ترجمهالمراقبات ص : 27
مقدمه [مولف]
بسم اللّه الرحمن الرحيمتنها خدا را سزاوار ستايش دانسته و بر محمد و دودمان پاك او سلام كرده و بر آنان درود مىفرستم.
خطاب به خود مىگويم: اى بنده پست بيكاره روزهاى زندگى تو از هنگام تولد تا زمان مرگ، مانند ايستگاههاى مسافرت تو به وطن اصليت مىباشد. همان جايى كه خلق شدهاى تا در آن ساكن شده و زندگى جاويد داشته باشى. و پروردگار، سرپرست و مالكت تو را به اين سفر فرستاده است تا فوايد زياد و كمالات انبوه و بى شمارى را كه خرد خردمندان و دانش دانشمندان و تصور حكيمان تمام آنها را نمىتوانند بفهمند بدست آورى. فوايدى از قبيل: رسيدن به روشنايى و زيبايى، شادمانى و نعمت، بلكه فرمانروايى و شوكت، و شكوه و زيبايى و كمال. اگر در پى خوشنودى او بوده، و بدنبال هدايت او حركت كرده و سفارشات او را انجام دادى به سودهاى كلان و فراوانى مىرسى كه كسى قادر به شمارش گونههاى آن نيست، چه رسد به شمارش تك تك آنها. و كسى توان تصور بزرگى آن را ندارد. كسى آن را نديده و درباره آن چيزى براى ما نقل نشده است.
ترجمهالمراقبات ص : 28
از دو راه مىتوان اين مطلب را اثبات كرد: با دليل عقلى و دليل نقلى.
دليل نقلى عبارت است از آيات و روايات زير:
«هيچكس نمىداند به پاداش نيكوكاريش، چه نعمت و لذتهاى بىنهايت كه روشنى بخش ديده است، براى او مخفى (ذخيره) شده است.»«» و «اگر نعمتهاى خداوند را بشماريد، نمىتوانيد تمام آنها را بشماريد.»«» و در روايات متواتر آمده است: «در هر روز جمعه نعمتهاى بهشت دو چندان شده و اين مطلب پايانى ندارد.» و در حديث معراج است كه: «خداوند متعال مىفرمايد: در هر روز هفتاد بار به آنها (اهل بهشت) مىنگرم. در هر بار با آنان سخن گفته و دارايى آنان را هفتاد برابر مىگردانم».
دليل عقلى اين است كه: از زمانى كه خداوند ماديات را در اين دنيا آفريده تاكنون به آن نظر نيفكنده است. با اين وجود اين همه نعمت در اين دنيا وجود دارد. با سنجش اين جهان با جهان آخرت كه جهان نزديك شدن و ديدار او مىباشد به اين نتيجه مىرسيم كه نعمتهاى آن جهان افزونتر و قابل مقايسه با نعمتهاى دنيا نيستند.
بعضى از دانشمندان خداشناس گفتهاند: چيزهايى كه در بعضى از جهانهاى آخرت مىباشد، همگى سرشار از بىنيازى و زندگى
ترجمهالمراقبات ص : 29
مىباشند. گويا زندگى در آن جوشيده و فوران مىكند. جريان زندگى آنها فقط از يك منبع سرچشمه گرفته و اينطور نيست كه چيزى مثلا فقط «گرما» باشد يا فقط «باد» باشد. بلكه تمام اين چيزها از يك جنس مىباشند، ولى جنسى كه در آن هر مزهاى احساس مىشود، مزه نوشيدنى و شيرينى و هر چيزى كه مزهاى داشته باشد، و نيز نيروى هر چيزى كه نيرويى داشته باشد (در همان يك جنس يافت مىشود)، و نيز بوى تمام چيزهاى خوشبو، رنگ تمامى رنگها، و تمام آوازهاى زيبا و آهنگهاى موزون موسيقى، و تمام چيزهايى كه حس مىشود. و تمام اينها همانطور كه گفتيم در يك حالت غير مركب و بسيط مىباشد.
زيرا اين حالت حالتى حيوانى و عقلى مىباشد كه در بر گيرنده تمام حالات پيش گفته است و تمام اين حالات در اين يك حالت وجود دارد، بدون اين كه بعضى از اين حالات با بعضى ديگر مخلوط شود و عدهاى از اين حالات عده ديگرى را از بين ببرد. بلكه تمام اين حالات در همان يك حالت محفوظ و موجود است كه گويا هر كدام از اين حالات بتنهايى وجود دارد.
بنابراين فكر كن، اى انسان تو در رابطه با منافع اين دنيا زبون در حركات و سكنات خود آنگونه عمل مىكنى كه سود بيشترى برده و منافع بيشترى را كسب نمايى. بهمين جهت چيزهايى را انتخاب مىكنى كه مزيت و برترى بيشترى داشته باشد. بلكه از اين هم بالاتر، بخاطر آب و غذا و رختخواب بهتر خود را خسته و وقتت را صرف
ترجمهالمراقبات ص : 30
مىكنى، در حالى كه بخوبى مىدانى كه از اين خستگى بجز تفاوت كمى بدست نمىآيد كه آن هم هميشگى نبوده و بزودى از بين مىرود.
پس چرا در رابطه با آخرت خود اين گونه نيستى، با وجود اين كه نعمتهاى آخرت پايدار و جاويد بوده و نعمتهاى اين دو جهان با هم قابل قياس نيستند. مثلا اگر كالايى را جهت تجارت خريده و سپس متوجه شوى كه اگر بجاى آن، كالاى ديگرى مىخريدى، استفاده تو دو چندان مىبود، اندوهگين و ناراحت شده و خود را سرزنش مىكردى كه چرا از اين مطلب غافل بودم، و تصميم مىگرفتى كه از اين به بعد بىگدار به آب نزنى. ولى اگر در تجارت آخرت هفتاد برابر سود يا بيش از آن را از دست بدهى غمگين نمىشوى. مثلا نماز جماعت در مسجد جامع با امامت عالم با تقوا بخصوص اگر جمعيت زيادى به او اقتدا كرده باشند، ثواب آن هزاران بار بيش از نماز فراداى در خانه است. با اين وجود در مورد آن كوتاهى كرده و براى از دست دادن آن حتى باندازه يك دهم از دست دادن مال دنيا هم ناراحت نمىشوى.
باعث اين همه سستى چيزى جز ضعف ايمان است بترس از اين كه اين ايمان ضعيف را در ترسهاى زياد - بخصوص در سختيهاى مرگ - از دست داده و با بد عاقبتى و بىايمانى از دنيا بروى. خود را براى مجازات بزرگتر بودن خواست دنيا از خواهش آخرت آماده نموده و اين سخن معصوم عليه السّلام را بياد آور كه: «كسى كه صبح كند و همت و خواست بزرگتر او دنيا باشد پيوند خود را با خداوند بريده و
ترجمهالمراقبات ص : 31
خداوند چهار چيز را در قلب او جايگزين مىنمايد: غمى كه هيچگاه از او جدا نشود، كارى كه هيچگاه از آن فراغت نيابد، فقرى كه هيچگاه به بىنيازى نرسد و آرزويى كه به پايان آن نرسد.» و از اين عبارت كه «پيوند خود را با خدا بريده است» غافل مشو كه اين خود مجازات بسيار بزرگى است.
اين عاقل اين ضرر و بدبختى بزرگ را در ترازوى عقل خود با هر ضرر دنيايى كه تصور مىشود مقايسه كن و ببين آيا بين اين دو نسبتى هست. درباره مصيبت خود در زمان مهلت بينديش، فرصتها را از دست نداده و براى روز افسوس و پشيمانى و طولانى بودن روز قيامت و ترسهاى آن خود را آماده كن. از عذاب، انتقام و مجازات سخت روز قيامت بر نفس خود بگرى، نفسى كه در اين دنيا به نعمت و آسايش عادتش دادهاى. و بگو: «اى پروردگار و آقا و مولاى من از چه چيزى به تو شكايت كنم و براى كدام فرياد بكشم و گريه كنم براى درد عذاب و شدت آن يا بخاطر طولانى بودن عذاب و مدّت آن يا از عقرب و مار يا از گرز آهنين و زنجير» شايد از اين تفكر پندى گرفته و با توبه راستين آماده سفر شوى و با انجام نيكيها گناهان را از بين ببرى. زيرا پروردگار ما را خيلى دوست داشته و گناهانمان را مىبخشد. خداوندى مهربان و سپاسگزار كه توبه را پذيرفته، با پاداشهاى زياد از خوبيهاى كم سپاسگزارى نموده، لغزشها را از بين مىبرد و گناهان را تبديل به چند برابر نيكى مىكند.
ترجمهالمراقبات ص : 32
و بگو: «اى كم خرد بىادب و ديوانهاى كه امروز و فردا مىكنى اى كسى كه كارهاى زشت تو باعث بدبختيت مىشود چه زمانى اين كارها پايان مىيابد و چگونه چرا اين همه سستى و كسالت و كارها را به آينده واگذار نمودن و امروز و فردا كردن اين سرپيچى و شورش و انكار و كفران نعمت چرا چرا به ضعيفى بدن، نازكى پوست و باريكى استخوانت رحم نمىكنى چگونه مىتوانى با اين ترسهاى بزرگ روبرو شده و فشارهاى زياد را تحمل نمايى بدنى كه هميشه بهترين لباسها را مىپوشيد، وقتى كه «قطران» و لباسهاى آتشين پوشيده و با شياطين در كند و زنجير شود و در چاه آتش خيلى عميقى كه زيور آلات آن آهن است انداخته شود، چه حالى خواهد داشت چاهى كه نوشابه آن آب بسيار گرم و چرك آلوده به خون است. «آب بسيار گرمى روى سر آنها ريخته مىشود كه امعا و احشا و پوست آنها را مىگدازد. و گرزهاى آهنين براى آنها مهياست.»«» چه سختى و گرفتارى بد و چه عذاب دردناك و چه مجازات سخت و رسوا كنندهاى.
آيا تو نبودى كه در دنيا با امثال خودت مسابقه مىگذاشتى، به اعيان و اشراف حسد ورزيده و با ثروتمندان و عزيزان چشم هم چشمى كرده و فخر مىفروختى و از ندارى و ذلت پيوسته غصه مىخوردى.
هنگامى كه تو را در زنجيز و دستبند به دست با چهره سياه و چشم كبود به صفت محشر بياورند و ببينى ديگران چنين نيستند چه حالى خواهى
ترجمهالمراقبات ص : 33
داشت. به چپ و راست خود مىنگرى و مىبينى «در آن روز بعضى از چهرهها شاداب بوده و به پروردگارشان مىنگرند. در آن روز بعضى از چهرهها تابان، خندان و خوشحال است.»«» آنان لباس امان از عذاب پوشيده و تاج عظمت و پادشاهى بر سر گذاشتهاند. فرشتگان رحمت گرداگرد آنان را فرا گرفته و در شادى و ناز و نعمت بسر مىبرند. و زنان سياه چشم و جوانان زيباى بهشتى آنان را احاطه مىكنند. آيا نمىگويى: «اى پروردگار و آقا و مولاى من فرض كن بر حرارت آتشت صبر كردم ولى چگونه مىتوانم كرامت تو را ببينم و باز هم صبر كنم و در حالى كه به بخشيدن تو اميدوارم چگونه مىتوانم در آتش بمانم».
اگر به خدا، رسول او و كتابى كه بر رسول خود نازل كرده است ايمان دارى بايد به دستورات الهى عمل كرده و با تمام توان جهت رفع مصيبتهاى بزرگى كه بر خود وارد كردهاى تلاش كنى. مبادا شيطان تو را با كرم خداوند فريب داده و يا فريب حلم و بردبارى خدا را بخورى.
زيرا حلم او گرچه زياد است ولى مجازات او نيز شديد است. آيا عاقبت كسانى را كه فريب حلم خدا را خوردند نشنيدهاى «آيا نديدهاى كه خداوند با قوم عاد چه كرد و نيز ارميها را كه داراى قدرت و عظمت بودند (چگونه كيفر داد) (شهر ارم) كه هيچ كجا شهرى به زيبايى و استحكام و بزرگى و تنعّم آن نبود. و نيز به قوم ثمود كه سنگ
ترجمهالمراقبات ص : 34
را شكافته و كاخهاى سنگى براى خود مىساختند (چه كيفر سختى داد) و نيز فرعون صاحب قدرت و سپاه فراوان (را چگونه در دريا غرق كرد) كسانى كه در زمين ظلم و طغيان كردند»«» آيا بياد نمىآورى كه خداوند با شنبهايها چه كرد، هنگام خواب انسان بودند ولى صبح خود را ميمون و خوك يافتند يا آنان كه شب در سلامتى كامل بودند ولى صبح از جهنم سر در آوردند آيا نمىترسى كه تو نيز مانند آنان باشى.
چگونه از شبيخون و خوارى ايمن شدهاى كسى كه از مرگ در خواب مىترسد چگونه مىخوابد كسانى كه مواظب اعمال خود بوده و در طاعت خدا تلاش مىكردند، در هر روز چندين بار صورتهاى خود را بدقت بررسى مىكردند كه ببينند آيا بحال خود باقى مانده يا از ستم و سرپيچى سياه شده است. با اين اوصاف كسانى كه در امور دينى سهل انگار هستند، خود را به فراموشى زده و در انجام گناهان و سرپيچى خداوند جدى هستند چه سرنوشتى خواهند داشت بنابراين لازم است براى بهرهمند شدن از رحمت و بخشش فورا اقدام كنى. خطاهايى را كه در گذشته مرتكب شدهاى جبران نموده و آماده تعمير قبرت شوى. اگر در توبه صادق بوده و در تدارك گذشته و بازگشت تلاش نمايى خواهى ديد كه درها به روى تو باز بوده و لغزشهايت ناديده گرفته شده است، پروردگار به تو روى آورده، گناهان تو را محو نموده، زشتيها و گناهان را تبديل به چند برابر خوبى
ترجمهالمراقبات ص : 35
نموده و تو را به درجات بلندى مىرساند، و مانند پدر و مادرى مهربان و دوستى دلسوز و عاشق تو را پذيرفته با تو با مهربانى سخن گفته جواب مثبت به تو داده و حجابهاى عقلت را بر طرف مىنمايد، تو را ملحق به دوستان عاقل خود نموده و پردههاى بين تو و خودش را برمىدارد، با تو بخوبى سخن گفته و تو را گرامى خواهد داشت. كه اوست سلطان سلاطين و مالك مالكها.
بشتاب بشتاب كه خداوند بخشندهاى مهربان و سرورى دوستدار و علاقمند است، بخشايشگرى نيكوكار، دوستى نزديك و نزديكى است كه اجابت مىكند.
و مژده، اى عاقل و با معرفت و صاحب نظر و اختيار كه راه رونده بسوى او نزديك است. او خود را از خلق خود نمىپوشاند مگر اين كه آرزوهاى مردم خداوند را از آنان بپوشاند. بنابراين آرزوها و خواهشهاى نفسانى را رها كن. كه او داراى بزرگى، زيبايى، نيكى و بخشش است. و بسوى او بشتاب كه دوستى نزديك و نزديكى است كه اجابت مىكند.
عقل و دل را بيدار كرده، انكار و دشمنى را ترك نما و به طرف آن آقاى بخشنده حركت كن. همان پروردگار بندگان و جهانيان كه حاضر و آشكار است.
و اى نفس بدان كه مىتوانى نزديكى و رضايت او را در مدت يك روز بلكه در يك ساعت و يك لحظه بدست آورى، بشرط اين كه بداند
ترجمهالمراقبات ص : 36
نيت تو در ترك غير خدا و قصد ديدار او صادقانه و پاك است. زيرا او حاضر است نه غايب، رو آورنده است نه رو گردان، و مشتاق است نه غير آن.
آيا فرمايش خداوند به حضرت عيسى عليه السّلام را نشنيدهاى كه به آن حضرت فرمود: «اى عيسى چقدر چشم بدوزم و با بهترين شكل، بندگانم را بخوانم ولى آنها به طرف من نيايند.» آيا اين حديث قدسى را نشنيدهاى كه (خداوند فرمود): «اگر كسانى كه به من پشت كردند، مىدانستند كه چگونه در انتظار آنان هستم و چه اشتياقى به بازگشت آنان دارم از شوق من مىمردند و اعضاى بدن آنها از هم جدا مىشد».
نيز روايت شده است كه خداوند متعال مىفرمايد: «بنده من قسم به حق تو بر من كه من تو را دوست دارم، قسم به حق تو بر من، تو نيز مرا دوست بدار.» آه، آه از تأسف و افسوس و آه از زيان و آه از نابودى و آه از بلا «كه امر خدا را اطاعت ننمودم، در حق خود ستم كرده و وعدههاى خدا را مسخره كردم.»«» و اگر چنين همتى ندارى، با تلاش و كوشش و با نرمى و مداراى با نفس و سخت نگرفتن به خود از ضايع شدن و بيهوده گذشتن اوقات جلوگيرى كن. تا بدين ترتيب به انجام خيرات عادت كنى. زيرا خير، عادت است. و از شر بپرهيز كه پرهيز از آن عبادت است. و مبادا كه هميشه در غفلت از خداوند بسر برى كه در اين صورت از حيوانات و
ترجمهالمراقبات ص : 37
از پستترين مردم پستتر خواهى بود.
بآسانى مىتوان از روزهاى سال مراقبت كرده و براى يك بار بعضى از اعمال سال را انجام داد. و من در اين كتاب بطور اختصار مهمترين اعمال وارده و لازمترين مراقبات را مىنويسم.
يقين داشته باش كه هيچگاه نمىتوانى ظاهر خود را اصلاح نمايى مگر با اصلاح باطن. زيرا سرچشمه اعمال قلب است. و از همين رو است كه از قلب صالح جز عمل صالح و از قلب فاسد جز عمل فاسد برنمىآيد. بنابراين مهمترين كارها اصلاح قلب است. و قلب از ملكات نفسانى پيشين و خطورات قلبى تأثير مىپذيرد. خطورات قلبى نيز از محسوسات و ملكات نفسانى و خلق و خوى سرچشمه مىگيرد. اكنون اگر كسى نتوانست قلب خود را از اين راه اصلاح كند، چارهاى جز كوبيدن در لطف و بخشش خداى كريم و رحيم (براى توفيق، تأييد و هدايت) نخواهد داشت. بهمين جهت اگر كسى واقعا بفهمد كه نمىتواند نفس و قلب خود را اصلاح نمايد و چارهاى جز درخواست رحمت پروردگار خود ندارد - و خود را مانند كسى ببيند كه در درياى عميقى در حال غرق شدن يا در آتش گرفتار شده است - و خود و دل و عمل و كارش را به خدا سپرده و به عنايت او خوشبين باشد حتما نجات يافته، سعادتمند شده و به خواسته خود مىرسد. زيرا او توانايى است كه ناتوان نشده، بخشندهاى است كه بخل نورزيده و امينى است كه خيانت نمىكند. و گفتهاند - و چه خوب گفتهاند -:
ترجمهالمراقبات ص : 38
مبارزه با فريبهاى نفس و شيطان پايانى ندارد مگر اين كه عجز خود را بخوبى درك كرده و صادقانه به خداوند پناه بريم.
پس بايد عمل خود را به خدا سپرده، باطن، روح، قلب، بدن، ايمان و عمل را به خداوند تسليم نمايد كه خداوند در حق كسى جفا و خيانت نمىكند.
آنگاه فرض كند كه در مقابل خداوند متعال ايستاده و در حالى كه بدون واسطه با او در حال سخن گفتن است به او مىگويد: آيا پاسخ تو «نه» خواهد بود - و گفتن كلمه «نه» براى او سنگينتر از كوهها باشد - سپس بگويد: اگر بگويى «نه» واى بر من واى بر من و بفريادم برس بفريادم برس سپس درباره خوارى رد خداى متعال در جميع ابعاد و آثارش، در عقل و روح و بدنش فكر كرده و آنگاه براى تمام اين مصيبتها يكى پس از ديگرى گريه كند و بگويد: واى بر عقل من اگر پروردگار و آقاى من آن را بپوشاند عقل من چه حالى خواهد داشت اگر نتواند به مقام نور، شرف، حضور، آبرومندى و منزلت داشتن نزد خدا و رسيدن به مقام فرماندهى فرشتگان و امين وحى خدا بودن برسد، عبادت كننده هواى نفس، مطيع خوك شهوت و خدمتگزار سگ غضب شده و نتواند به همسايگى بهترينها و نزديكى پروردگار جهانيان برسد، و سرانجام ماهيت انسانى او تغيير كرده و تبديل به شيطانى گمراه كننده و فريبكار شود.
ترجمهالمراقبات ص : 39
سپس مجازات سختى را كه همان رد خداى متعال مىباشد - و اين مجازات به روح او مىرسد - را در خاطر آورده و بگويد: واى بر روح من اگر خداوند به او پناه نداده و نتواند به خدا بپيوندد، از مجلس انس او طرد شده، او را به قسمت صدرنشين بهشت راه نداده و در جهنم با شياطين همراه شود سپس قلبش را بياد آورده و بگويد: واى بر قلب كسى كه مثل قلب من باشد، هنگامى كه از ياد خدا و دوستى بخشندهاى كه احسان او فراوان است منع، به شيطان مايل و دلداده اين دنياى پست شود، بطورى كه تمام ذكر و فكرش دنيا بوده و عاقبت در چاه آن بيفتد «چنين كسى مانند سگى است كه اگر او را تعقيب كنى، زبان خود را بيرون مىآورد و اگر او را ترك كنى زبان خود را بيرون مىآورد.»«» از تاريكى معصيت سياه شده، به جاى ياد خدا خود را به فراموشى زده، به جاى علوم به وسوسهها روى آورده و در نهايت بر دل او مهر خورده و راه نجاتى براى او باقى نماند سپس بر اعضاى بدنش يكى پس از ديگرى بگريد و خطاب به سر خود بگويد: اى سر اگر خداى رحمان تو را در دنيا عذاب و تو را تبديل به سر ميمون و خوك نمايد يا روى تو را سياه كرده و در ميان جهانيان رسوايت نمايد يا چشمت را كور يا گوشت را كر يا زبانت را لال يا تو را بدريخت نمايد چه حالى خواهى داشت آيا نديده و
ترجمهالمراقبات ص : 40
نشنيدهاى كه خداوند بر بسيارى از عصيانگران خشم گرفت و باين شكل آنها را عذاب نمود. يا آتشى بر آنها فرو فرستاد و در دنيا آنها را سوزاند و سپس آنها را به آتش جهنم فرستاد آيا نمىترسى كه مجازات تو را به پس از مرگ واگذار نمايد كه بسيار ناگوارتر و سختتر است پس اى صاحب عقل و شناخت و داراى رأى و نظر و اختيار چرا احوال قبر و پوسيدگى و كرمها و مصيبتهاى آن را در خاطر نمىآورى هنگامى كه در خاك مدفون شده، خاك گوشت تو را خورده و كرمها در بينى تو وارد شوند، مردمك چشم بر چهره افتاده، قيافه تميز، زيبا و لطيف تو تبديل به هيزم زيادى شود. و علاوه بر اين كه صورتت در گل فرو رفته و در زمين مدفون شده است، ذلت، فلاكت، شكستگى، بلا و شكنجه هم ببينى.
در آينه عقلت زيبايى صورتت را ديده و در مورد بد قيافگى و زشتى خود تأمل كن و از مصائبى كه پس از مرگ بر تو وارد مىشود پند و اندرز بگير. سپس فكرت را متوجه عذاب آخرت و جهنم نموده و درباره آب بسيار گرمى كه بر سرت ريخته مىشود - كه «پوست بدن و درون آنها (امعا و احشا) را مىسوزاند. و گرزهاى آهنين براى آنهاست.»«» - بينديش در آتشى بسيار سوزان كه عمق آن زياد است انداخته مىشوى آتشى كه زيور آلات آن آهن و نوشابه آن آب جوشان و چرك آلوده به خون است
ترجمهالمراقبات ص : 41
و بدين ترتيب بر تمام اعضاى بدنش يكى پس از ديگرى گريه كرده و در خاطر آورد اگر اهل عذاب باشند چه بلاهايى را بايد تحمل كنند. و اگر بخواهد مىتواند هر شبى بر يكى از اعضاى بدنش بگريد. همچنين مىتواند نوحه امام سجاد عليه السّلام را بر خود - كه «زهرى» آن را با نظم و نثر روايت كرده است - بخواند.
در يكى از شبها هم بر كمى حيات خود گريه كند. باين ترتيب كه ابتدا احسان خدا را نسبت به خود و بردبارى طولانى و خوبى و لطافت درخواست او در دعوت به خلوت و نزديكى و مجلس انس خود را بياد آورده و سپس چگونگى برخورد خود با آن پروردگار بزرگ را در خاطر آورده و ببيند در مقابل اين گراميداشتهاى بزرگ چه وظيفهاى دارد. بر مروت، حيا و وفاى خود گريسته و بگويد: واى از كار زشت و سرافكندگيم، از رسوايى و كمى حيايم اين پروردگار و آقا و نعمت دهنده من، مالك مالكها، حاكم حاكمان و بخشندهترين بخشندگان است كه مرا دعوت به ذكر، همنشينى و انس با خود مىكند، در حالى كه مالك مالكها، بىنيازترين بىنيازها و پروردگار زمين و آسمان است.
ولى من قبول اين گراميداشتهاى بزرگ را بر خود سنگين مىدانم، در حالى كه من ذليلترين ذليلها، فقير از همه جهات، بلكه فقر محض ورشكسته، در گرو نعمتهاى او، موجود بعنايت او، زنده به حيات او، روزى خور او، مسامحه كار و مجرم در رابطه با خدمت به او مىباشم.
به من فرصت داده و با پوشش خود بديهاى مرا پوشانده و با شناخت
ترجمهالمراقبات ص : 42
خود مرا گرامى داشته و براه خود راهنمايى نموده و رفتن به طرف بخششهاى خود را بر من آسان نموده است. مرا در راه نزديك شدن به خود قرار داده و با نعمت خود دوستى و محبتش را به من آشكار نموده است. براى دعوت به مجلس بخشش خود و انس گرفتن با مناجات خود گراميترين مخلوقات در نزد خود و محبوبترين بندگانش را فرستاده است. و براى گراميداشت من به يك نعمت اكتفا ننموده و نعمتهاى ديگر را از من سلب نكرده بلكه پيوسته نعمتى را بر نعمت ديگر اضافه نموده تا اين كه با فرستادن فرشتهاى در هر شب براى دعوت من، مرا محترم داشته است. ولى من جواب خوبيهاى او را با بدى داده و برخورد زشتى با او داشتهام، بر چيزهايى كه موجب خشم او مىشده حريص بوده و با سرعت كارهايى را كه دور از رضايت او بوده انجام داده و براى بدست آوردن خوشنودى او سرعت نگرفتهام.
از «روزى» اندك او خشمگين بوده و در حالى كه مشغول گناه بودم پاداش نيكوكاران را از خدا خواسته، انتظار رحمت و نعمتهاى بزرگ را از او داشته و خود را از مجازات ايمن مىدانستم.
انا للّه و انا إليه راجعون چه مصيبت بزرگى كه مجازات آن نيز بزرگ است واى از رسوايى، كم حيايى و بىوفايى چرا در حضور او گناهان كبيره را انجام دادم، در حالى كه آن را از كوچكترين آفريدگان او پنهان مىكردم و چرا در حالى كه همراه من بود ملاحظه او را نكردم. او بديها و گناهانم را پوشانيد ولى احترام اين پوشش را نگه نداشتم. آه از سيه
ترجمهالمراقبات ص : 43
روزى من در لحظه ورود بر او با چه رويى با او ديدار كنم با چه زبانى با او نجوا كنم در حالى كه پيمانها و سوگندها را بعد از محكم نمودن آنها شكستم. هنگامى كه او را خواندم در خطاها فرو رفته بودم ولى دعوتم را اجابت فرمود، در حالى كه احتياجى به من نداشت. در حالى كه با او بيگانه بودم مرا دعوت كرد ولى من به او پاسخى ندادم، به من روى نمود ولى از او روى گرداندم. واى از كار زشت من و بدكاريم چگونه جرأت كردم و چطور خود را فريب دادم خدايا بخاطر اين كارهاى بسيار زشت و اين حالات دردناك و بد به فريادم برس قسم به عزت و بزرگيت اى آقا و مولاى من و اى پناهگاه و نجات دهنده من اگر پوست من مىتوانست عذاب تو را تحمل كند و نيرويى داشتم كه مىتوانستم مجازات تو را تحمل نمايم، از تو نمىخواستم مرا ببخشى بلكه بخاطر خشمى كه بر خود دارم و پستى خودم، از تو مىخواستم مرا عذاب و مجازات نمايى كه چرا بعد از اين گراميداشتهاى بزرگ از اوامر تو سرپيچى كرد. تو، به او روى آوردى ولى او بعد از اين همه لطف از تو روى گردانده و به تو پشت كرد چه پروردگار مهربان، چه بردبارى بزرگ و چه لطف فراوانى در «توبه» را براى عاصيان پست و تجاوزگران خطاكارى مانند من گشود، از بازگشت آنان جلوگيرى ننمود، به توبه كننده وعده قبول داد، از گناهان در گذشته و آنها را تبديل به چند برابر اعمال شايسته گردانيد.
و در يك كلام، بايد در ابراز حقيقت جنايات خود و بخششهايى كه
ترجمهالمراقبات ص : 44
مىداند از طرف پروردگارش به او شده، جديت نمايد. تا بدين وسيله تأسف و وجد و گريه او بيشتر شده و سبب نازل شدن رحمت و بهرهمندى خود از بخشش خداوند شود.
از مهمترين مهمها توسل پيدا كردن در آخر هر شب به پناهان آن شب و حاميان پيروان پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم كه از معصومين عليهم السّلام هستند، نيز سلام نمودن بر آنان مىباشد و درخواست شفاعت آنان از او در پيشگاه خداوند براى قبول نمودن اعمال، تبديل بديها به خوبى و خواستن اين مطلب كه او را در نظر داشته، او را در دسته و گروه و دعوت كنندگان خود قرار داده و از خدا بخواهند از او راضى شده، او را قبول نموده و او را به معصومين عليهم السّلام ملحق نمايند. و او را از شيعيان نزديك و دوستان قديمى آنان قرار دهند.
|