فصل سوم معيار تشخيص حالت تكبّر و تواضع در نفس
«اكنون كه تكبر و اقسام آن و زشتى آن و راه علاجش را شناختيم بجاست ملاك و معيارى به دست آوريم كه بوسيله آن خود را بشناسيم و بدانيم كه آيا جزء متكبّرين هستيم يا در زمره متواضعين» و گر نه ممكن است گاهى خود را متواضع به حساب آوريم و فكر كنيم هيچ گونه تكبّرى در ما وجود ندارد در حالى كه نزد خدا متكبر محسوب شده و تمام كوششهايمان به هدر رفته باشد براى به دست آوردن اين ميزان پنج راه آزمايشى وجود دارد.
1 - اوّل اين كه با يكى از همرديفان خود در مسألهاى بحث كنيم در اينجا لحظه آزمايش وقتى است كه حقّ بر زبان طرف مقابل جارى مىشود در اين هنگام اگر قبول و اعتراف به حق و تشكر از آن شخص براى انسان مشكل باشد مطمئنا نوعى كبر و خود برتر بينى در او نهفته است پس بايد تقوا پيشه كرده با علم به خباثت درون و خطر عاقبت، و عمل، يعنى مكلّف كردن نفس به كارهايى چون اعتراف به حقّ و زبان گشودن به ستايش و ثناء او و اقرار به عجز خود و تشكر از او به خاطر استفادهاى كه از او كرده و كارهايى از اين قبيل كه براى نفس مشكل و سنگين است به علاجش همّت گمارد.
2 - دوم اينكه دوستان و همرديفان را در مجالس و محافل بر خود مقدّم كنيم و خود پايينتر از آنان بنشينيم اگر اين كار بر ايمان مشكل بود تكبّر داريم لذا بايد نفس خود را به همان كارها
ترجمهاخلاق ص : 293
مكلّف كنيم تا به تدريج آسان شوند در اين باب، شيطان كيد دقيقى دارد و آن اينكه انسان را وادار مىكند روى كفشها بنشيند يا به جاى اين كه در كنار همرديفان خود قرار گيرد افراد پستتر از خود را در كنار آنها قرار داده خود در رتبه بعد از آنها بنشيند و گمان كند اين كار تواضع است در حالى كه عين كبر است زيرا اين كارها از آن جهت بر متكبّرين آسان است كه اين توهّم را ايجاد مىكنند كه آن شخص صدر مجلس را با ديده تحقير مىنگرد و خود را برتر از آنها مىداند.
با اين كار غير از اين كه تكبر ورزيده با اظهار تواضع به نوع ديگر كبر فروشى كرده است.
3 - سوم اينكه دعوت فقراء را اجابت كند و براى رفع حاجات دوستان و نزديكان به بازار برود اگر بر او سنگين بود بداند كه متكبّر است.
4 - چهارم اينكه ما يحتاج خود و خانوادهاش را با دست خود از بازار به خانه حمل كند اگر نفسش از اين كار ابا داشت به كبر و ريا دچار است.
5 - پنجم اينكه از پوشيدن لباسهاى كهنه ابا نداشته باشد امتناع از كهنه پوشى در ملاء عام ريا و در خلوت كبر است.
البته در سه راه اخير لازم است كه شرائط زمان و مكان و اشخاص مراعات شود «آنچه تاكنون ذكر شد راه كسب صفت حميده تواضع بود اما بايد توجه داشت كه تواضع به هر شكلى پسنديده نيست بلكه» آن تواضعى محمود و پسنديده است كه از هر گونه خفّت و خوارى و حقارت و پستى خالى باشد زيرا همانگونه كه تكبّر نكوهيده است تحمّل حقارت و خفّت مذموم است و لذا گفتهاند «خَيْرُ الامُورِ اوْسَطُها».
هر كس از امثال خود جلو بيفتد متكبّر است و هر كس پست سر همرديفان خود بيفتد متواضع است اما اگر مثلا عالم براى كفّاش تواضع كند و او را در جاى خود قرار دهد و كفشهاى او را اصلاح كند اين تواضع نيست بلكه پستى و قبول ذلّت است [1].
__________________________________________________
[1] بايد توجه داشت كه منظور از قرار دادن كفّاش در جاى خود اين نيست كه در مجالس به او تعارف كند زيرا اين كار كرامت است نه ذلّت بلكه منظور آن است كه او را در مقامى قرار دهد كه مردم براى كسب مسائل شرعى خود به آن رجوع مىكنند و منظور از اصلاح كفش اين نيست كه به او احترام بگذارد بلكه منظور اين است كه كار اصلى خود كه ارشاد مردم است را رها كند و به امورى مشغول شود كه از ديگران هم ساخته است و لذا عمر خود را بيهوده تلف نموده و از قيام به وظيفه اصلى خويش كوتاهى كرده است.
|