باب يازدهم حق مملوك [1]
__________________________________________________
[1] با سابقه‏اى كه كلمه برده و برده‏دارى در اذهان بجا گذاشته هنگامى كه مى‏بينيم اسلام به عنوان منادى آزادى و مكتبى كه ادعاى محو استثمار و مظاهر آن را دارد، برده دارى را پذيرفته و حتى در قوانين خود جايى براى آن در نظر گرفته تعجب كرده از خود مى‏پرسيم كه چرا اسلام بايد اين اصل غير انسانى را پذيرفته باشد، آيا اسلام با استثمار مخالف نيست يا برده دارى استثمار نيست.
ولى حق اين است كه نه اسلام با استثمار موافق است و نه برده دارى اصلى انسانى است، بلكه برده دارى همان مصداق بارز استثمار و مظهر بهره كسى فرد از فرد است و اسلام همان منادى عدالت و آزادى است، كه با تمام مظاهر استثمار مبارزه بى‏امان و بى وقفه ناپذير دارد.
ولى شكل مبارزه در مسيرهاى مختلف براى رسيدن به اهداف مختلف متفاوت است.
مبارزه علنى براى ريشه كن كردن مسأله‏اى كه با جان يك ملّت در آميخته بى ثمر است، اسلام در زمانى مواجه با پديده برده دارى مى‏شود كه ملل متمدن دنيا برده را جزء ثروت به حساب مى‏آوردند، و نژاد سياه را پست‏تر از نژاد سفيد مى‏دانستند و معتقد بودند هدف از آفرينش اين گروه خدمت به نژاد سفيد است و لذا گاه و بى گاه از طرف كشورهاى قدرتمند چون روم و يونان گروههائى به كشورهاى سياه پوست نشين آفريقا حمله‏ور مى‏شدند و سياهان را همچون حيوانات جنگل شكار مى‏كردند، به بند مى‏كشيدند و در بازارهاى برده فروشى با وضعى ناهنجار آنها را بفروش مى‏رساندند و هر كس به اندازه وسع مالى خود همانطور كه گاو و گوسفند داشت برده هم داشت و بر تمام وجود برده‏هاى خود مالك بود.
براى زدودن چنين پديده‏اى نمى‏توان آن را غير قانونى اعلام كرد چه در اين صورت كسى به طرف اسلام نمى‏آيد تا خود را ملزم به اين قانون بداند.
پس چاره‏اى نيست جز اينكه به اين پديده قهرى اجتماعى گردن نهاد ولى با فكرى كه مولّد اين پديده است مبارزه كرد.
لذا اسلام در ظاهر برده‏دارى را پذيرفت.
ولى در كنار همين پذيرش:
اولا: قوانينى وضع كرد كه فشار برده داران را بر بردگانى كه راهى براى نجات آنان نبود سبكتر كند و اين حد اكثر كارى بود كه در مرحله اول قابل انجام بود.
ثانيا: جلو رشد و توسعه برده‏دارى و ازدياد بردگان را در اجتماع گرفت، لذا مى‏بينيم وعده شديدترين عذابها را بكسانى مى‏دهد كه انسان آزادى را به بردگى گيرند، و اجازه نمى‏دهد كه انسان‏هايى را كه در خانه و كاشانه خود آزادانه زندگى مى‏كنند صدها فرسخ از خانه و كاشانه دور
ترجمه‏اخلاق ص : 200
در روايت است كه از جمله مطالبى كه پيامبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلّم در اواخر سفارش كرده اين است:
«بپرهيزيد از خدا در مورد بندگانتان از آنچه مى‏خوريد به آنها بخورانيد از آنچه مى‏پوشيد به آنها بپوشانيد، آنها را به انجام اعمالى كه طاقت آن را ندارند مكلّف نكنيد، آنها را كه دوست داريد نگهداريد و آنها را كه دوست نداريد بفروشيد بندگان خدا را عذاب نكنيد زيرا خداى تعالى آنها را ملك شما قرار داده و اگر بخواهد شما را ملك آنها قرار مى‏دهد.
در روايت است مردى خدمت رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلّم آمده عرض كرد: يا رسول اللّه چقدر خادم را ببخشم، حضرت مدتى سكوت كرده سپس فرمود: هر روز هفتاد بار.
امام صادق عليه السّلام مى‏فرمايد: هنگامى كه بنده‏اى را خريدى قيمتش را به خود او نشان نده زيرا هيچكس نيست كه قيمت خود را ببيند و رستگار شود و چون او را خريدى نامش را تغيير ده و چيز شيرينى به او بخوران و چهار درهم صدقه بده.
از حضرت صادق عليه السّلام سؤال شد: آيا مى‏توان بين دو برادر كه بنده هستند يا بين زن و بچه‏اش‏
__________________________________________________
كنند و به چنگال ستم گرفتار سازند.
ثالثا: مبارزه اساسى خود را با فكر برده دارى آغاز كرد و در مقابل كسانى كه سفيد بودن را ملاك برترى خود قرار مى‏دادند، و سياهان را فقط به جرم سياهى از خود پست‏تر مى‏دانستند فرياد زد «انَّ اكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ اتْقيكُمْ 49: 13»و در مقابل كسانى كه اختلاف رنگ را دليل جدا بودن ريشه خلقت مى‏دانستند، ندا سر داد:
«يا ايُّها النَّاسُ انَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ انْثى‏... 49: 13»اين مبارزه فكرى به مراتب از مبارزات ديگر مؤثرتر و عميق‏تر است.
رابعا: قوانينى تشريع كرد كه اجراى آنها خود بخود به محو اين پديده منجر شد، لذا مى‏بينيم در فقه اسلام مبحثى به نام عتق وجود دارد كه در اين مبحث از چگونگى و طرق آزاد كردن بندگان صحبت مى‏شود، ولى كتابى براى چگونگى و طريق برده‏گيرى وجود ندارد مگر چند سطرى در كتاب جهاد كه درباره آن بحث مى‏كنيم.
در اسلام راههاى زيادى براى آزاد شدن بردگان تشريع شده كه از آن جمله است:
1 - كفاره: بعضى از گناهان در شرع مقدس اسلام باعث وجوب كفاره مى‏شوند كه در نه مورد آن مثل روزه خوارى عمدى خلف نذر، قتل غير عمدى و غير آن تعيينا يا تخييرا كفاره‏اش آزاد كردن يك بنده است.
2 - خدمت: هر بنده مؤمنى 7 سال به مولايش خدمت كند قهرا آزاد است.
و ده راه ديگر كه همگى براى ريشه كن كردن برده‏دارى به كار گرفته شده‏اند... از طرف ديگر پيامبر اسلام مى‏فرمايد:مَنْ أَعْتَقَ رَقَبَةً مُؤْمِنَةً كانَتْ فَداءَهُ مِنَ النّارِ
، هر كس يك بنده مؤمن را آزاد كند خداوند او را از آتش جهنم نجات مى‏دهد.
و آزاد كردن بنده را به عنوان بهترين صدقات معرفى مى‏كند به اضافه اينكه يك وظيفه كلى و هميشگى براى حكومت اسلامى معين نموده كه از زكات بنده بخرند و آزاد كنند.
در زندگى پيشوايان و ائمه معصومين آنچه بيش از هر چيز به چشم مى‏خورد آزاد كردن بنده است.
نتيجه اينكه مى‏توان گفت: اسلام برده دارى را نپذيرفته بلكه برده دارى به اسلام تحميل شده لذا مى‏بينيم كه اكنون در نتيجه اجراى اين احكام جز نامى از برده‏دارى در جامعه اسلامى باقى نمانده.
تنها در يك مورد اسلام برده‏دارى را پذيرفته و آن به بردگى گرفتن اسراى جنگى است كه آن‏هم نه براى استثمار و بهره‏كشى از آنها، بلكه براى تربيت و تهذيب آنها است.
اسلام به جاى اينكه دستور به كشتن دسته جمعى اسرا دهد يا آنها را در ميدانهاى بيگارى زير فشار كار از پاى در آورد يا آنها را رها كند تا دوباره به جامعه مشرك خود برگردند، دستور به تربيت و بعد آزاد كردن آنها مى‏دهد و اين كمال لطف است كه در حق اين گروه اعمال شده.
ترجمه‏اخلاق ص : 201
كه هر دو برده‏اند جدايى انداخت؟ فرمود نه، اين كار حرام است مگر خودشان بخواهند.
و همو از پدر بزرگوارش نقل مى‏كند كه فرمود: على بن ابى طالب عليه السّلام فرمود: هر كس بيش از تعدادى كه مى‏تواند همسر داشته باشد يا بيش از حد شرعى ازدواج، كنيز بگيرد، اگر آنها مرتكب فحشاء شوند گناهش به گردن اوست.
حضرت صادق عليه السّلام غلامى را دنبال كارى فرستاد غلام دير برگشت حضرت به دنبال او بيرون رفت او را در گوشه‏اى در خواب يافت، بالاى سرش نشسته او را باد مى‏زد تا بيدار شد.
چون بيدار شد حضرت فرمود: فلانى بخدا تو حق ندارى شبانه روز در خواب باشى، بلكه شب را مى‏توانى بخوابى و روز را در اختيار ما باشى.
كنيزى از امام سجاد مشغول ريختن آب به دست امام بود تا وضو بگيرد در آن حال چرت زد و آفتابه از دستش افتاده به امام اصابت كرد.
حضرت سرش را به طرف او بلند كرد.
كنيز گفت: خداى عزّ و جلّ در قرآن مى‏فرمايد: «وَ الْكاظِمِينَ الْغَيْظِ 3: 134»[1] حضرت فرمود: من غيظم را فرو بردم.
كنيز گفت: مى‏فرمايد:وَ الْعافِينَ عَنِ النّاسِ 3: 134»[2].
حضرت فرمود: من تو را بخشيدم.
كنيز گفت: مى‏گويد:وَ اللّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ 3: 134»[3].
حضرت فرمود: برو تو را در راه خدا آزاد كردم.
در روايت است كه: روزى امام سجاد عليه السّلام غلامش را دو بار صدا كرد او جواب نداد و بار سوم جواب داد.
حضرت فرمود: پسرم آيا صداى مرا نشنيدى؟ عرض كرد: چرا شنيدم.
فرمود: پس چرا جواب ندادى.
عرض كرد: چون از تو در امان هستم حضرت فرمود: سپاس خدائى را كه مملوك مرا از من در امان قرار داده.
__________________________________________________
[1] اين جملات درباره صفات متقين است يعنى خشم و غضب خود را فرو مى‏كشند، 2 - و بديهاى مردم را مى‏بخشند 3 - و خدا نيكوكاران را دوست دارد.
[2] اين جملات درباره صفات متقين است يعنى خشم و غضب خود را فرو مى‏كشند، 2 - و بديهاى مردم را مى‏بخشند 3 - و خدا نيكوكاران را دوست دارد.
[3] اين جملات درباره صفات متقين است يعنى خشم و غضب خود را فرو مى‏كشند، 2 - و بديهاى مردم را مى‏بخشند 3 - و خدا نيكوكاران را دوست دارد.