ترجمه‏اخلاق ص : 185
باب هفتم بيان خلاصه‏اى از حقوق‏
جمله كلى در بيان حقوق اين است كه هيچ يك از برادران دينى چه مرده و چه زنده را كوچك نشمرى كه هلاك مى‏شوى، زيرا تو نمى‏دانى شايد كسى را كه كوچك مى‏شمرى از تو بهتر باشد چه، اگر فاسق هم باشد شايد عاقبت او به خير ختم شود و عاقبت تو مثل حال او شود.
و هيچگاه در امور دنيوى آنها با ديده بزرگداشت ننگر چه، دنيا و هر چه در آن است در نظر خدا كوچك است و هر گاه اهل دنيا در نفس تو بزرگ نمايند دنيا را بزرگ دانسته و از چشم عنايت خدا ساقط مى‏شوى.
دينت را براى رسيدن به دنياى آنها نثار نكن كه در چشم آنان كوچك و از دنيايشان محروم مى‏شوى و اگر به آن برسى چيزى را كه بهتر است با چيز پستى معاوضه كرده‏اى.
به صورت ظاهر با آنها دشمنى نكن كه كارت در دشمنى به طول مى‏انجامد و دين و دنيايت را بر سر آن مى‏نهى و دين آنها در دشمنى از كفشان مى‏رود، مگر اينكه منكرى از آنها ببينى كه در اين صورت بايد با افعال زشت آنها دشمنى كنى.
با ديده رحمت به آنها بنگر كه اين بيچارگان غضب خدا را بر انگيخته با سر كشى، خود را مستحق عقوبت او كرده‏اند، پس دخول جهنم براى آنها بس است.
نسبت به آنها كينه به دل راه مده به دوستى آنها و مدح و ثنايى كه در حضور تو مى‏كنند و
ترجمه‏اخلاق ص : 186
خوشرويى آنها دل نبند چه، اگر دنبال حقيقت آن باشى در بيش از يك در صد آنها حقيقت نمى‏يابى و اى بسا كه آن يك در صد را هم نيابى.
شكايت حالت را به آنها نكن كه خدا به آنها واگذارت مى‏كند و انتظار نداشته باش كه در نهان همانگونه باشند كه آشكارا هستند كه اين طمعى بى‏جاست. به آنچه دارند طمع نكن كه در خوارى خود شتاب كرده‏اى و به هدف نمى‏رسى.
به خاطر بى نيازيت از آنها بر آنها تكبر نكن كه خدا در ازاى كبرت، به آنها نيازمندت مى‏كند، هنگامى كه از يكى از آنها تقاضائى كردى و او انجام داد برادرى است سودمند و اگر انجام نداد او را عتاب نكن كه دشمنت مى‏شود و بايد رنجى طولانى را تحمل كنى.
خود را به نصيحت كسى كه قبول نمى‏كند مشغول نكن چه او از تو قبول نمى‏كند و با تو دشمن مى‏شود بنا بر اين به صورت عمومى موعظه كن و هيچگاه شخصى را بصورت خاص نصيحت نكن.
هر گاه خير و كرامتى از آنها ديدى خدا را شكر كن كه او را واداشت تا اين خير را به تو برساند و به خدا پناه ببر از اينكه به آنها واگذارت كند.
هنگامى كه به تو خبر رسيد كه از تو غيبت كرده‏اند يا شرّ و نا خوشايندى از آنها به تو رسيد آنها را به خدا واگذار و از شرّ آنها به خدا پناه ببر، و خود را به تلافى بديهايشان مشغول نكن كه عمرت در اين راه ضايع شده ضرر بيشترى متوجه تو مى‏شود.
به آنها نگو شما قدر مرا نمى‏دانيد و معتقد باش اگر استحقاق آن را داشته باشى خدا براى تو در قلوب آنان مقامى قرار مى‏دهد زيرا حبّ و بغض بدست خداست.
در شنيدن سخنان حق آنها شنوا و از شنيدن سخنان باطلشان نا شنوا باش، سخنان حق را در مورد آنها بگو و از گفتن باطل ساكت باش.
از مصاحبت با اكثر مردم بپرهيز كه آنها هيچ اشتباه و لغزشى را نمى‏بخشند و هيچ عيبى را نمى‏پوشانند، در مقابل چيزهاى بى‏ارزش محاسبه‏ات مى‏كنند بر كم و زيادت حسد مى‏ورزند، انصاف مى‏خواهند و انصاف ندارند. بر اشتباه و فراموشى مؤاخذه‏ات مى‏كنند، برادرى برادران را با سخن چينى و تهمت به هم مى‏زنند.
بنا بر اين مصاحبت با بيشتر مردم خسران است و جدا شدن از آنها بهتر، اگر راضى شوند در ظاهر چاپلوسى مى‏كنند و چون خشمگين گردند در باطن كينه مى‏ورزند. در خشمشان امان و به رضايشان اميد نيست، ظاهرشان «انسانى است» كه با لباس پوشيده و باطنشان گرگى است
ترجمه‏اخلاق ص : 187
«درنده»، با ظنّ و گمان حركت مى‏كنند و در پشت سرت با چشم اشاره مى‏كنند، از حسد، مرگ دوستشان را انتظار مى‏كشند، در مصاحبت لغزشهايت را مى‏شمارند تا در غضب و وحشت به رويت زنند.
بر دوستى كسى كه او را آزمايش نكرده‏اى اعتماد نكن.
آزمايش اين است كه مدتى در خانه يا يك محل با او دوستى كنى و او را در «حالتهاى مختلف از جمله» معزوليت و منصوبيت و فقر و غنا تجربه كنى يا با او مسافرت كرده با او در درهم و دينار معامله نمائى يا در شدتى گرفتار شوى كه به او محتاج باشى، اگر در همه اين حالات او را پسنديدى آنگاه اگر از تو بزرگتر است او را به پدرى و اگر از تو كوچكتر است به پسرى و اگر همسن است به برادرى انتخاب كن.