[نمونه‏اى از تدبر و فهم در قرآن‏]
اكنون بد نيست نمونه‏اى از تدبر و فهميدن قرآن بيان كنيم تا براى كسانى كه مى‏خواهند به اين امر بپردازند، مفيد باشد: وقتى انسان در سوره واقعه مى‏خواند:أ فرأيتم الماء الّذي تشربون 56: 68،آيا آبى را كه مى‏آشاميد، ديديد؟ مى‏تواند فكر خود را محدود به مزه آب نكند و درباره مطالب مختلفى پيرامون آن بينديشد. از جمله درباره بوجود آمدن تمام اشياء از آن بينديشد. مثلا فكر كند كه آب چگونه در اشكال
ترجمه‏المراقبات ص : 224
گوناگون دانه، گياه، حيوان و انسان يافت مى‏شود. آنگاه درباره اجزاى انسان فكر كند، اجزاى ظاهرى مانند گوشت و استخوان و... چشم و گوش و... نيروها و اخلاق عالى و اخلاق رذيله و آثار آن در دنيا و آخرت، تا نوبت به تفكر درباره مراتب عقلهاى خود رسيده و در مورد عقل مستفاد فكر كند و ببيند كه گويا عالم مستقلى در مقابل اين عالم است و گويا عالم كوچكى است و حتى آن را عالم بزرگى ببيند. آنگاه در تفكر خود به مبدأ آب باز گشته و همانگونه كه در قرآن است، بفهمد آب از آثار رحمت خداوند بوده و نيز بفهمد كه رحمت از صفات خداوند است. و بدين ترتيب آب را نعمتى از نعمتهاى خداوند بداند.
اين نوع از تدبر از چيزيهايى است كه علم مكاشفه با آن آغاز مى‏شود و اگر كسى كه تدبر مى‏كند، فكر خود را غرق در اين مطلب كند شايد چيزى ببيند كه اين فرمايش امام صادق عليه السّلام: «چيزى نديدم، مگر اين كه قبل و همراه و بعد از او خداوند را ديدم.» را تصديق نمايد.
و اگر خواننده قرآن در اين موارد نيز تدبر نمايد قرآن را بهتر خواهد فهميد:
[الف -] انديشيدن درباره حالات پيامبران كه با توجه به نزديكى آنان به خداوند و داشتن مقام بالايى نزد او چرا اين همه گرفتار بلاها و مصيبت‏ها بودند، مصيبتهايى مانند فقر، بيمارى و اذيت مردم از قبيل دروغگو خواندن، تهمت، دشنام، كتك زدن و كشتن. و فكر كند كه خدا چگونه آنان را با بلاها و محنت‏ها تربيت نمود تا جايى كه سرور
ترجمه‏المراقبات ص : 225
پيامبران صلّى اللّه عليه و آله و سلّم با اين كه حبيب خدا بود، فرمود: «هيچ پيامبرى مانند من اذيّت نشد.» و درباره هر كدام از اين مطالب بينديش تا موارد زير را از آن بفهمى.
[1 -] بزرگى خداوند متعال را از آن بفهمى، از اين جهت كه امثال اين بزرگان تحت سيطره قدرت و حكمت او بودند. و او هرچه بخواهد انجام مى‏دهد و كسى نمى‏تواند از كارهاى او سؤال كند.
[2 -] متوقع نباشى كه بايد در مقابل طاعاتى كه دارى خداوند نيز امور را طبق اراده تو درآورد.
[3 -] هنگامى كه تو را در دنيا مبتلا به فقر و خوارى يا ساير بلاها مى‏كند، از فضل او مأيوس نشوى.
[4 -] هيچ مؤمنى را بخاطر بلاهايى كه به او رسيده شماتت نكن.
[5 -] هيچ مؤمنى را بخاطر ذلت و فقرى كه در دنيا دارد، تحقير نكن، شايد خداوند او را بجهت بزرگواريش مبتلا كرده است.
[6 -] پستى دنيا را نزد خدا ببين. خود نيز آن را بزرگ ندانسته و كوچك شمار. و بخاطر از دست دادن آن غصه نخور.
[7 -] رو آوردن دنيا را علامت دور شدن از خدا و پشت كردن آن را علامت صالح بودن خود بدان، همانگونه كه به حضرت موسى عليه السّلام وحى شد: «اگر فقر آمد، بگو: آفرين بر نشان صالحين و هنگامى كه غنا آمد، بگو: گناهى است كه مجازات آن زود آمد».
[ب -] يكى ديگر از چيزهايى كه براى فهم قرآن مفيد است،
ترجمه‏المراقبات ص : 226
انديشيدن درباره مجازات و حدود و تعزيراتى است كه براى گناهان وضع شده است، مثلا بريدن دست بخاطر دزديدن ربع دينار كه يكى از احكام الهى است، ترس بزرگى براى عاقل بوجود مى‏آورد از اين جهت كه او هر روز گناهان قلبى و بدنى زيادى مرتكب مى‏شود. و اگر مجازات ربع دينار چنين باشد مجازات او با اين بار سنگين چه خواهد بود [ج -] انديشيدن درباره اعمال و مجازات امتهايى است كه نابود شده‏اند، نيز از اين جمله است. حضرت عيسى (على نبينا و آله و عليه السلام) از عمل كسانى كه گرفتار نزول عذاب شده بودند سؤال كردند، و خود جواب دادند «آنان دنيا را باندازه بچه‏اى كه مادرش را دوست مى‏دارد، دوست داشتند. و با ترس اندكى از اهل گناه فرمانبردارى مى‏كردند. داراى آرزوهاى طولانى بوده و لهو و لعب آنان را غافل كرده بود. از يكى از آنان سؤال كرد چگونه هلاك شده و عذاب مى‏شويد؟ گفت: شب با سلامتى خوابيديم ولى صبح در «هاويه» بوديم. پرسيد:
هاويه چيست؟ گفت: كوهى آتشين است كه تا روز قيامت بر ما افروخته مى‏شود. پرسيد: چه گفتيد و چه جوابى شنيديد؟ گفت:
گفتيم: ما را به دنيا برگردان تا در آن زهد پيشه كنيم، جواب شنيديم:
دروغ مى‏گوييد. فرمود: عجيب است كه ديگران با من سخن نمى‏گويند، گفت: روح اللّه فرشتگانى خشن و نيرومند بر دهان آنها دهنه‏اى آتشين زده‏اند، من در ميان آنان بوده ولى از آنان نبودم، وقتى
ترجمه‏المراقبات ص : 227
عذاب نازل شد، من را نيز در برگرفت، و اكنون با تار موئى به كناره جهنم آويزانم، نمى‏دانم در آن مى‏افتم يا از آن نجات مى‏يابم.
و درباره گناه «اصحاب سبت» و عذابشان كه در ابتدا تبديل به ميمون و خوك شده و سپس هلاك گرديدند، فكر كن. آنگاه به اعمال خود بينديش، آيا مطمئنى كه عمل تو مانند اعمال آنها نباشد؟ امثال اين تفكرات نمى‏گذاشت كه صالحين و اوليا با اطمينان بخوابند و مى‏گفتند:
كسى كه از شبيخون مى‏ترسد چگونه مى‏خوابد و صورت خود را هر روز چندين بار بررسى مى‏كردند كه ببينند آيا از ستم گناهان سياه شده يا به حال خود باقى است؟