تعريف زبان‏
زبان از نعمت‏هاى بزرگ خدا و لطائف عجيب خلقت و از احسانات با ارزش اوست. چه اينكه اين عضو از نظر جسم كوچك و در مقام طاعت و عصيان بسى بزرگ است.
كفر و ايمان كه منتهى إليه طاعت و طغيان هستند جز با شهادت زبان معلوم نمى‏شوند هيچ موجود يا معدوم، خالق يا مخلوق، موجود خيالى يا علمى، گمانى و موهومى نيست كه در دسترس زبان نبوده و زبان اثباتا يا نفيا به حق يا باطل متعرض آن نشود.
اين خاصيت مشمول و فراگيرى، در هيچ يك از اعضاء ديگر انسان يافت نمى‏شود، مثلا چشم جز بر رنگها و صورتها دست نمى‏يابد، گوش جز با اصوات و دست جز با اجسام تماسى ندارند. و همينطور سائر اعضاء هر كدام محدوده‏اى خاص دارند، ولى زبان داراى ميدانى گسترده است و در خير و شرّ مجالى وسيع دارد.
هر كس آن را به حال خود گذاشته عنانش را رها نمايد به هلاك و خسران گرفتار مى‏شود، چه اينكه حركت دادنش زحمتى، و رها كردنش خرجى ندارد.
بنابر اين سزاوار است كه اين عضو پيوسته تحت حكم عقل و شرع قرار گيرد. از آن جهت كه طبع انسان تمايل دارد زبان را آزاد گذاشته، عنان آن را رها نمايد، شرع مقدس به حفظ و كنترل
ترجمه‏اخلاق ص : 224
آن ترغيب بسيار نموده است تا از برخورد اين دو، تعادل حاصل شود، درست به همان صورت كه در مورد گرسنگى گفته شد.
تحقيق در مورد زبان نياز به چند فصل بحث دارد.