ولايت مطلقه]
ولايتى كه به همه مخلوقات از قبيل جمادات، گياهان، حيوانات، انسان و فرشتگان عرضه شد، ولايت مطلقى است كه در رسول خدا، امير المؤمنين و يازده جانشين آنهاست.
يكى از محققين در اين باره مىگويد: «اين ولايت، باطن نبوت مطلق مىباشد. و نبوت مطلق عبارتست از: آگاهى مخصوص پيامبر از استعداد همه موجودات و ماهيت و طبيعت آنها و اعطاى حق هر كدام به آنها. حقى كه آن موجود با زبان استعداد خود فطرتا آن را مىخواهد.
كه صاحب چنين مقامى «خليفه اعظم»، «قطب اقطاب»، «انسان بزرگ» و «آدم حقيقى» ناميده شده و از آن به «قلم بالاتر»، «عقل اول» و «روح اعظم» تعبير مىشود.
پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در اين روايت «اولين چيزى كه خدا آفريد نور من بود.
من پيامبر بودم، در حالى كه آدم هنوز در مرحله آب و گل بود.» به ولايت مطلق اشاره دارد. تمام درجات و مقامات پيامبران، اوليا و اوصيا به همين ولايت برگشته و اين ولايت از فناى بنده در حق و بقاى
ترجمهالمراقبات ص : 493
او بوسيله حق سرچشمه مىگيرد. پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در اين روايت نيز به همين ولايت اشاره مىكند: «من و على از يك نور هستيم.» و «خداوند دو هزار سال پيش از اينكه آفريدههاى خود را بيافريند روح من و على بن ابى طالب را خلق كرد. على را با هر پيامبرى بصورت پنهانى فرستاد ولى با من بصورت آشكار.» امير المؤمنين عليه السّلام نيز در اين دو روايت به همين مطلب اشاره مىكند: «من ولىّ بودم، در حالى كه «آدم» هنوز در مرحله آب و گل بسر مىبرد.» و «من چهره خدا هستم، من پهلوى خدا هستم. من دست خدا هستم، من قلم اعلى هستم. من لوح محفوظ هستم... تا آخر كلام آن حضرت عليه السّلام در خطبه بيان و جاهاى ديگر».
منظور امام صادق عليه السّلام در اين روايت نيز همين است: «سيماى انسانى بزرگترين حجت خدا بر خلق مىباشد. كتابى است كه آن را با دست خود نوشته و آينه تمام نماى موجودات و نسخه مختصرى از لوح محفوظ مىباشد. پلى است كه بين بهشت و آتش كشيده شده است.» اين ولايت در پيامبر و جانشين او مىباشد. آنها آغازگر و پايان دهنده آن هستند. و بخاطر اهميت زياد آن است كه براى بزرگداشت آن اين همه ثواب براى آن قرار دادهاند.
از امام رضا عليه السّلام روايت شده است: «روز غدير در آسمان مشهورتر از زمين است. خداوند عز و جل در فردوس اعلى كاخى دارد كه يك خشت آن از طلا و خشت ديگر آن از نقره است. و صد هزار گنبد از
ترجمهالمراقبات ص : 494
ياقوت سرخ و صد هزار چادر از ياقوت سبز در آن وجود دارد. خاك آن از مشك و عنبر است. چهار نهر در آن جريان دارد: نهرى از مى، نهرى از آب، نهرى از شير و نهرى از عسل. در اطراف آن درختانى از تمام ميوهها وجود دارد. بر روى آن پرندگانى با بدن مرواريدى و بالهاى ياقوتى وجود دارد كه با آوازهاى مختلف نغمهسرايى مىكنند.
وقتى روز غدير فرا رسيد، همه اهل آسمان به اين كاخ وارد شده خدا را تسبيح و تقديس نموده و هر خدايى بجز او را انكار مىكنند.
پرندگان ياد شده به پرواز در آمده، خود را در آن آب انداخته و خود را ميان اين مشك و عنبرها مىغلتانند. وقتى فرشتگان جمع شدند، اين پرندگان پرواز مىكنند كه در نتيجه آب و مشك و عنبرى كه به آنان چسبيده است بر فرشتگان فرو مىريزد. آنان در چنين روزى از نثار فاطمه - درود خدا بر او باد - به يكديگر هديه مىدهند. در پايان روز به آنان ندا مىكنند، به جايگهاى خود برگرديد كه بخاطر بزرگداشت محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و على عليه السّلام تا چنين روزى در سال آينده از هر لغزش و خطايى ايمن شديد.
|