بخش چهارم درمان مرض غيبت
براى درمان غيبت دو راه وجود دارد:
1 - راه اجمالى و خلاصه.
2 - راه تفصيلى راه اجمالى آن است كه غيبت كننده بداند در معرض خشم خداى تعالى است و به وسيله اين عمل حسنات خود را محو و ضايع مىكند و بدين وسيله مستحقّ آتش و عذاب الهى مىشود. و چه مانع و رادعى از اين بهتر.
در حكايت است كه مردى به ديگرى گفت: شنيدهام از من غيبت مىكنى آن مرد در جوابش گفت: ارزش تو براى من آنقدر نيست كه حسنات خود را در اختيار تو بگذارم.
راه تفصيلى در اين راه مبنا اين است كه انسان سبب غيبت را بشناسد و با ضدش آن را معالجه كند مثلا اگر سبب غيبت غضب است و براى تشفّى غيبت مىكند، غضبش را معالجه كند و بداند كه اگر غضبش را درباره او روا بدارد، ممكن است خدا نيز غضبش را بر او روا بدارد.
از نبى اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلّم مروى است كه جهنم درى دارد مخصوص كسانى كه غيظ و غضب خود را با معصيت خدا آرام مىكنند [2].
__________________________________________________
[1] علل سهگانه اخير اولا مربوط به خواصّ هستند به اين معنى كه هر كس با ديدن منكرات غمگين يا غضبناك نمىشود و گرفتاريهاى ديگران او را افسرده و ناراحت نمىكند.
ثانيا: بايد توجه داشت كه اگر تعجب و غضب از منكرات و همّ و غمّ بخاطر گرفتاريهاى ديگران حقيقت داشته باشند، منشأ خيرات خواهند بود. يعنى اين، براى بنده درجه بلندى است كه درد ديگران را در خود احساس كند و انجام منكرات او را خشمگين سازد. و حتما خداوند متعال، در مقابل آنها ثواب و پاداش مىدهد. و لذا شيطان براى اينكه دست بنده را از اين همه خيرات خالى كند سعى مىكند كه آن نيت خالص را خدشه دار كند و با ذكر نام و غيبت ديگران اجر و ثوابش را ضايع سازد.
بنابر اين اگر كسى واقعا داراى چنين حالاتى شد بر او لازم است كه به حملات شيطان توجه كامل داشته باشد و از ذكر نام ديگران خوددارى كند.
[2]انّ لجهنّم بابا لا يدخله الا من شفّى غيظه بمعصية اللّه.
ترجمهاخلاق ص : 238
و اگر علتش موافقت و همراهى با رفقاست بداند كه با اين عمل براى رضاى مخلوق خشم خدا را بر مىانگيزد.
و اگر براى تنزيه و تبرئه نفس خويش غيبت مىكند بداند كه خشم خدا شديدتر از خشم مردم است در حالى كه اگر غيبت كند خشم خدا حتمى است و معلوم نيست بتواند مردم را راضى كند. و اگر براى مثل پيدا كردن است بداند كه عذرى بس جاهلانه مىآورد زيرا از كسى پيروى كرده كه پيرويش جايز نيست و در اين عمل به كسى مىماند كه به پيروى از ديگرى خود را از بلندى پرتاب كند. و اگر براى مباهات و اظهار فضل غيبت مىكند، بداند كه با اين عمل فضل خود را در نزد خدا از بين برده در حالى كه از دست مردم هم در امان نيست، و اگر مردم با خبر شوند كه اين شخص با غيبت قصد اظهار فضل دارد از او روى گردان خواهند شد و دچار خسران دنيا و آخرت مىشود.
و اگر از روى حسد غيبت مىكند بداند كه عذاب دنيا و آخرت را بر خود روا داشته است، زيرا همانطور كه در محل خود ذكر مىشود حسود هميشه در عذاب است.
و اگر براى استهزاى ديگران غيبت مىكند و قصد رسوا كردن آنها را دارد بداند كه در محضر خداى تعالى و فرشتگان و انبياء و اوصياء، خود را رسوا كرده است و لذا خودش به مسخره و استهزاء سزاوارتر است.
و اگر به خاطر ترحّم غيبت مىكند بداند كه اگر چه ترحّم به خودى خود نيكو است ولى او مورد حسد شيطان قرار گرفته و حسناتش را به ديگران منتقل مىكند.
و اگر از گناه ديگران تعجب كرده است بداند كه اگر تعجب او را به غيبت وادارد بهتر است از خودش تعجب كند كه به خاطر دين يا دنياى ديگرى دين خود را از بين برده در حالى كه از عقوبت دنيوى در امان نيست.
زيرا ممكن است همانطور كه به بهانه تعجب پرده ستر ديگرى را پاره كرده، خدا پرده از كارهايش بردارد و او را رسوا كند.
بنابر اين روشن شد كه علاج اين مرض مهلك فقط معرفت و شناخت است و اين ايمان قوى است كه مىتواند زبان انسان را از غيبت باز دارد. =
|