فصل دهم راه روى آوردن به توبه
براى تشويق نفس به توبه چهار راه وجود دارد.
1 - اين كه انسان به آيات و اخبارى كه به گناهكاران هشدار داده، ايشان را به عذاب شديد تهديد كرده، وعيد عقاب اكيدشان مىدهند نظر كرده و آنها را مورد مطالعه قرار دهد.
در بعضى اخبار از طريق جمهور از نبى اكرم چنين آمده:
در هر روزى كه فجرش طلوع مىكند و هر شبى كه شفقش ناپديد «و تاريكىاش گسترده» مىشود، دو فرشته چهار جمله را با هم محاوره مىكنند.
يكى مىگويد: اى كاش اين مردم خلق نشده بودند.
ديگرى مىگويد: و اى كاش حال كه خلق شدند، بدانند براى چه خلق شدهاند.
__________________________________________________
[1] و گروهى ديگر به گناهان خويش اعتراف كرده، عمل صالح و فعل قبيح را به هم در آميختهاند (اميد است كه خدا توبه ايشان را بپذيرد...). (سوره توبه، آيه 102).
ترجمهاخلاق ص : 353
اوّلى مىگويد: و اى كاش حال كه نمىدانند براى چه خلق شدهاند، به آنچه مىدانند عمل كنند.
و دومى مىگويد: و اى كاش حال كه به آنچه كه مىدانند عمل نمىكنند، در آنچه نمىدانند غوطهور نشوند.
و در روايت ديگرى دو جمله آخر چنين نقل شده: با هم بنشينند و آنچه را مىدانند مذاكره كنند.
و ديگرى مىگويد: اى كاش حال كه به آنچه مىدانند عمل نمىكنند از آنچه كردهاند توبه كنند.
يكى از عرفا مىگويد: هر بندهاى كه در روى زمين گناه مىكند، آن قطعه زمين كه در آن، گناه شده از خدا اجازه مىخواهد كه او را در خود فرو برد، و قطعه آسمانى كه زير آن، گناه اتفاق افتاده، اذن مىخواهد كه بر سرش خراب شود.
ولى خداى عز و جل به زمين و آسمان مىفرمايد: از بنده من دست برداريد، او را مهلت دهيد، شما او را خلق نكردهايد اگر شما هم او را خلق كرده بوديد به او رحم مىكرديد. شايد توبه كند تا او را ببخشم، شايد نيكوكار شود تا بدكاريش را به حسنه تبديل كنم.
و اين معناى آيه شريفه: «انَّ اللَّهَ يُمْسِكُ السَّماواتِ وَ الارْضَ انْ تَزُولا وَ لَئِنْ زالَتا انْ امْسَكَهُما مِنْ احَدٍ مِنْ بَعْدِهِ 35: 41»[1].
2 - حكايت گناهكارانى را كه توبه كردهاند و مصيبتهايى را كه به سبب گناهان كشيدهاند از نظر بگذارند.
3. تصور كند كه ممكن است «تا صحنه قيامت به او فرصت ندهند و» عقوبت گناهش در دنيا داده شود، و بداند كه تمام مصيبتهايى كه در دنيا دامنگير انسان مىشود، ثمره گناهانى است كه از او صادر مىشوند.
خداى تعالى مىفرمايد: «وَ ما اصابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ ايْدِيكُمْ وَ يَعْفُوا عَن كَثِيرٍ 42: 30»[2].
حضرت صادق عليه السّلام در باره اين آيه مىفرمايد: هيچ رگى در بدن انسان نمىپيچد و سنگى به پاى انسان اصابت نمىكند و هيچگاه پايش نمىلغزد و خراشى به بدنش نمىافتد مگر به خاطر گناهى كه انجام داده است [3].
__________________________________________________
[1] همانا خدا آسمانها و زمين را از انحراف حفظ مىكند و اگر منحرف شوند كسى غير از او نمىتواند آنها را حفظ كند. (سوره فاطر، آيه 41).
[2] هر چه رنج و مصيبت به شما مىرسد به خاطر كارهايى است كه مرتكب مىشويد در حالى كه بسيارى از آنها را مىبخشد. (سوره شورى، آيه 30)
[3]ليس من التواء عرق، و لا نكبة حجر، و لا عثرة قدم، و لا خدشة عود الا بذنب.
ترجمهاخلاق ص : 354
و در روايت ديگر چنين آمده: آگاه باشيد هيچ رگى زده نمىشود و هيچ اصابت و سر درد و مرضى نيست مگر به خاطر گناهى [1] و اين است معنى كلام خدا در كتاب شريفش: «ما اصابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ ايْدِيكُمْ وَ يَعْفُوا عَن كَثِيرٍ 42: 30».
آنگاه فرمود: در حالى كه تعداد گناهانى را كه خدا مىبخشد بيشتر از گناهانى است كه در مقابل آنها مؤاخذه مىكند.
و مىفرمايد: گاهى انسان گناهى مىكند كه در نتيجهاش از نماز شب محروم مىشود عمل بد در صاحب خود سريعتر از كارد در گوشت عمل مىكند [2].
4 - عقوبت تك تك گناهان چون شرب خمر، زنا، قتل، غيبت، كبر و حسد را به خاطر داشته باشد، چه اين كه اين عقوبتها آنقدر زيادند كه شمردن آنها ممكن نيست.
در حديث است كه خداوند متعال مىفرمايد: بندهاى كه هواى نفس و شهوتش را بر طاعت من ترجيح دهد، كمترين عقوبتش اين است كه او را از لذّت مناجاتم محروم مىكنم [3].
و در روايت است: كسى كه تصميم بر گناه مىگيرد، آن را انجام ندهد، زيرا ممكن است بنده گناهى كند و چون پروردگارش او را ببيند، بگويد: قسم به عزّتم بعد از اين هرگز تو را نمىبخشم [4].
امام كاظم عليه السّلام مىفرمايد: بر خدا واجب است كه هر خانهاى را كه در آن گناهى مىشود آفتابى كند تا تطهير شود [5].
نبى اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلّم مىفرمايد: بنده به خاطر يك گناه صد سال محبوس مىشود در حالى كه زنانش را در بهشت مىبيند كه منتظر او هستند [6].
حضرت على عليه السّلام به مردى كه در حضور آن حضرت استغفار كرد چنين فرمود:
مادرت برايت بگريد، آيا مىدانى استغفار چيست؟ استغفار درجه شريفان بلند مرتبه است، و اسمى است كه بر شش معنى اطلاق مىشود.
1 - پشيمانى از گذشته.
2 - تصميم بر عدم تكرار گناه براى هميشه.
__________________________________________________
[1]اما انّه ليس من عرق يضرب و لا نكبة و لا صداع و لا مرض الا بذنب.
[2]انّ الرّجل يذنب الذّنب فيحرم صلاة اللّيل و انّ العمل السّيّئ اسرع في صاحبه من السّكّين في اللّحم.
[3]ادنى ما اصنع بالعبد اذا آثر شهوته على طاعتى ان احرّمه لذيذ مناجاتى.
[4]من همّ بالسّيّئة فلا يعملها، فانّه ربّما عمل العبد السّيّئة فيراه الرّبّ تبارك و تعالى فيقول و عزّتى لا اغفر لك بعد ذلك ابدا.
[5]حقّ على اللّه ان لا يعصى في دار الا اضحاها للشّمس حتّى يطّهرها.
[6]انّ العبد ليحبس على ذنب من ذنوبه مأة عام و انّه لينظر إلى ازواجه في الجنّة يتنعّمن.
ترجمهاخلاق ص : 355
3 - پرداخت حقوق مردم راه روى آوردن به توبه تا به هنگام ملاقات خدا حقى بر تو نباشد.
4 - به جا آوردن فرائضى كه درست به جا نياوردهاى.
5 - ذوب كردن گوشتى كه از حرام بر بدنت روئيده به وسيله احزان تا پوست به استخوانت بچسبد.
6 - چشانيدن رنج و زحمت عبادت به جسم همانگونه كه لذت معصيت را چشيده است.
پس از آنكه همه اين مراحل را طى كردى آنگاه بگوئى استغفر اللّه [1].
در كتاب مصباح الشريعة از امام صادق عليه السّلام چنين نقل شده:
توبه ريسمانى است كه بندگان به وسيله آن به خدا مرتبط، و مشمول عنايات او مىشوند و بنده بايد در هر حالى مدام توبه كند، و هر فرقهاى از بندگان را توبهاى است «مناسب با شأن ايشان» توبه انبياء از اضطراب نفس است [2] و توبه اولياء از افكار و خطراتى است كه در ذهن ايشان نقش مىبندد، و توبه برگزيدگان از مؤمنين از تنفّس بدون ياد خداست، و توبه خالص شدگان از اشتغال به غير خداست، و توبه عموم مردم از گناهان است.
و هر يك از اين اصناف از اصل توبه و عاقبت امر خويش شناخت و علمى دارند كه شرح آن در اين مقام به طول مىانجامد.
اما توبه عام اين است كه دائما با آب حسرت و پشيمانى، باطن خويش را از گناهان بشويد، از گذشته پشيمان و بر آينده عمر خويش هراسان باشد، گناهانش را كوچك نشمرد كه او را به كسالت دچار كند، مدام بگريد، و بر طاعاتى كه از او فوت شده افسوس بخورد، نفس خود را از شهوات حبس كند و از خداى تعالى بخواهد كه او را در راه وفاء به توبهاش حفظ كند و از بازگشت به گذشته نگاهش دارد.
نفس خود را در ميدان تلاش و عبادت رياضت دهد، واجبات از دست رفتهاش را تدارك كند مظالم عباد را به ايشان برگرداند، و از همنشينان بد كناره گيرد شبش را بيدار بماند و روزش را تشنگى كشد.
__________________________________________________
[1]ثكلتك امّك ا تدرى ما الاستغفار؟ انّ الاستغفار درجة العلّيّين و هو اسم واقع على ستّة معان اوّلها النّدم على ما مضى و الثّانى العزم على ترك العود إليه ابدا و الثّالث ان تؤدّى إلى المخلوقين حقوقهم حتّى تلقى اللّه املس ليس عليك تبعة و الرّابع ان تعمد إلى كلّ فريضة عليك ضيّعتها تؤدّى حقّها و الخامس ان تعمد إلى اللّحم الّذى نبت على السّحت فتذيبه بالاحزان حتّى يلصق الجلد بالعظم و ينشأ بينهما لحم جديد و السّادس ان تذيق الجسم الم الطّاعة كما اذقته حلاوة المعصية فعند ذلك تقول استغفر اللّه.
[2] از آن جهت كه نفس شريف انبياء هميشه متوجه حضرت حق تعالى است و لحظهاى از او غافل نيستند دائما در اطمينانى وصف ناپذير مستغرق مىباشندالا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ 13: 28و چنانچه لحظهاى اندك غفلتى از آن مقام اقدس عارض ايشان شود چون ماهى دور از آب دچار اضطراب مىشوند.
ترجمهاخلاق ص : 356
دائما در عاقبت خويش بينديشد و از خداى تعالى استعانت بجويد و از او در شدت و آسانى استقامت طلب كند.
به هنگام محنت و بلا ثابت قدم باشد كه مبادا از درجه توابين سقوط كند.
اينها باعث طهارت از گناهان و افزايش اعمال و رفعت درجات مىشود.
خداوند متعالى در اين باره مىفرمايد:فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ صَدَقوا وَ لَيَعْلَمَنَّ الْكاذِبِينَ 29: 3[1].
__________________________________________________
[1] (كسانى را كه قبل از ايشان بودند آزموديم) تا خداوند دروغگويان را از راستگويان باز شناسد. (سوره عنكبوت، آيه 3).
|