فصل دوم نكوهش دنيا
نبى اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلّم مىفرمايد: دنيا زندان مؤمن و بهشت كافر است [6].
و مىفرمايد: اگر دنيا در نزد خدا به اندازه يك بال پشه ارزش داشت يك جرعه آبش را به كافر
__________________________________________________
[1]الدّنيا دنياءان دنيا بلاغ و دنيا ملعونة.
[2]من طلب الرّزق في الدّنيا استعفافا عن النّاس و سعيا على اهله و تعطّفا على جاره لقى اللّه عزّ و جلّ و وجهه مثل القمر ليلة البدر.
[3]الكادّ على عياله كالمجاهد في سبيل اللّه.
[4]انّ اللّه ليحبّ الاغتراب في طلب الرّزق.
[5]ليس منّا من ترك دنياه لآخرته.
[6]الدّنيا سجن المؤمن و جنّة الكافر.
ترجمهاخلاق ص : 298
نمىنوشانيد [1].
و مىفرمايد: دنيا خود ملعون است و هر چه در آن است لعنت شده مگر چيزهائى كه به خاطر خدا باشد [2].
و مىفرمايد: هر كس دنيايش را دوست بدارد به آخرتش ضرر مىزند و هر كس آخرتش را دوست بدارد به دنيايش ضرر مىرساند پس آنچه را باقى است بر آنچه فانى است ترجيح دهيد [3].
و مىفرمايد: دوستى دنيا ريشه هر گناهى است [4].
و مىفرمايد: تعجب مىكنم از كسى كه سراى جاويدان را تصديق كرده و براى خانه فريب (دنيا) مىكوشد [5].
و مىفرمايد: كسى كه شب را به صبح آورد در حالى كه بزرگترين همّش دنيا باشد هيچ ربطى به خدا ندارد و خداوند قلبش را به چهار خصلت گرفتار مىكند اندوهى كه پايان ندارد، گرفتاريى كه هيچ گاه از آن فارغ نشود، فقرى كه هرگز به غنايش نرسد و آرزويى كه هيچ وقت به آخرش نائل نگردد.
و در روايت است كه روزى عيسى بن مريم عليه السّلام در باران و رعد و برق شديد گرفتار شد دنبال خانهاى مىگشت كه بدان پناه برد خيمهاى را از دور ديد خود را به خيمه رساند زنى را در آن ديد لذا از خيمه روى برتافت و به سوى غارى در كوه شتافت چون بدانجا رسيد شيرى را در آن خفته يافت دست بر سر نهاده عرض كرد: الهى براى هر كس و هر چيز منزل و مأوايى قرار دادهاى ولى براى من مأوايى نيست.
وحى شد: مأواى تو قرارگاه رحمت من (بهشت) است روز قيامت هزار حورى را كه با دست خود خلق كردهام به ازدواج تو در مىآورم و در جشن عروسيت چهار هزار سال پذيرايى مىكنم كه هر روزش به اندازه عمر دنياست و مناديم ندا دهد: كجايند زاهدان در دنيا كه در عروسى زاهد - عيسى بن مريم - شركت كنند.
نبىّ اكرم اسلام صلى اللّه عليه و آله و سلّم مىفرمايد: دنيا خانه كسى است كه خانه ندارد و براى دنيا جمع مىكند
__________________________________________________
[1]لو كانت الدّنيا تعدل عند اللّه جناح بعوضة ما سقى كافرا منها شربة ماء.
[2]الدنيا ملعونة ملعون ما فيها الا ما كان للّه منها.
[3]من احبّ دنياه اضرّ بآخرته و من احبّ آخرته اضرّ بدنياه فآثروا ما يبقى على ما يفنى.
[4]حبّ الدّنيا رأس كلّ خطيئة.
[5]يا عجبا كلّ العجب للمصدّق بدار الخلود و هو يسعى لدار الغرور.
ترجمهاخلاق ص : 299
كسى كه عقل ندارد [1].
و فرمود: مرا به دنيا چه، مثل من در دنيا مثل سوارى است كه در روز گرمى به درختى برسد و ساعتى در سايهاش بيارامد سپس آن را ترك كند و برود [2].
كسى از امير المؤمنين عليه السّلام خواست كه دنيا را برايش توصيف كند فرمود: چه توصيف كنم از خانهاى كه هر كس محتاج شد محزون است و هر كس بىنياز شد در فتنه گرفتار آمد در حلالش حساب است و در حرامش عقاب.
و مىفرمايد: دنيا در شش چيز خلاصه مىشود:
خوردنى، نوشيدنى، پوشاك، وسيله سوارى، منكوح و بوييدنى.
بهترين خوردنىها عسل است كه مشوب به پشهاى است.
و بهترين نوشيدنىها آب است كه نيك و بد بطور يكسان از آن برخوردارند.
و بهترين لباسها حرير است كه دست باف كرمى است.
و بهترين مركوبات اسب است كه مردان بر روى آن به قتل مىرسند.
و بهترين منكوحات زن است كه «نكاحش» دخول مجراى بولى در مجراى بول ديگرى است به خدا قسم زن بهترين چيز خود «صورت» را زينت مىدهد و زشتترين چيز از او تقاضا مىشود.
و بهترين بوييدنىها مشك است كه خون حيوانى است.
امام صادق عليه السّلام مىفرمايد: چيزى از دنيا رسول خدا را خوشحال نمىكرد مگر وقتى كه حضرت در آن گرسنه و ترسناك «از آخرت» بود [3].
و جناب لقمان به پسرش فرمود: پسرم دنيايت را به آخرت بفروش كه هر دو را بدست آرى آخرتت را بدنيا نفروش كه هر دو را از دست مىدهى [4].
|