فصل اول علت حبّ جاه
مال عبارت است از تملّك اعيانى كه مورد استفاده انسانند ولى جاه به معنى تملك قلوبى است كه تعظيم و طاعتشان مورد نظر است.
همان سببى كه باعث مىشود انسان مال را دوست داشته باشد با درجه قوىترش باعث مىشود كه جاه محبوب انسان باشد زيرا بدست آوردن مال از توابع و لوازم تملك قلوب است بلكه جاه از سه جهت بر مال ترجيح دارد.
1 - اينكه رسيدن به مال به وسيله جاه آسانتر از اين است كه كسى بخواهد به وسيله مال كسب جاه كند. عالم يا عابدى كه در قلب مردم جاه و مقامى دارد اگر بخواهد مال به دست آورد برايش ممكن بلكه خيلى راحت است زيرا اموال صاحبان قلوب مسخّر قلوب آنهاست و آن را در راه كسى كه به كمالش معتقدند بذل مىكنند بنا بر اين در هر صورت مىتوان به وسيله جاه مال بدست آورد ولى مال هميشه سبب كسب جاه نمىشود مثلا مرد دون پايهاى كه به هيچ صفت كماليهاى معروف نيست اگر يك گنج پيدا كند ولى از جاه و مقامى برخوردار نباشد كه مالش را حفظ كند و بخواهد بوسيله اين مال به جاه و مقامى برسد برايش ممكن نيست.
2 - اينكه مال هميشه در معرض تلف و نابودى است آفاتى از قبيل غصب و سرقت هميشه در
__________________________________________________
[1]تبذّل لا تشهر و لا ترفع شخصك لتذكر و تعلم و اكتم و اصمت تسلم تسرّ الابرار و تغيظ الفجّار.
[2]ايّاكم و هؤلاء الرّؤساء الّذين يترأّسون فو اللّه ما خفقت النّعال خلف رجل الا هلك و اهلك.
[3]ملعون من ترأس ملعون من هم بها ملعون من حدّث بها نفسه.
ترجمهاخلاق ص : 312
كمين مالند ولى جاه از اين آفات در امان است زيرا قلوب را فقط در يك صورت مىتوان غصب كرد و آن وقتى است كه شخص مورد نظر حالش به زشتى گرايد و اعتقاد ديگران نسبت به او تغيير كند و اين خطر را به آسانى مىتوان دفع كرد.
3 - جاه بدون هيچ زحمتى هميشه در حال رشد و توسعه و ازدياد است زيرا وقتى قلوب مردم به كمال شخصى معتقد و معترف شد خود بخود در پخش آن زبان مىگشايند و آوازهاش در اقطار و بلاد منتشر مىشود و دائما در حال شكار قلوب بيشترى است ولى مال را جز با زحمت فراوان نمىتوان زياد كرد.
لازم به تذكر است كه جاه به طور مطلق مذموم و نكوهيده نيست بلكه مانند مال از جهتى پسنديده و از جهتى ديگر نكوهيده است و همانطور كه انسان براى ضرورت خوراك و پوشاك به مقدارى مال محتاج است براى ضرورت زندگى با مردم تا حدّى به جاه نياز دارد و همانطور كه به غذا نياز دارد و جايز است غذا و مالى را كه توسط آن غذا تهيه مىكند دوست داشته باشد همانطور براى خدمت، به خادم براى رفاقت به دوست براى امنيت و دفع ظلم، به سلطان نيازمند است پس اگر كسى دوست داشته باشد در قلب خادمش جائى داشته باشد كه او را به خدمتش وادارد نكوهيده نيست و همچنين اگر دوست داشته باشد كه در قلب دوستش جائى پيدا كند كه او را وادار به حسن معاشرت و معاونت او كند مذموم نيست و همينطور اگر بخواهد در قلب استادش جائى داشته باشد كه او را وادار به ارشاد و تعليمش كند و باعث عنايت بيشتر استاد به او شود مذموم نيست.
و اگر دوست داشته باشد كه در قلب سلطان محلى يابد كه او را به حفظ و دفع شرور از او تشويق كند ناپسند نيست.
زيرا جاه مانند مال وسيلهاى است براى رسيدن به اهداف.
|