبياء، آيه 90)
[2] با بيم و اميد پروردگار خويش را مىخوانند. (سوره سجده، آيه 16)
[3] جز گروه زيانكاران كسى از عذاب الهى غافل نمىشود. (سوره اعراف، آيه 99)
[4] چه كسى از رحمت پروردگارش نا اميد مىشود جز گمراهان. (سوره حجر، آيه 56)
[5] جز كافران كسى از رحمت خدا نااميد نمىشود. (سوره يوسف، آيه 78)
|