ترجمهالمراقبات ص : 261
[داشتن حضور قلب در دعا]
مهمترين چيزى كه در دعا بايد رعايت شود اين است كه بداند چه مىگويد و حال و صفاتى كه دارد، مخالفتى با آنچه كه به خداوند در اين زمان و مكان بزرگ، عرض مىكند، نداشته باشد. زيرا در غير اين صورت يا در ادعاى خود دروغ مىگويد يا غافل بوده و يا مولاى خود را مسخره مىكند كه چنين چيزى نزديك به كفر، بلكه حقيقت آن كفر به خداى بزرگ است. - زيرا كسى كه رازهاى بسيار نهان و اسرار دلها را مىداند، اگر بندهاش با اين اعترافات و تضرعهايى كه در اين دعاست:
«يا من نهاني عن المعصية فعصيته فلم يهتك عني ستره عند معصيته،...
اى كسى كه مرا از سرپيچى از دستورات منع كرد ولى من از دستوراتش سر تافتم، با اين حال آبروى مرا هنگام سرپيچى كردن حفظ كرد...» او را مخاطب قرار داده، و ببيند دل و نهان و عملش همگى بر خلاف چيزهايى است كه مىگويد، و اعتراف او واقعى نبوده و معتقد است از صالحين بوده و با مولاى خود به عدالت رفتار كرده است، يا قلبا از كارهاى خداى متعال در مورد خود راضى نيست يا ذلت و شكستگى و چاپلوسى و حقارتى را كه لازمه اين اعتراف است، ندارد، عقل در مورد اين مناجات كننده غافل يا دروغگو يا مسخرهگر چه حكمى دارد؟ و او را سزاوار چه چيزى مىداند؟ از سه حالتى كه در بالا گفتيم، جرم حالت غفلت از دو حالت ديگر
ترجمهالمراقبات ص : 262
كمتر است.
بندهاى كه آقايش او را به ميهمانى و مجلس كرامت خود بهمراه اولياى پاكش دعوت نموده، و كسى را فرستاده تا ادب حضور و مناجات با او را، آنگونه كه شايسته است، به او بياموزد، ولى دل بنده در حضور آقاى خود به ياد دشمن او بوده و درباره فرمانبردارى از اين دشمن فكر كرده و غرق در اين فكر باشد، بطورى كه اصلا نفهمد كه به آقا و مولايش چه مىگويد، عقل تو چه جوابى را شايسته سخنان اين گمراه گمراهتر از چهارپايان مىداند؟ كاش به او گفته شود: اى گمراهى كه پروردگارت را كوچك مىانگارى خجالت نمىكشى در اين شرايط بگونهاى با من روبرو مىشوى كه راضى نيستى كسى با تو اين گونه روبرو شود. و حتى از دشمنت نيز انتظار چنين برخوردى ندارى. آيا همنوعان خود را كه بندگان من هستند نيز اين گونه سبك مىشمارى پس چرا خجالت نكشيده و مرا طورى سبك مىشمارى كه حاضر نيستى به بندگان خوارم اين گونه توهين كنى؟ آيا كوچكتر از من پيدا نكردى؟ زيرا با اين عمل مىگويى كه بندگانم براى تو بيش از من اهميت دارند.
منزه است پروردگار بردبار و كريم. و چرا كريم و بردبار نباشد كه اگر حلم او نبود، ما را بخاطر اين توهين، مانند شخصى قدرتمند و مقتدر مجازات نموده و در پائينترين طبقات عذاب شوندگان، عذاب مىنمود. آنگاه ما را براى هميشه از درگاهش رانده، و در ميان جهنم
ترجمهالمراقبات ص : 263
قرار مىداد.
بيشتر مردم در دعاى خود به اين حالت از حالات سهگانهاى كه گفتيم دچار مىشوند، و كمتر به حالت دوم دچار مىشوند كه عبارت بود از اين كه خود را فردى متقى دانسته و از رفتار پروردگار با خود خوشنود نيستند. و بهمين جهت در اعتراف به كوتاهى خود و فضل پروردگار دروغ مىگويند. و گمان نمىكنم قسم سوم، يعنى كسى كه مسخره كند، در ميان مسلمين پيدا شود.
آنچه درباره شايستگى خود، بجهت غفلت در مناجات با پروردگار خود گفتيم، باقتضاى حكم عقل و عدالت پروردگار بود. ولى رفتارى كه خدا با فضل خود و بجاى عدلش، با ما دارد، همان است كه امام عليه السّلام بيان فرمودند: «خداوند آبروى ما را حفظ كرده، و سلامتى كامل خود را از ما نمىگيرد، نعمتهاى خود را از ما نگرفته و ما را فريب نمىدهد.
گناهان ما را پنهان نموده و خوبيهاى ما را آشكار مىنمايد. و با ما مانند كسى كه از او اطاعت كرده، رفتار نموده و ما را به غير خودش واگذار نمىكند. در توبه را بر ما نبسته و از لغزشهاى ما چشم پوشى مىكند. ما را دعوت نموده تا به درگاه او دعا كنيم. و وعده اجابت داده است. و بر كسى كه با سرپيچى از او ما را سرزنش كند، خشم گرفته، و با اين كه احترام او را نگه نداشتهايم، مؤمنين را از هتك حرمت ما نهى مىنمايد.
عطاياى خود را از ما سلب ننموده و ما را بدون كمك نمىگذارد و ما را از كفايت نمودن خود خارج نمىفرمايد... تا آخر فرمايشات آن
ترجمهالمراقبات ص : 264
حضرت عليه السّلام كه اجمالا به نيكىهاى خداوند و رفتار كريمانهاش اشاره مىنمايد».
آنگاه در فرمايش آن حضرت عليه السّلام بنگر كه فرمود: «من گرسنه دوستى تو هستم كه سير نمىشوم، من تشنه محبت تو هستم كه سيراب نمىگردم.» آيا اثرى از محبت او در خود مىبينى چه رسد به اين كه مانند گرسنه تشنه باشى. زيرا دوستدار او طبيعتا مشتاق ديدار با اوست. بهمين جهت بعد از اين فرمودند: «چقدر مشتاق كسى هستم كه مرا مىبيند ولى او را نمىبينم.» و مشتاق آرام نگرفته و راحت نمىشود، تا اين كه به آنچه مشتاق بوده، برسد.
خلاصه اين كه تلفظ كلمات كارى آسان و بدون زحمت است، ولى متصف شدن به حقيقت آنچه مىگويد، كارى مشكل، و عمل كردن به آن كارى مشكلتر است. دوستان خدا آنگونه هستند كه امام عليه السّلام قبل از اين به آن اشاره نمودند: «آنها كسانى هستند كه به روزه روز و رنج شب راضى نشده، تا جايى كه قدم بر سر نيزهها گذاشته و چهرهها را خاك آلوده كردند.» آيا اثرى از اين مطالب در خود مىبينى؟ اگر مىبينى، گواراى وجودت و خوشا بحال تو، و اگر از كسانى هستى كه روزه و عبادت در شب براى آنان سخت است چه رسد به قدم گذاشتن بر سر نيزهها پس در مناجات به مولا و مالك آخرت و دنيا دروغ نگو. [4 - توسل در شب اول] مهمترين كارى كه سالك بايد انجام دهد، اين است كه در شب اول ماه به يكى از معصومين كه حامى و نگهبان آن
ترجمهالمراقبات ص : 265
شب است مراجعه، و با چهره آبرومند و نورانى او نزد پروردگارش، به درگاه خدا روى آورد - زيرا چهره تاريك و بىآبروى او شايستگى رو نمودن به درگاه مقدس پروردگار بزرگ و زيبا را ندارد - و بايد براى شفاعت نمودن و پناه دادن، خيلى از او خواهش نموده و توسل كاملى به او پيدا نمايد، و آنقدر به درگاه او تضرع و گريه و زارى كند، تا او را پذيرفته و براى او وساطت نمايد، و براى اينكه خداوند او را پذيرفته و او را موفق به انجام اعمالى كه دوست دارد و خوشنودى او در آن است، بگرداند، به درگاه خداوند تضرع نمايد. زيرا او كريم است و كريمها را رد نمىكند، بخصوص اوليايى كه آنها را درهاى رحمت خود و علامت راهنمايى خلقش قرار داده، و با كرامت خود تربيت و آنان را به پناه دادن پناه جويان امر نموده است.
سالك مىتواند با يك ساعت توسل بهمراه خوش زبانى به سعادتى برسد كه با عبادت يك سال نتوان به آن رسيد. بنابراين فرصت را غنيمت شمار و بعد از عرض سلام و درود و ثنا و بزرگداشت آنان به درگاه آنان عرض كن: «مولايم در اين شب تو حامى امت و نگهبان آنانى. تويى برترين مخلوقات. پذيرايى از ميهمان را دوست داشته و از جانب خداى بزرگ مأمور به پناه دادن مىباشى. بنده تو، ميهمان خدا و ميهمان تو و پناهجوى از خدا و تو است. بندهات را پناه ده و حمايتش نما. و پذيرائى خود را در اين شب، وارد نمودن من در قصد و اراده و حزب خود، و در دعا و حمايت و شفاعت و ولايت و شيعيانت قرار
ترجمهالمراقبات ص : 266
ده. و به درگاه خدا تضرع نموده تا با عفو عالى و پذيرش و خوشنوديش با من رفتار نمايد، و نگاه رحمتى به من نمايد كه بعد از آن خشمى نبوده و مرا به شيعيان مقرّب و دوستان سابق شما ملحق نمايد. زيرا شفاعت تو را بخاطر مقام ارجمندى كه نزد او دارى رد نمىكند. پس بحق اين مقامى كه خداوند به تو عنايت فرموده است از تو مىخواهم، مولايم كه آنچه از تو خواستم به من ارزانى داشته و بمقدار كرامتت بيش از آن عنايت كنى. آقايم به حقارت، خوارى و بد حاليم نگاه نكن، چون كريمان در پذيرايى از ميهمان هيچكدام از عطاياى خود را بزرگ نديده، و كرامت و عطاياى خود را با ميهمان و درخواست كننده، اندازهگيرى نمىكنند. زيرا عطا باندازه عطا كننده و پذيرايى باندازه ميهماندار است.
سرورانم شماييد كه به كريمان، آداب كرامت، و به بخشندگان خوى سخاوت و بلند نظرى آموختيد. اگر بخشش ذكر شود، شما اول و آخر آن و اصل و فرع و پايان آن و اگر كرم گفته شود، شما معدن و جايگاه آن مىباشيد، خواهنده از شما، رد نمىشود و آرزومند از شما نا اميد نمىگردد.
سرورانم شما فرموديد: نيكى مانند باران به نيكوكار و بدكار مىرسد. پس مرا از ابرهاى رأفت خود محروم نفرماييد، باران رحمت شما بر من نيز ببارد كه من گرسنه جود و تشنه كرم شما هستم. راضى نشويد كه ميهمان شما شب را در خانه شما گرسنه و تشنه بخوابد.
ترجمهالمراقبات ص : 267
شما، آقايم اگر مرا از پذيرايى خود محروم نمايى شب را در حمايت شما، گرسنه خوابيده و به هلاكت مىرسم. تو هرگز با ميهمان خود چنين رفتار نمىنمايى، هرگز.» خلاصه اين كه بايد كاملا حواسش را جمع كند تا در خواستن ترحم و شفاعت و بريدن از غير آنان بخوبى خوش زبانى نموده و با كمال جديت در بدست آوردن عطوفت و خوشنودى آنان تلاش كند تا با عمل يك ساعت به سعادت يك سال و با تلاشى كم به فضل زيادى برسد. و آنگاه در هر روز و شب و در صبح و مغرب، بوسيله سلام دادن و درخواست رحمت آنان با گوشهاى از آنچه در اينجا ذكر كرديم اين توسل را با نگهبانش محكم نمايد.
[5 - انجام متناسب نوافل و مستحبات] آنگاه سزاوار است سالك حال خود را بررسى و نشاط و كسالت، كار و فراغت و نيرو و ضعف خود را نسبت به نوافل و مستحبات سنجيده، و بعد از مراعات حال خود، بترتيب بهترينها را انتخاب نمايد.
در روايات زيادى آمده است كه نوافل در اين ماه بيش از هزار ركعت است. اگر ببيند انجام اين عمل براى او بهتر است، بايد آنها را انجام دهد و نبايد دعاهايى را كه در آن وارد شده است ترك كند، زيرا مضامين عاليى در آن وجود دارد كه بعضى از آنها در ساير ادعيه نيست.
و بايد در آن دعاها صادق و با حضور قلب باشد، تا خواندنش، مناجات با برآورنده حاجات باشد نه صرف تلفظ الفاظ. در اين حال اگر به
ترجمهالمراقبات ص : 268
حقيقت آنچه مىگويد، رسيده و حال و مقام او متصف به مضامين آن شود، كه خوشا بحال او، زيرا پايانى سعادتمندانه در انتظار اوست. مثلا حالى پيدا كند كه با خود بگويد: واى بر من و در اين هنگام به ياد آورد كه: آنقدر گناه كرده است كه اگر زمين بفهمد، او را بلعيده و اگر كوهها بفهمند، بر او فرو مىريزند. و اگر درياها بفهمند او را غرق مىكنند - چنانچه همين مطالب در بعضى از دعاها آمده است. و گمان مىكنم اگر چنين حالى به ابليس هم دست بدهد، او را نجات خواهد داد، چه رسد به مسلمان يا مؤمنى، بخصوص اگر ترس و اضطراب او از خشم مولايش، بيش از اضطراب او از آتش جهنم باشد. چنانچه همين مطلب در اين دعا آمده است. و اين حال بالايى است كه در هيچ قلبى يافت نمىگردد، مگر اينكه پروردگارش از او راضى خواهد بود.
مضامين اين دعا، حالات و صفاتى را به وجود مىآورند كه نفس و قلب را زنده و از مهلكهها نجات مىدهند و آنها را به حالات عالى و درجات بلندى مىرسانند.
|