[موانع فهم قرآن]
بهر صورت لازم است كسى كه مىخواهد قرآن را بفهمد موانع فهم را از بين ببرد و الا آنگونه كه بايد، نمىتواند از قرآن استفاده كند و حتى گاهى بعوض سود، زيان مىبيند. موانعى از قبيل:
[1 -] تقيد به اداى دقيق حروف از مخارج آن و رعايت دقيق قواعد تجويد. اين مطلب از تدبر در آيه جلوگيرى كرده و مانع فهميدن قرآن مىشود.
[2 -] يكى از صفات و اخلاق رذيله سبب مىشود كه قلب نتواند معانى قرآن را بفهمد چنانچه مفاد بعضى از آيات نيز همين است مانند:
ترجمهالمراقبات ص : 228
«و خدا اينچنين بر دل هر منكر ستمكارى مهر بدبختى مىزند.»«» و «بجز كسانى كه دائم رو به درگاه خدا دارند، كسى آن را نمىفهمد.»«» اين صفات باعث كدورت قلب شده و مانع فهميدن حقيقت اشياء مىشود، مانند آينهاى كه زنگار گرفته و شكلها را بخوبى منعكس نمىكند.
[3 -] اعتقاد به مطلبى باطل و درست پنداشتن آن و اعتقاد به اين كه خلاف آن كفر يا گمراهى مىباشد، نيز از موانع فهم است. زيرا قبل از اين كه قلب بتواند حق را ببيند و با آن روشن بشود، آن را كفر پنداشته و آن را توجيه و تأويل مىكند. و تا زمانى كه چنين تعصب باطلى در شخص باشد، هيچگاه توانايى رسيدن به حق را نخواهد داشت.
[4 -] هنگام تفسير آيه تفسير ظاهر و آشكارى را ببيند و خيال كند تمامى مراد آيه همين است و برداشتى غير از اين، تفسير برأى و حرام مىباشد.
زمانى كه خواننده قرآن حقيقت و بزرگى قرآن را دريافت، بايد در آيات او تدبر كند، و وقتى تدبر كرده و موانع فهم را از سر راه برداشته و در صدد فهميدن آن برآمد، طبيعتا منظور خدا در كلامش براى او آشكار مىشود. - البته بمقدار ايمان خود - و آنگاه كه از اين آبشخور جامى نوشيد، مست مىشود. و زمانى كه از جلوههاى معارف الهى مست
ترجمهالمراقبات ص : 229
شد، قلب او از آيات مختلف، كه هر كدام اثر مخصوصى دارند، تأثير پذيرفته و با هر معنايى حال و سرورى براى او پيدا مىشود. به اين دليل كه نگرش او به هر آيه بگونهاى است كه گويا خود مخاطب آن آيه بوده، يا براى او نازل شده و اين آيه فقط براى اوست. آنگاه حالت غم يا خوشحالى، ترس يا اميدوارى، توكل يا تسليم و يا خوشنودى يا يكتا دانستن خدا به او دست داده و سپس بحسب حالى كه از تأثيرات قرآن پيدا كرده، با پناه بردن و استغفار، اعتراف و توبه، دعا و شكر، تسبيح و حمد نمودن و يا با گفتن«لا اله الا اللّه»يا «اللّه اكبر» به آيات جواب مىدهد.
زمانى كه ترس او را فراگيرد، فكر مىكند كه از تمام خيرات و سعادتهايى كه در آيات، براى بندگان صالح خدا آمده محروم شده است. و در اين حال براى رفع بدبختى خود به پروردگارش پناه مىبرد. و هنگامى كه اميدوار شد، آرزوى رسيدن به مقامات بالاى كاملين، عارفين و مقربين را مىنمايد و از خدا مىخواهد او را نيز از آنان بگرداند. و هنگامى كه اين تأثرات براى او كامل شد، با بركات وحى و عطاياى خداوند، يقينا ترقى كرده تا جايى كه گويا خدا را مىبيند كه با او سخن گفته و او را مخاطب قرار داده است و گويا با دل مىبيند كه خداوند با الطافش به او خطاب و با نعمت بخشيدن و نيكى كردن با او مناجات مىكند، و در اين صورت حال تعظيم، گوش فرادادن، فهميدن و حيا در او پيدا مىشود.
ترجمهالمراقبات ص : 230
اگر موفق شد شكر اين نعمت را آن طور كه سزاوار است، بجا آورد و با اين عطيه الهى آن طور كه بايد، روبرو شد، خداوند مقام بهتر و بالاترى به او عنايت مىفرمايد، بگونهاى كه گوينده را در سخنش و صفات او را در كلماتش مىبيند، چنانچه امام صادق عليه السّلام بنابر روايتى در «توحيد صدوق» مىفرمايد: «خداوند در كلامش براى بندگانش آشكار مىشود، ولى آنها نمىبينند.» در اين حال او فقط متوجه گوينده است و به خود يا قرائتش يا چيزهاى ديگر ابدا توجهى ندارد.
خداوند بحق اين مقام، اين مقام را به ما و جميع مؤمنين عنايت فرمايد.
و بحق اولياى مقرب و دوستان سعادتمندش - كه درود خدا بر همه آنان باد - اين نعمت و حال را نصيب ما نيز بنمايد.
|