حال‏
شادمانى و سرور از نعمت، همراه با حال خضوع و تواضع خود نيز شكرى است جداگانه، همانطور كه شناخت، خود نيز شكر است.
اگر سرور انسان از نعمت فقط به اين جهت باشد كه مى‏تواند خود را به نعمت دهنده نزديك كند، و توجهى به خود نعمت دادن منعم نكند، اين خوشحالى نيز يكى از مراتب بلند شكر است. و نشانه اين گونه خوشحالى آن است كه از نعمتهاى دنيا خوشحال نباشد مگر به اين خاطر كه دنيا مزرعه آخرت، و ياور انسان در رسيدن به آن است و تنها به نعمتهايى مسرور باشد كه داراى اين خاصيت هستند ولى از نعمتهايى كه انسان را از خدا غافل مى‏كنند محزون و غمگين شود، اين سرور نيز شكر قلبى است.
«تا اينجا معلوم شد كه شناخت و شادمانى از شئون قلب و شكر قلبى هستند».
امّا عملى كه از اين سرور زاييده از شناخت ناشى مى‏شود، هم به قلب تعلق دارد، هم به زبان و جوارح.
عمل قلبى، قصد و نيّت خير براى جميع خلق خدا است، و عمل زبانى اظهار شكر خدا است با ستايش‏هايى كه مفيد شكرند. و عمل به جوارح به كار گرفتن نعمت‏هاى خدا در راه طاعت، و پرهيز از بكارگيرى آنها در معصيت پروردگار است.
مثلا شكر چشم آن است كه هر عيبى را در مسلمانى ديد بپوشاند، و شكر گوش آن كه هر عيبى را درباره مسلمانى شنيد پنهان كند، اين گونه اعمال، از جمله شكر نعمت اعضاى بدن هستند.
ارباب معرفت مى‏گويند: هر كس نعمت چشم را كفران كند، نعمت خورشيد را نيز كفران كرده، چه اينكه عمل ديدن به وسيله خورشيد كامل مى‏شود. چشم «در بدن» و خورشيد «در خارج» خلق شده‏اند تا انسان به وسيله آن دو آنچه را براى دين و دنيايش مفيد است ببيند. و بوسيله آن دو از هر چه به حال دين و دنيايش مضرّ است بپرهيزد بالاتر از اين، منظور از خلقت زمين و آسمان، و خلقت دنيا و تمام اسباب موجود در آن، اين است كه انسان از آنها در راه رسيدن به خدا كمك بگيرد.
و رسيدن به خدا جز با محبت و انس با او در دنيا، و دل كندن از زرق و برق آن صورت نبندد، و انس جز با ذكر دائم حاصل نشود، و محبت جز با شناختى كه از دوام فكر به دست مى‏آيد در
ترجمه‏اخلاق ص : 377
قلب ننشيند، و دوام ذكر و فكر جز با بقاء بدن ميسّر نگردد، و بدن باقى نمى‏ماند مگر با بقاء زمين و آب و هوا، و اين همه نشود مگر با خلقت زمين و آسمان و ساير اعضاء.
پس همه اين‏ها براى بدن است، و بدن مركب نفس است، و آن نفسى به خدا بر مى‏گردد كه با معرفت و طول عبادت به اطمينان رسيده باشد. پس هر كس چيزى را در غير طاعت مصرف كند نعمت خدا را در تمامى آنچه براى انجام گناهش لازم است كفران كرده است. و لذا شاكر حقيقى كم است آنچنان كه خداى تعالى فرمود:وَ قَلِيلٌ مِنْ عِبادِىَ الشَّكُورُ 34: 13[1].