فصل هفتم آنچه گناه صغيره را به كبيره تبديل مى‏كند
گناه صغيره به سبب چند چيز به گناه كبيره مبدّل مى‏شود.
اين امور عبارتند از:
1 - اصرار و مواظبت بر انجام صغيره.
كتاب شريف كافى از امام صادق عليه السّلام روايت مى‏كند:
__________________________________________________
[1]الصّلوات الخمس و الجمعة إلى جمعة تكفّر ما بينهنّ ان اجتنب الكبائر.

[2] گستاخى در گناه به هر صورت كه باشد موجب مى‏شود كه گناه تبديل به كبيره شده هرگز بخشيده نشود.
ترجمه‏اخلاق ص : 346
هيچ گناهى با اصرار صغيره نيست، و هيچ گناهى با استغفار كبيره نيست [1].
و مى‏فرمايد: نه به خدا قسم، خدا هيچ طاعتى را در حال اصرار بر يكى از گناهان نمى‏پذيرد [2].
امام باقر عليه السّلام در تفسير آيه شريفه «وَ لَمْ يُصِرُّوا عَلى‏ ما فَعَلُوا وَ هُمْ يَعْلَمُونَ 3: 135»[3] فرمود: اصرار آن است كه گناهى كند و استغفار نكند و با خود درباره توبه هيچ فكر نكند اين اصرار است [4].
اصرار بر گناه را به آبى تشبيه كرده‏اند كه بطور مداوم قطره قطره بر سنگى بچكد، اين آب بالأخره در سنگ اثر مى‏كند. در حالى كه اگر همان مقدار آب يك دفعه بر آن سنگ ريخته شود، در آن تأثيرى نخواهد داشت. و به همين دليل پيامبر گرامى اسلام صلى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود:
بهترين عمل‏ها با دوام‏ترين اعمال است اگر چه كم باشد [5].
طبق قاعده الأشياء تستبان باضدادها - يعنى هر چيزى با ضدش شناخته مى‏شود - از اين حديث چنين استفاده مى‏شود: چون فقط عمل دائمى مفيد است اگر چه كم باشد، گناهان كوچك هم اگر دوام يابند، در ظلمانى كردن قلب تأثير به سزا خواهند داشت.
2 - اينكه گناهكار گناه خود را كوچك بشمرد.
هر گاه بنده‏اى گناه خود را بزرگ بداند، گناهش در نزد خدا كوچك مى‏شود. و چون بنده‏اى گناه خود را كوچك بشمرد گناهش در نزد خدا بزرگ مى‏شود. زيرا وقتى انسان گناه خود را بزرگ ببيند، حالت نفرت و ناخشنودى از گناه در قلبش ايجاد مى‏شود، و همين حالت از تأثيرات شديد گناه جلوگيرى مى‏كند. امّا وقتى گناه را كوچك شمرد، معلوم مى‏شود به اين گناه انس و الفتى دارد، و همين انس باعث مى‏شود كه گناه شديدترين اثرات را در قلب باقى بگذارد، و آن را تاريك كند.
و همان‏طور كه مى‏دانيد نورانى كردن قلب توسط عبادات مطلوب، و ظلمانى كردن آن توسط گناهان ممنوع است. و به همين خاطر است كه بنده به خاطر كارهايى كه در حال غفلت انجام مى‏دهد مؤاخذه نمى‏شود.
در حديث است كه: مؤمن گناه خود را چون كوهى بالاى سر خود مى‏بيند و هراس آن دارد كه بر رويش سقوط كند. ولى منافق گناه خود را چون پشه‏اى مى‏بيند كه بر دماغش نشسته و آن را
__________________________________________________
[1]لا صغيرة مع الاصرار و لا كبيرة مع الاستغفار.

[2]لا و اللّه لا يقبل شيئا من طاعته على الاصرار على شي‏ء من معاصيه.

[3] و بر كار زشتى كه مى‏كنند و مى‏دانند كه گناه است اصرار نكنند. (سوره آل عمران، آيه 135)
[4]الاصرار ان يذنب الذّنب فلا يستغفر و لا يحدّث نفسه بتوبة فذلك الاصرار.

[5]خير الاعمال ادومها و انّ قلّ.

ترجمه‏اخلاق ص : 347
فرارى كرده است [1].
از امام صادق عليه السّلام است كه: رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود: از گناهان تحقير شده - كوچك شمرده شده - پرهيز كنيد كه آنها هرگز بخشيده نمى‏شوند [2].
عرض شد: گناهان تحقير شده چگونه گناهانى هستند؟ فرمود: گناهى كه صاحبش بعد از ارتكاب بگويد: خوشا به حالم اگر غير از اين گناهى نداشته باشم [3].
امام كاظم عليه السّلام مى‏فرمايد: هيچ گاه خير زياد را زياد نشمريد، و هيچگاه گناه كم را كم نشمريد، زيرا گناهان كوچك جمع مى‏شوند تا زياد شوند. و در پنهانى از خدا بترسيد تا بتوانيد منصف باشيد [4].
3 - شادى و سرور از گناه صغيره و دستيابى به آن را نعمت شمردن و غفلت از اين كه آن خود سبب شقاوت است.
به هر اندازه بنده‏اى از گناه صغيره‏اش خوشحال شود، به همان اندازه گناهش بزرگ‏تر و تأثيرش در ظلمانى كردن قلب بيشتر مى‏شود، تا كار به جائى مى‏رسد كه بعضى گناهكاران به گناه خويش افتخار مى‏كنند. مثلا كسى كه با ديگرى مناظره كرده مى‏گويد: ديدى چه رسوايش كردم؟ گناهان همگى مهلك و كشنده‏اند، و سزاوار است كسى كه مرتكب گناه مى‏شود، از اينكه دشمنى چون شيطان بر او غلبه يافته محزون و متأسف باشد. زيرا مريضى كه از شكستن ظرف دارويش خوشحال مى‏شود - چون از رنج دارو رسته و ديگر مجبور نيست دارو بخورد - به شفايش اميدى نيست.
4 - اينكه گناهكارى به پرده پوشى خدا بر گناهانش اهميت ندهد، و حلم و مهلت دادن او را سبك بشمرد، و نداند كه خدا بر او غضب كرده و به همين خاطر مهلتش مى‏دهد تا گناهان بيشترى را مرتكب شود. و گمان كند كه خدا به او عنايت كرده كه توانسته است گناهى مرتكب شود. منشأ اين حالت اين است كه از عقاب خدا غافل و از كمين‏گاههاى غرور بى‏خبر است چنانچه قرآن‏
__________________________________________________
[1]انّ المؤمن يرى ذنبه كالجبل فوقه يخاف ان يقع عليه و المنافق يرى ذنبه كذباب مرّ على انفه فاطاره.

[2]اتّقوا المحقّرات من الذّنوب فانّها لا تغفر.

[3]الرّجل يذنب الذّنب فيقول طوبى لي لو لم يكن غير ذلك.

[4]لا تستكثروا كثير الخير و لا تستقلّوا قليل الذّنوب فانّ قليل الذّنوب يجتمع حتّى يكون كثيرا و خافوا اللّه في السّرّ حتّى تعطوا من انفسكم النّصف.

ترجمه‏اخلاق ص : 348
كريم فرموده:يَقُولُونَ فِي أَنْفُسِهِمْ لَوْ لا يُعَذِّبُنَا اللَّهُ بِما نَقُولُ حَسْبُهُمْ جَهَنَّمُ يَصْلَوْنَها وَ بِئْسَ الْمَصِيرُ 58: 8[1].
5 - اظهار گناه.
اظهار گناه به دو صورت ممكن است:
1 - حكايت كردن گناه بعد از ارتكاب.
2 - انجام گناه در ملأ عام.
اظهار گناه به هر صورتى كه باشد، جنايتى است كه پرده‏اى را كه خدا بر گناهان افكنده مورد تجاوز قرار مى‏دهد. و از طرفى موجب تحريك ميل ديگران بر گناه مى‏شود. اين‏ها خود دو گناهند كه با گناه اول ضميمه شده و آن را تشديد مى‏كنند.
و اگر اضافه بر اين سه گناه، كسى هم به آن گناه ترغيب يا وادار شود، يا اسباب گناه برايش فراهم آيد، جنايت چهارمى است كه بر جنايات او افزوده و قبح كارش بيشتر مى‏شود. اين همه تشديد و تغليظ به خاطر آن است كه يكى از صفات خدا - كه خود نعمتى بر بندگان اوست - اين است كه زيباييها را آشكار و زشتى‏ها را مستور مى‏كند. و هرگز پرده‏درى نمى‏نمايد، و اظهار گناه، كفران اين نعمت است.
در كتاب شريف كافى از حضرت رضا عليه السّلام منقول است كه رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود: حسنه‏اى كه پنهان باشد مطابق هفتاد حسنه است، و كسى كه كار زشت خويش را اظهار مى‏كند خوار و رسوا مى‏گردد، و كسى كه عمل زشت خويش را مخفى كند بر او بخشيده مى‏شود [2].
امام صادق عليه السّلام مى‏فرمايد: هر كس براى آموزش فقه و قرآن و تفسير نزد ما مى‏آيد رهايش كنيد «تا وارد شود». ولى كسى كه مى‏آيد تا عيبى را كه خدا بر او پوشانده اظهار كند دورش كنيد [3].
6 - اينكه گناهكار عالمى باشد كه ديگران از او پيروى مى‏كنند.
چنين شخصى اگر بگونه‏اى مرتكب گناه شود كه ديگران ببينند گناهش بزرگ است. مثلا عالمى كه ابريشم مى‏پوشد، و با طلا خود را زينت مى‏دهد، يا مال شبهه‏ناك را از دست سلاطين مى‏گيرد، و با آنها رفت و آمد و دوستى مى‏كند، يا با سكوت خويش آنها را كمك مى‏كند، يا زبانش را در غيبت و بيهوده گويى باز مى‏گذارد و در مناظرات با زبان به ديگران تعدّى مى‏كند، و قصد استخفاف ديگران را دارد مردم از او پيروى مى‏كنند. سپس آن عالم مى‏ميرد ولى شرش تا
__________________________________________________
[1] چرا خدا ما را به خاطر آنچه مى‏گوئيم (سلام تمسخر آميز) عذاب نمى‏كند؟ عذاب جهنم براى آنها بس است كه بد جايگاهى است.
(سوره مجادله، آيه 8)
[2]المستتر بالحسنة تعدل سبعين حسنة، و المذيع بالسّيّئة مخذول، و المستتر بها مغفور له.

[3]من جاءنا يلتمس الفقه و القرآن و تفسيره فدعوه، و من جاءنا يبدى عورة قد سترها اللّه عليه فنحوه.

جمه‏اخلاق ص : 349
زمان‏هاى متمادى، پراكنده در عالم مى‏ماند.
خوشا به حال كسى كه وقتى مرد گناهانش همراه او بميرند.
در خبر وارد است: هر كس روش بدى را ابداع كند گناه خود و گناه كسانى كه به روش او عمل مى‏كنند بر اوست، بدون اين كه از گناه آنها چيزى كاسته شود [1].
و قرآن كريم در اين باره مى‏فرمايد:وَ نَكْتُبُ ما قَدَّمُوا و آثارَهُمْ 36: 12[2].
منظور از آثار چيزهائى است كه پس از مرگ به عمل انسان ملحق مى‏شوند و لذا گفته‏اند:
لغزش عالم چون شكستن كشتى است كه غرق مى‏شود و ديگران را غرق مى‏كند.