[آداب وعظ و آفات زبان‏]
مجاهد بايد تمام مراتب صدق و اخلاص را كه در مورد امامت گفتيم رعايت نموده، و علاوه بر آن مواظب آفات سخنانش نيز باشد كه مبادا دروغى بر خدا بسته يا آنچه كه نمى‏داند بگويد يا خودستايى كرده يا كلامى بگويد كه در ضمن آن فضيلتى را براى خود ثابت كند يا مردم را در نادانى بيندازد يا فتنه انگيزى نموده و باعث قتل و تاراج و اسارت و ساير ضررهايى كه ممكن است به مسلمين برسد، بشود، يا عقيده‏اى انحرافى در مردم بوجود آورد - گرچه باين شكل باشد كه مثلا شبهات شيطان و جواب آن را بيان كند و شنوندگان از درك جواب عاجز بوده و به اين ترتيب گمراه و كافر شوند - يا در ترسانيدن يا اميدوار كردن آنقدر زياده روى كند كه شنوندگان مأيوس يا مغرور شوند، يا چيزى بگويد كه شنونده غلو و زياده روى كند، يا او را نسبت به ائمه و پيامبران بد عقيده نمايد، يا بى‏احترامى، بخصوص به خواص، نموده و در مورد گذشتگان بدگويى كرده و به پيامبران و اوصيا و علماء تهمت بزند، يا با سخت‏گيرى به بندگان و گفتن چيزهايى كه مردم نمى‏توانند انجام دهند، آنان را متنفر و موجب بيزارى مردم از خير و شرع، عبادات، علوم، پيامبران و خداى متعال گردد، يا با نقل كارهاى فاسقها و اشرار
ترجمه‏المراقبات ص : 286
شر بپا كند، يا بعضى از چاره‏هاى شرعى ناپسند را به مردم ياد داده يا در منبر بى‏پرده سخن بگويد، بخصوص در جايى كه زنان او را ديده و صداى او را مى‏شنوند، يا سخنان زشتى بر زبان رانده يا كارهاى قبيحى را انجام دهد. زيرا از بعضى از واعظين نقل شده است كه چگونگى استبراء را بطور عملى و از روى لباس، بر منبر آموزش مى‏دادند، و از بعضى از آنان نقل شده است كه با فحشهاى زشتى به افراد گناهكار دشنام مى‏دادند. تمام اين موارد از آفات وعظ است كه البته آفات زياد ديگرى نيز غير از آنچه گفتيم دارد.
واعظ بايد بعد از رعايت تمام موارد فوق (تكميل مراتب اخلاص و صدق در اخلاص) به اين آيه نيز عمل كند: «آيا مردم را به نيكى امر مى‏كنيد در حالى كه خودتان را فراموش كرده‏ايد.»«» او بايد اول خود را موعظه نموده و خود را به آن بيارايد، آنگاه با نرمى و مدارا و حكمت، مردم را موعظه نمايد.
اگر شنوندگان معمولى بودند، بيش از آنكه آنان را اميدوار نمايد، آنان را ترسانيده و انذار دهد و اگر در ميان آنان كسى باشد كه اين مطلب براى او ضرر دارد، بايد از حضور او در جلسه وعظ جلوگيرى نموده يا حال او را در نظر بگيرد. از زكريا عليه السّلام نقل شده است كه وقتى يحيى عليه السّلام در مجلس وعظ او حاضر مى‏شد، از آتش، عذاب و انذار نمى‏گفت.
بر عكس، گاهى شنوندگان غرق در گناهان بوده و بيان روايات
ترجمه‏المراقبات ص : 287
اميدوارى به خدا و كرم و بردبارى زيادش ضرر داشته و باعث نابودى آنان مى‏گردد.
خلاصه واعظ بايد مانند پدرى دانا كه در تربيت فرزندان خود در پى اصلاح آنان است نه زيان رساندن به آنان مصالح و منافع آنان را در نظر گرفته و به حال آنان مفيد باشد. و نيز وعظى مؤثر و مفيد است كه همراه با كار و عمل باشد نه سخن تنها، و گاهى تفاوت عمل واعظ با سخنش باعث جرأت شنونده بر گناهان و بى‏اعتقاد شدن او به علما و حتى پيامبران مى‏گردد، بگونه‏اى كه او را از دين خارج مى‏كند. حتى نبايد ثوابهاى زيادى را كه در بعضى از روايات براى عمل كوچكى آمده كه قبول آن براى عقل سخت مى‏باشد را بگويد، مگر اين كه همراه با آن قدرت خدا را بيان و علت اين مقدار ثواب را براى اين عمل بگويد تا كسى نتواند آن را انكار نمايد، و بدين ترتيب وعظ او باعث انكار روايات يا انكار اصل ثواب و عقاب نشود، بخصوص در زمان ما كه كفّار شك و شبهه‏هاى زيادى ايجاد، و ايرادهاى زيادى از مسلمين عوام مى‏گيرند، تا آنان را از دين خارج نمايند.
نمى‏گويم اصلا اين مطالب را بيان نكنند. بلكه منظور اين است كه بهمراه ذكر اين گونه موارد، مطالبى بگويند كه عقل براحتى بتواند آن را بپذيرد. مثلا اگر نقل كند كه خداوند متعال به كسى كه دو ركعت نماز بگذارد، در مقابل هر حرفى از قرائتش، قصرى از مرواريد و زبرجد به او مى‏دهد، همراه با گفتن اين ثواب، براى اين كه آن را بعيد نشمارند
ترجمه‏المراقبات ص : 288
بگويد: به عالم خيال بنگريد كه آن را بدون عمل و درخواستى به هر انسانى داده‏اند و انسان مى‏تواند با آن در يك ساعت هزار شهر از مرواريد را در خيال خود بوجود آورد. و خداوند متعال همانگونه كه توانايى دارد عالم خيال را ايجاد كند همينطور مى‏تواند آنچه را كه در عالم خيال است به واقعيات خارجى تبديل نمايد. همانگونه كه در روايات درباره بهشتيان آمده است كه آنها هر چه را كه بخواهند مى‏توانند بوجود بياورند. و اين نيست مگر بخاطر نيروى وجود و توانائيشان بر تبديل شكلها به واقعيات خارجى. و هيچ بعيد نيست كه خداوند در عالمهاى آخرت چنين قدرتى به بندگان مؤمنش بدهد، و در همين دنيا نيز خداوند به بعضى از بندگانش چنين قدرتى را عنايت كرده است، چنانچه مى‏بينيم كه بعضى از پيامبران و اولياء چنين قدرتى داشته‏اند. امام رضا عليه السّلام تصوير شير را به شير واقعى تبديل نموده و به او دستور داد كه آن شخص پليد را بخورد. و اين نمونه‏اى است. و نيز خداوند به همصحبت خود موسى عليه السّلام توانايى داد تا عصا را به مار تبديل نمايد، و به روح خود، عيسى عليه السّلام توانايى داد كه مردگان را زنده كند، و به محبوب خود، پيامبر ما صلّى اللّه عليه و آله و سلّم توانايى داد كه ماه را دو نيم و مردگان را زنده نمايد و سنگريزه را به سخن آورد و مريضان را شفا دهد و در طبيعت دخل و تصرف نمايد. بلكه همان قدرتى كه در حال حاضر دارى و مى‏توانى در خواب يا عالم خيال تصويرهاى بزرگ و بسيارى را ايجاد كنى، اگر اين تصاوير باقى مانده و بعضى از موانع خارجى نيز
ترجمه‏المراقبات ص : 289
كه در مقابل اوست از بين برود، دقيقا مانند عالم واقعيات خارجى خواهد بود. و اگر آنچه را كه در خواب مى‏بينى، هميشگى، و آنچه را كه در بيدارى مى‏بينى، گاهى اوقات باشد، مطلب براى تو بر عكس مى‏شد و مى‏گفتى: آنچه را در خواب مى‏بينم، واقعيات خارجى و آنچه را در بيدارى مى‏بينم، چيزهاى خيالى مى‏باشند. بنابراين از جهت توانايى و از جهت كرم خداى متعال بعد از اين كه فهميديم خداى متعال براحتى مى‏تواند اين كار را انجام بدهد، اين ثوابها هيچ بعدى ندارد. علاوه بر اين كه مى‏بينيم چگونه با لطف و كرم خود با كفار رفتار كرده و با وجود كفر و انكار طولانى و دشمنى آنان، آنها را از بخششهاى خود بهره‏مند و نعمتهايى به آنان عطا كرده است كه واقعا غير قابل شمارش است. و وقتى با آنان اين گونه رفتار مى‏كند، با كسانى كه او را شناخته و به او ايمان آورده و از او فرمانبردارى كرده‏اند، چگونه رفتار مى‏كند.
وقتى واعظ همراه با بيان ثوابها، چنين مطالبى بگويد، عقلهاى ضعيف آن را بعيد ندانسته و وعظ او براى دين آنان ضررى نخواهد داشت. واعظ بايد شنوندگان خود را بيمارانى كه مبتلا به امراض معنوى مختلفى مى‏باشند دانسته، خود را طبيب معالج، و سخنان و موعظه‏هاى خود را داروها و معجونهايى بداند كه مى‏خواهد آنان را با آن معالجه كند. بنابراين لازم است طبيب در معالجه بيمارها - بخصوص وقتى كه بيماريهاى آنان متفاوت و معالجه آن مشكل
ترجمه‏المراقبات ص : 290
باشد - بطور كامل احتياط كرده و مواظب باشد. بهمين جهت بايد بيش از طبيب جسم و تن دقت نمايد. زيرا روح مهمتر و بالاتر از جسم است. بهمين جهت نابودى آن جاويد و خطر آن بزرگ است.
و براى موفقيت در اين مطلب مى‏تواند خود و اعمالش را در روز و شب به نگهبانان معصومش عليهم السّلام، با در نظر گرفتن اين كه اين روز يا شب در پناه كداميك از آنان عليهم السّلام است، تسليم نمايد. و قبل از وعظ براى اين مطلب به درگاه خداوند دعا نموده و در آغاز وعظ از«بسم اللّه الرحمن الرحيم»يارى خواسته و بعد از حمد و ثناى الهى مختصرى دعا نموده و از شيطان و نفس پناه جويد. آنگاه وعظ خود را آغاز و جلو اشتباهات خود را بگيرد. اگر اين كارها را انجام داده و در تسليم امور خود به خداوند و اوليايش راست بگويد قطعا خداوند او را حفظ مى‏نمايد، سخن و وعظ او را مفيد و مؤثر نموده و آن را نور و حكمت مى‏گرداند.
و بايد همت او محكم نمودن عقيده آنان در بزرگداشت امور دين بوده و دوستى خداوند متعال و پيامبران و اوليا را در دلهاى آنان قرار دهد و از نعمتهاى خداوند متعال و بزرگى او و سختى خشم و شدت عذابش خيلى بگويد. آداب رفتار شايسته، با خداوند متعال و پيامبران و دوستانش را به شنوندگان آموزش داده و آنان را ترغيب به بى‏اعتنايى به شكوفه‏ها، زيبايى و آرايش دنيا نموده و آنان را از آن پرهيز دهد. از حالات مراقبين و ترس آنان و عبادات و مراقبتهايشان و اشتياق آنان به
ترجمه‏المراقبات ص : 291
ديدار خداوند و لطف زياد و كرامتهاى فراوان و بخششهاى بزرگ خداوند به آنان بسيار بگويد. در خلال سخنانش، با نرمى و مدارا و بيانى ساده و بروش پيامبران، به حقيقت عقايد حقه اشاره، و با بيانى لطيف و الفاظ معروف دينى كه اهلش با آن مأنوس هستند، اين حقايق را به اذهان نزديك نمايد.