فصل چهارم غرور عابدان و ارباب عمل
1 - گروهى از عباد كنندگان واجبات را رها كرده، به مستحبات و كارهاى زائد سرگرم شدهاند و چه بسا آنقدر در امور زائد فرو رفته كه به اسراف و تجاوز از حد منتهى مىشوند. مثل كسانى كه در
__________________________________________________
[1] سند عالى در اصطلاح علم حديث به سندى گفته مىشود كه از نزديكترين و صحيحترين راه، حديث را از امام نقل كند و به عبارت واضحتر سندى است كه در عين وثاقت راويان كمترين واسطه را با امام داشته باشد و معمولا چنين اسنادى كمياب و غريبند.
ترجمهاخلاق ص : 326
وضوء دچار وسوسه شده و بيش از حد در انجام آن دقت مىكنند آبى را كه شرع مقدس به طهارتش حكم كرده با احتمالات ضعيف نجس مىدانند ولى هنگامى كه مسأله خوردن حلال و اجتناب از حرام پيش مىآيد احتمالات بسيار قوى را كه در حرمت مالى هست بعيد مىدانند.
اينان گاهى چنان با وسوسه خود سرگرم مىشوند و تطهير و وضوء را طول مىدهند كه وقت نماز مىگذرد و بدين گونه نماز را ضايع مىكنند.
2 - گروه ديگرى در نيّت نماز دچار وسواس مىشوند تا از جماعت عقب مىمانند وقت نماز مىگذرد و آنها هنوز نيّت نكردهاند. تكبير مىگويند ولى در صحت نيّتشان ترديد دارند و در اين رهگذر حضور قلب، خشوع و خضوعى را كه در نماز لازم و واجب است از دست مىدهند.
3 - گروه ديگرى در اداى حروف از مخارج صحيح وسواس دارند و هميشه در فكر تمرين و تصحيح اداى حروفند به طورى كه از معانى قرآن غافل مىشوند.
4 - گروه ديگرى فريفته قرائت قرآن شدهاند به سرعت تمام قرآن مىخوانند و چه بسا در شبانه روز يك بار قرآن را ختم مىكنند زبانشان به تلاوت قرآن مشغول و قلبشان در وادى آرزوها سرگردان است.
خداى تعالى مىفرمايد:لَوْ انْزَلْنا هذا الْقُرآنَ عَلى جَبَلٍ لَرَأَيْتَهُ خاشِعا مُتَصَدِّعا مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ 59: 21[1].
ولى اين خواننده ترس خدا ندارد در حالى كه اگر مقدار كمى قرآن با تدبر و تفكر و آداب لازم مىخواند برايش از زياد بىتدبّر بهتر بود.
5 - گروه ديگرى فريفته مواظبت بر روزهاند نفوس خود را با گرسنگى و تشنگى به زحمت مىاندازند ولى زبانشان را از غيبت باز نمىدارند و قلوبشان را از صفات رذيله پاك نمىكنند اينان واجب را رها كرده و مستحب را گرفتهاند.
6 - گروه ديگرى فريب حج و زيارت مشاهد را خوردهاند. حج به جا مىآورند و زيارت مىكنند بدون اين كه حقوق ديگران را ادا كرده يا براى توشه حلال فكرى كرده باشند در بين راه نمازشان ضايع و از تطهير لباس و بدن عاجز مىشوند.
7 - گروه ديگرى امامت مسجد يا اذان آن را بعهده مىگيرند و گمان مىكنند كه در مسير خير و صلاحند امّا اگر در غيبت آنها ديگرى امامت يا اذان را متقبل شود به قدرى ناراحت مىشوند كه گوئى قيامت بر پا شده اگر چه آن شخص اعلم و پرهيزكارتر از آنها باشد.
8 - گروه ديگرى مشغول امر به معروف و نهى از منكر مردم شده و خود را فراموش كردهاند و
__________________________________________________
[1] اگر ما اين قرآن را بر كوهى نازل مىكرديم مشاهده مىكردى كه كوه از ترس خدا خاشع و ذليل و متلاشى مىشد. (سوره حشر، آيه 21).
ترجمهاخلاق ص : 327
هنگامى كه كسى او را به معروفى امر كند ناراحت شده، رياست طلبى مىكند و خود را برتر از آن مىداند كه ديگرى او را راهنمائى كند. و اگر در هنگامى كه مرتكب عمل ناشايستى شده كسى او را نهى كند غضب مىكند كه من خودم ديگران را امر و نهى مىكنم حالا تو مرا نهى مىكنى اين گروه از اين كار خود هدفى جز رياست ندارند.
9 - گروه ديگرى در مكّه يا مشاهد متبركه مجاور شده و خود فريفته اين معنى شدهاند بدون اين كه ظاهر و باطن خود را از گناهان و پليدىها پاك نموده باشند دائما چشم و دل به اموال مردم دوخته و نمىدانند كه انگيزه مجاورتشان علاقهاى است كه به ستايش ديگران دارند و اگر قرار بود كسى از حالشان با خبر نباشد ماندن بر آنها آسان نبود.
10 - گروهى ديگر در خوراك و لباس و مسكن اظهار زهد مىكنند و خود مىپندارند كه از جمله زاهدانند ولى خدا مىدانند كه چه ميل و رغبت و اشتياقى به جاه و منزلت در قلوب ديگران دارند كه خود بزرگترين لذّت دنياست.
11 - گروه ديگرى به خواندن نماز شب و نوافل و مستحبات ديگر حرص مىورزند در حالى كه از اداى فرائض و انجام واجبات لذّتى احساس نمىكنند و هيچ گاه براى اداى آنها در اوّل وقت تعجيلى ندارند.
12 - گروه ديگرى آنچنانند كه يكى از عرفاء توصيف مىكند:
گروهى هستند كه به اهل ذكر و تصوّف معروفند اين گروه ادعا مىكنند كه از ظاهر سازى و تكلّف بدورند لباسهاى كهنه مىپوشند و در حلقهها و جلسات مىنشينند اذ كارى را اختراع كرده و اشعارى را زمزمه مىكنند با صداى بلند لا اله الا اللّه مىگويند ولى علم و معرفت ندارند.
از خود شهيق و نهيقى اختراع كردهاند، در فتنهها غوطه مىخورند، بدعتها را گرفته و از سنتها دور ماندهاند، صدايشان را بلند مىكنند و شيهههاى زشت مىكشند.
13 - گروه ديگرى ادعاى علم و معرفت و مشاهده معبود مىكنند و خود را در مقام محمود مجاور و در مرحله عين و شهود ملازم مىدانند در حالى كه از اين امور جز اسمى فرا نگرفتهاند كلماتى پراكنده از طامات [1] حفظ كرده و نزد افراد نادان تكرار مىكنند چنانكه گوئى وحى است كه بر آنان نازل شده يا از آسمان خبرى به ايشان رسيده است.
بندگان خدا و علماء دين را به ديده حقارت مىنگرند در باره عوام مىگويند اجيرانى هستند كه در زحمت گرفتارند، در باره علماء مىگويند حديث بين آنها و خدا پرده افكنده است.
__________________________________________________
[1] طامات سخنان پريشانى است كه صوفيان بر زبان مىرانند و در ظاهر گزافه به نظر مىآيد.
ترجمهاخلاق ص : 328
اينان به حدّى براى خود كرامت قائلند كه هيچ ملك مقرّبى نيست نه علمى دارند و نه عملى مردم بى خطّ و احمق از هر سو در دستهها و گروهها به سويشان مىآيند بيش از آنچه حجّاج به سوى مكه روند، دورشان را مىگيرند و به ايشان گوش فرا مىدهند و چه بسا براى آنها سجده مىكنند چنانكه گوئى معبودى يافتهاند. دستشان را مىبوسند و بر پايشان مىفتند.
به مردم اجازه شهوترانى و خوردن شبههناك مىدهند چون حيوانات با مردم مىخورند و اهميت نمىدهند كه از حلال بدست آمده يا از حرام همانطور كه حلواى مردم را هضم مىكنند دينشان را مىكوبند تا بارهاى گناهان خود را به طور كامل به اضافه بار گناه كسانى كه با نا آگاهى بدست آنها گمراه شدهاند در قيامت به دوش كشند و چه بد محمولهاى بر دوش دارند.
|