[مراعات اخلاص و حفظ عمل از آفات]
اگر بنده بتواند اعمال و مراقباتى را كه به آن اشاره شد، آنگونه كه بايد انجام داده و آن را از آفات حفظ نمايد، كه خوشا بحال او - ولى حتى عارفان كامل نيز در اينجا ممكن است اشتباه نمايند. بنابراين مراقب نبايد فريب بخورد - و اگر نتوانست آن را انجام بدهد يا در رعايت شرايط آن ناتوان بود، بايد اولا براى گناهان خود آمرزش بخواهد و در مرحله بعد بفهمد كدام گناه توفيق او را سلب نموده، تا با توبه و جبران، آثار آن را از بين برده و هميشه مراقب باشد كه آن گناه را مرتكب نشود تا در آينده نيز موفق باشد. همچنين بايد بخاطر گذشته خود اندوهگين بوده و اگر اعمال گذشته او قابل قضا مىباشد قضاى آن را بجا آورده و اگر قابل قضا نيست با عمل ديگرى غير از قضا آن را جبران نموده و بهر حال خود را زيانكار ببيند. زيرا عمل خيرى را كه از دست داده گرچه با انجام عوض آن جبران مىشود ولى مىتوانست هم عملى را كه از دست داده و هم عملى را كه مىخواهد با آن گذشته را جبران كند، هر دو را انجام بدهد. بنابراين بهر حال ضرر كرده است.
مگر اينكه اندوه و افسوس از دست رفتهها باعث محو آثار بىتوفيقى
ترجمهالمراقبات ص : 532
شده و نور توفيق بوجود آيد. و گاهى نيز نور پشيمانى بيش از نور توفيق خواهد بود. زيرا گذشت خداوند زياد بوده و گاهى علاوه بر عفو كوتاهيها، آن را تبديل به سعى و تلاش نموده و به عملى كه مىخواهد با آن گذشت را جبران كند، بيش از عملى كه اگر انجام مىداد، پاداش مىدهد.
مطالبى كه در ابتدا گفتيم، فرضى بوده و كسى كه براى بدست آوردن اخلاص سعى و تلاش مىنمايد در بيشتر اوقات يا هميشه مطمئن نمىشود كه به نتيجه رسيده است. بنابراين بايد تمام توان خود را بكار گرفته و با جديتى هر چه بيشتر به عمل بپردازد، تا در پرتو اعمال خود بفهمد كه بدون يارى خدا و كمك گرفتن از او نمىتواند به اخلاص دست يابد. زيرا مخلص همانگونه كه از امام صادق عليه السّلام روايت شده است: «كسى است كه براى بدست آوردن چيزى كه ارزش علم، عمل، عامل و نتيجه عمل همگى بدان وابسته هستند، جان خويش را فدا كرده و خون خود را مىدهد. و دسترسى به آن كار سختى است كه بنده، جز با توفيق مخصوص خداى متعال نمىتواند به آن دست يابد.».
و وقتى بنده تمام توان خود را بكار گرفت و فهميد كه نمىتواند به مراد خود برسد، در اينجاست كه ناچار مىشود از ته دل از خداى متعال يارى جسته و به در كرم او پناه ببرد. و در پى آن رحمت بىانتهاى الهى بر او مىوزد - زيرا او كريم بوده و گراميداشت بندگان ناچار خود را كه به درگاه او و براى دريافت رضايت او آمدهاند، دوست دارد. آنگاه او را
ترجمهالمراقبات ص : 533
قبول كرده، از او راضى شده و او را بنده مخلص خود مىگرداند. زيرا اخلاص در پى پذيرش و رضايت او بوجود آمده و قبل از قبول و رضايت او، اخلاص تحقق نمىيابد.
بنابراين بنده بايد تمام توان و سعى خود را در جهت شناخت آفات عمل و خالص كردن آن بكار گرفته تا ناتوانى و درماندگى خود را درك كند. سپس تسليم خداوند شده و خلوص را از او بخواهد. و در صورتى كه اين گونه عمل كرده و اين مطلب را بخدا بسپارد خداوند بدون هيچ بخل و خيانتى آنچه را به او واگذار كرده براى او انجام مىدهد.
لازم به تذكر است، گاهى شيطان با اين عنوان كه انسان به شناخت عجز و اضطرار رسيده و امور خود را تسليم خدا نموده است، او را فريب داده و در عين حال كه او را از مجاهدت باز مىدارد، به او وانمود مىكند كه به مقامات عالى عجز، اضطرار و تسليم رسيده است. براى رهايى از اين فريب، بايد عجز، اضطرار و تسليم را بخوبى شناخته و با استفاده از علوم الهى و ملاكها و دلايل قطعى خود را بيازمايد. و تنها راه تشخيص شناخت عجز خود از ادعاى آن و معناى آن از ظاهرش اين است كه هنگام عمل خود را نسبت به همه چيز ناتوان ديده و در تمام وجود جز قدرت خدا قدرت ديگرى نبيند. و زمانى كه بنده به اين شناخت رسيد، جز خدا مضر و نافعى را نديده و در پى آن جز براى امر خدا و با نيروى او تلاش نكرده، حركت نمىكند و آرام نمىنشيند.
ترجمهالمراقبات ص : 534
از لوازم اين صفت اين است كه براى سلطان چاپلوسى نكرده و از كسى جز خدا نمىترسد، از كسى بخاطر عطاى او تشكر نكرده و او را بخاطر محروم نمودن او سرزنش نمىكند، از خداوند بخاطر عطاى او سپاسگزارى نموده و هنگامى كه خداوند او را محروم كند، خود را سرزنش مىكند. و اگر بهمراه رسيدن به اين مطالب خود را محتاج نعمتهاى خداوند ديده و خود را بىنياز از آن نبيند، به اضطرار مىرسد.
و اگر با رسيدن به اين امور عنايت، قدرت و بخشش او را درك كند، تسليم و توكل در او شكل مىگيرد.
ولى كسى كه اين صفات را نداشته، تأثير را در اسباب و وسايل ببيند، و براى بدست آوردن آنها بدون امر خدا، تلاش كرده و حتى با دستورات او نيز مخالفت مىكند، به وعدهها و ضمانتهاى خداوند در مورد رزق، اجابت دعا و اين كه خداوند تمام امور متوكلين را سامان مىبخشد، اطمينان نداشته و هنگام پرداخت مالى كه واجب يا مستحب است از فقر مىترسد، مردم را بخاطر اين كه چيزى به او ندادهاند، سرزنش كرده، و براى ثروتمندان و سلاطين چاپلوسى مىكند، هنگام كسب و كار از شبهات و حرام خوددارى نكرده، در بدست آوردن مال حريص بوده و بر طبق دين كه ميانهروى در آن را مىخواهد، عمل نمىكند، در چنين شخصى كه از سعى و تلاش دست برداشته است، تسليم امور به خداوند وجود نداشته و موفقيتى نخواهد داشت. و اگر ادعاى تسليم هم داشته باشد، اين ادعا بيش از پيش توفيق را از او سلب
ترجمهالمراقبات ص : 535
مىنمايد.
پس به اين نتيجه مىرسيم كه عاقل بايد تمام توان خود را، بخصوص براى رسيدن به اخلاص، بكار گرفته و در اين مورد از توانايى خود مأيوس بوده و اميدوار به فضل و عنايت خدا باشد تا مورد رحمت او قرار گرفته و با قبول، رضايت و خالص نمودن او، او را گرامى بدارد. و در هر صورت، خواه به تسليم رسيده باشد يا نه نبايد از مجاهدت و تلاش دست بردارد.
در تمام عوالم ماهيت هر چيزى اثرى داشته و شكل ظاهرى آن اثرى ديگر. هيچگاه شكل ظاهرى چيزى اثر خود آن را ندارد. و گاهى اثر شكل ظاهرى متضاد با اثر خود آن بوده و اثرى معكوس دارد.
بعنوان مثال: ادعاى مسلمانى، شكل ظاهرى مسلمان بودن و باطن مسلمانى اعتقاد به اسلام بوده و اثر آن نجات از جهنم و ورود به بهشت است. اكنون اگر كسى بدون اعتقاد به اسلام بگويد: مسلمان هستم، نه تنها وارد بهشت نمىشود بلكه براى هميشه در پايينترين طبقات جهنم جاى خواهد گرفت.
تمام امور دنيا و آخرت همينگونه است. بهمين جهت، كسى فقط شكل ظاهرى فرمانبردارى فرزندان يا خدمتكاران را نمىخواهد و اگر با او اين گونه رفتار كنند، اين رفتار را مسخره كردن خود دانسته و بخاطر نافرمانى آنان را تنبيه مىكند. مثلا اگر بخواهى تو را شخص بزرگى بدانند و او با زبان بگويد: تو بزرگترين بزرگان هستى، ولى
ترجمهالمراقبات ص : 536
ببينى كارهاى او مخالف اين سخن بوده و به آن اعتقادى ندارد، اين سخن را از او نپذيرفته و مىگويى: مرا كوچك و مسخره كرد. و تو كه از آنان نمىپذيرى كه اين گونه تو را بزرگ بدارند و سخن آنان را اهانت به خود مىدانى، خداوند هم نبايد لفظ تكبير را كه در دل و يا كارهايت با معناى آن مخالفت مىكنى از تو بپذيرد.
اين سخن امام صادق عليه السّلام در «مصباح الشريعه» را شنيدهاى كه فرمودند: «خداوند اگر ببيند كه بنده با زبان تكبير مىگويد ولى در دل به آن عقيده ندارد، به او مىگويد: اى دروغگو مرا فريب مىدهى.» و در روايت ديگرى آمده است: «هنگامى كه بندهاى در نماز خود تكبير گفته (خدا را بزرگ شمارد) و خدا را ستايش كند، خداوند مىگويد:
فرشتگانم ببينيد كه چگونه دستش را بلند كرده، مرا ستايش نموده و بزرگ داشت. من نيز شما را گواه مىگيرم كه بزودى او را بزرگ داشته او را در سراى كرامت خود پاك مىنمايم».
برادرم به اين مقام بلند تكبير واقعى كه انسان را به شگفتى انداخته و بالاتر از آرزوى اوست، بنگر. و ببين كه اگر همين تكبير، تبديل به تكبير ظاهرى شده و مخالف تكبير واقعى باشد، چگونه منجر به طرد و عذاب مىگردد اين مطلب مخصوص به تكبير نبوده و تمام ذكرها و كارها همينطور است. و شكل ظاهرى هيچكدام، بدون حقيقت آنها پذيرفته نمىگردد.
در روايات بسيارى آمده است: «هرگاه كسى نزد پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم
ترجمهالمراقبات ص : 537
مىگفت: ايمان آوردم يا ادعاى يكى از درجات دينى را داشت، به او مىفرمود: هر چيزى ماهيتى دارد. ماهيت ادعاى تو چيست؟» و براى اثبات سخنان ما همين بس كه در قرآن آمده است: «هنگامى كه منافقين نزد تو آمده و بگويند: تو رسول خدا هستى. خداوند نيز مىداند كه تو رسول او هستى ولى خداوند گواهى مىدهد كه منافقين دروغ مىگويند».
خلاصه اين كه بنده بايد تمام جديّت و همّت خود را براى اصلاح عمل و پاك نمودن آن از آفات و هوى و هوس بكار گيرد. و اگر بتواند يك بار با دل، عمل، روح، باطن و تمام اعضاى خود بگويد:«لا اله الا اللّه»بهتر از اين است كه در تمام عمر شبها را به عبادت ايستاده، روزها را روزه گرفته و هميشه در حال ذكر باشد ولى عمل او از آنچه گفتيم، خالص نباشد.
به عمل ابليس بنگر كه هزاران سال با فرشتگان خداى را پرستش كرد ولى براى او سودى نداشته و او را از عذاب نجات نداد و عاقبت از رحمت خدا دور شد. ولى حضرت آدم عليه السّلام با چند كلمهاى كه براى توبه گفت، توبه او قبول شده و خداوند او را برگزيد. در روايات هم آمده است: «رياكار را در روز قيامت با چهار نام صدا مىزنند: اى دروغگو اى بدكار اى حيلهگر اى رياكار» از مهمترين نتايجى كه بعد از تلاش براى خالص نمودن عمل از آفات بدست مىآيد، تواضع قلبى است. زيرا انسان بعد از اين تلاش
ترجمهالمراقبات ص : 538
مىفهمد كه اعمال گذشته او تباه بوده و بگونهاى پيش خود خوار مىشود كه از خود و عملش متنفر مىگردد. بر خود گريسته و خود را بخاطر كارهايش طلبكار خدا نمىيابد. هر اندازه بيشتر سعى كند عمل صحيحى را انجام دهد، بيشتر به ناتوانى خود پىبرده و براى جبران اين ناتوانى، درهاى فضل، كرم و بخشش او را كوبيده و مىفهمد كه خود و هواى نفسش بدترين دشمنان او بوده و خود را سرزنش مىكند. و اين خوارى و ذلّت باطنى و سرزنش براى او بهتر از هفتاد سال عبادت خواهد بود، چنانچه روايت شده است: «عابدى هفتاد سال روزها را روزه داشته و شبها به عبادت پرداخت آنگاه از خداوند حاجتى خواست ولى برآورده نشد. خود را ملامت كرده و گفت: حاجت كسانى كه پيش از تو دعا كردند روا شد اگر خيرى در تو بود حاجتت روا مىگرديد. در اينجا بود كه خداوند فرشتهاى را براى او فرستاد و گفت: فرزند آدم مدتى كه مشغول ملامت نمودن خود بودى، بهتر از عبادتهايى بود كه انجام دادى.» آرى خداوند نزد دلشكستگان است.
همانگونه در روايات نيز آمده است.
|