رسالهى سير و سلوك
اسم كتاب
در اين كه نام اين رساله چيست اختلاف نظر است زيرا مؤلف آن نام مشخص براى آن انتخاب نكرده است. لكن در بخش دوم رساله فصل چهارم مىفرمايد: «و اين تحفه را به طريق ذكر خود اجمالا ختم مىكنم». (رسالهى سير و سلوك، ص 211).
همچنين علامهى عارف حسنزادهى آملى مد ظله العالى در رسالهى نور على نور مىفرمايد: «در كتب و رسائل ارباب سير و سلوك مثل «تحفة الملوك» سيد بحر العلوم...الخ» (ص 75) كه به نظر ايشان نام رساله «تحفة الملوك» است.
و نيز نسخهاى از اين رساله كه با مقدمه و تصحيح و حاشيهى آقاى حسن مصطفوى چاپ شده است، نام رساله را «تحفة الملوك في السير و السلوك» قرار داده است. آقا بزرگ تهرانى در الذريعة نيز قولى را نقل مىكند كه نام رساله را «تحفة الملوك في السير و السلوك» انتخاب نموده است: «و رأيت نسخة أخرى فيها زيادات و بسط ألفاظ و عبارات سماه في أولها «تحفة الملوك في السير و السلوك» و أنه لبحر العلوم.» (الذريعة، ج 12، ص 285).
اين قول به دليل اين كه شاهد داخلى از رساله، آن را تأييد مىكند به درستى نزديكتر است، لكن اشكالى كه هست اين است كه وجه اين تسميه چيست و مراد مؤلف از ملوك چه كسانى مىباشند؟
قول ديگر كه شهرت بيشترى دارد، نام رساله را «رسالهى سير و سلوك منسوب به بحر العلوم» قرار داده است، چنان كه علامه آقا بزرگ تهرانى در الذريعة همين نام را انتخاب نموده است، «رسالة في السير و السلوك تنسب إلى سيدنا بحر العلوم السيد مهدي بن مرتضى الطباطبائي البروجردي النجفي المتوفى 1212 فارسية في ألفي بيت... الخ» (ج 12، ص 284). همچنين علامه سيد محمد حسين حسينى تهرانى يك نسخه از اين رساله را با مقدمه و شرح بنام «رسالهى سير و سلوك منسوب به بحر العلوم» چاپ نموده است.
اين رساله از زمان تأليف تاكنون مورد توجه بزرگان عرفان و سير و سلوك بوده است، و در علو شأن آن همين مقدار بس كه بزرگانى چون علامهى طباطبايى (قده) و علامهى تهرانى (ره) از روى آن، نسخهاى براى خود استنساخ نمودند، فلذا در آخر اين رساله مرقوم است:
«تمام شد رسالهى شريفهى منسوب به بحر العلوم در دست عبد محمد حسين طباطبايى شب يكشنبه دهم شوال سنهى هزار و سيصد و پنجاه و چهار هجرى.
تمام شد استنساخ اين نسخه از روى نسخهى استاد وحيد سيدنا الأعظم الحاج السيد محمد حسين طباطبايى ادام الله ظله الوارف به يد اين حقير فقير محمد حسين الحسينى التهرانى در روز اربعين بيستم شهر صفر الخير سنهى يك هزار و سيصد و هفتاد و هفت هجريهى قمريه و الحمد لله رب العالمين». (ص 222).
علامهى تهرانى در مقدمهى همين رساله مىفرمايد: «اين حقير فقير در زمان اشتغال به تحصيل در حوزهى مقدسهى علميهى قم برخورد به رسالهاى خطى نمودم كه در عنوانش نوشته بود: «تحفة الملوك في السير و السلوك. منسوب إلى مولانا السيد مهدي بحر العلوم» اين نسخه متعلق به مرحوم حجة الاسلام حاج شيخ عباس تهرانى بود و چون براى من بسيار جالب بود از مشار إليه براى استنساخ به عنوان امانت گرفتم و در سنهى 1366 ق براى خود از روى آن نسخه نوشتم.
اين نسخه بسيار مغلوط بود و لذا در صدد بودم كه نسخهى صحيحى بدست آورده و تصحيح كنم، تا چون براى تحصيل به نجف اشرف مشرف شدم يك نسخه از آن را نزد حضرت حجة الاسلام آيت الله حاج شيخ عباس هاتف قوچانى دامت بركاته يافتم و از ايشان به عنوان امانت گرفتم لكن آن نسخه نيز بسيار مغلوط بود.
در هنگام مراجعت از نجف اشرف در سال 1376 ق يك بار كه به خدمت استاد مكرم حضرت علامهى طباطبايى مد ظله العالى مشرف شدم ايشان فرمودند: در نزد من يك نسخهى بسيار صحيح موجود است كه به خط خود استنساخ نمودهام و اضافه كردند وقتى كه من در تبريز مشغول تحصيل بودم به يك نسخه برخورد نمودم و استنساخ كردم، اين نسخه بسيار مغلوط بود و چون به نجف اشرف مشرف شدم نظير اين نسخه را نزد آيت الله استادمان مرحوم حاج ميرزا على آقاى قاضى رضوان الله عليه يافتم، آن نسخه هم مانند نسخهى من مغلوط بود.
ليكن اخيرا يك نسخهى بسيار صحيح با خطى بسيار زيبا و كاغذى عالى و جدول كشى شده نزد استاد خود در علوم رياضيات و هيئت مرحوم آقا سيد ابو القاسم خوانسارى يافتم و از ايشان براى استنساخ گرفتم و در سنهى 1354 ق از روى آن نسخهاى برداشتم. و تاريخ كتابت آن نسخهى منسوخ منها، نود سال قبل از زمان استنساخ من بود». (ص 13 و 14).
موضوع
موضوع اين رسالهى وجيزه اخلاق عملى و يك دوره سير و سلوك عرفانى اسلامى است، علامهى تهرانى (ره) در مقدمهى رسالهى سير و سلوك مىفرمايد: «اين حقير روزى در خدمت استاد علامهى طباطبايى مد ظله عرض كردم:
حقير با وجودى كه كتب اخلاق و سير و سلوك و عرفان را بسيار مطالعه نمودهام هيچ كتابى مانند اين رساله جامع و شامل و متين و اصولى و مفيد و روان و در عين حال مختصر و موجز بطورى كه مىتوان در جيب گذارد و در سفر و حضر از آن بهرهمند شد، نيافتم. ايشان از اين سخن تعجب كردند و فرمودند اين نظير عبارتى است كه من از مرحوم قاضى رضوان الله عليه شنيدم، چه، ايشان مىفرمودند:
«كتابى بدين پاكيزگى و پر مطلبى در عرفان نوشته نشده است» انتهى. و حضرت آيت الله آقاى حاج شيخ عباس قوچانى كه وصى مرحوم قاضى هستند، مىگويند: مرحوم قاضى به اين رساله عنايت بسيار داشته ولى كرارا مىفرموده است كه من اجازهى بجا آوردن اوراد و اذكارى را كه در اين رساله آورده است به كسى نمىدهم». (ص 17).
آقاى مصطفوى نيز در مقدمهى رسالهى سير و سلوك در اين زمينه مىنويسد: «مراحل سير و سلوك رشته مخصوصى است، و مانند رشتههاى ديگر - ادبيات، معقول، منقول، رياضيات، صناعات، علوم غريبه - اصطلاحات خاص و مبانى مخصوص و مطالب معينى دارد، و كسى كه در اين رشته زحمت كشيده و معارف و حقايقى بدست آورده، و به امورى كه ما وراء امور متعارف است آگاهى يافته است، و احساس وظيفه مىكند كه در اين رشته كتابى بنويسد، حتما بايد روى مبانى و اصطلاحات خاص اين رشته باشد.
آرى اين روش و سبك نوشتهى سيد، با سبك نوشتههاى ديگر او در فقه يا اصول يا رجال تفاوت كلى پيدا مىكند. و البته هم بايد چنين باشد، و اين خود كمال مرد است، كه در هر رشتهاى سخن مىگويد، بايد خود را از رشتههاى ديگر منعزل و جدا كند.» (ص 13).
ويژگىهاى كتاب
آقاى حسن مصطفوى در مقدمهى «رسالة في السير و السلوك» در اين زمينه مىنويسد: «و اما خصوصيات اين نسخه: متن اصيل از روى نسخهاى نوشته شد كه از متملكات مرحوم آقاى سيد مهدى بن سيد ريحان الله موسوى بروجردى بوده و در آخر كتاب مىنويسد:
اتمام پذيرفت اين رسالهى شريفه موسوم به تحفة الملوك في السير و السلوك در عصر 16 جمادى الأولى، و عيد سعيد نوروز 1334 ق در مدرسهى صدر، بدست ابو القاسم عراقى و مقابله كرديم آن را با نسخهى جناب آقاى بخشى كرمانشاهى كه ايشان از روى دو نسخه كتابت كردهاند. و باز با نسخهى جناب آقاى عبد القائم شوشترى خراسانى كه از روى نسخهى آيت الله خويى و علامهى طباطبايى، استنساخ كرده است». (ص 13).
از ديگر ويژگىهاى اين رساله آن است كه على رغم اين كه رساله موجز و فارسى است ولى چند تن از دانشمندان مانند علامهى تهرانى (ره) و علامهى عارف حسنزادهى آملى مد ظله العالى و آقايان مصطفوى و استادى، بر اين رساله مقدمه و شرح و حاشيه زدهاند، كه هر كدام نسخهاى جداگانه و منحصر به فرد شده است. و غير از نسخهى استاد حسنزادهى آملى بقيه به زيور طبع آراسته شدهاند.
مؤلف آن
يكى از جنجالىترين مباحث اين رسالهى مختصر، مؤلف آن است، كه عمدهى اقوال به دو قول بر مىگردد، اول اين كه اين رساله منسوب به علامهى بحر العلوم است، و دوم اين كه مؤلف آن شخص ديگرى است يا به نام سيد مهدى بحر العلوم و يا غير آن.
بررسى قول اول
علامهى تهرانى در مقدمهى رسالهى سير و سلوك مىفرمايد: «اما راجع به صحت انتسابش به مرحوم سيد مهدى بحر العلوم رضوان الله عليه، عرض مىشود كه حقير خود شفاها از مرحوم آيت الله آقا ميرزا سيد عبد الهادى شيرازى (رض) شنيدم كه مىفرمودند: در نزد من به ظن قوى اين رساله - جز قسمتهاى آخر آن - متعلق و به انشاء بحر العلوم است.
و نيز شفاها از مرحوم علامهى خبير آيت الله آقاى شيخ آقا بزرگ تهرانى - كه از مشايخ اجازهى حقير هستند - شنيدم كه مىفرمودند: در نزد من نيز اين رساله - غير از قسمتهاى اخير آن - به قلم مرحوم بحر العلوم است.
اما در كتاب «الذريعة» ج 12، ص 285 چنين مرقوم داشتهاند: «رسالة في السير و السلوك تنسب إلى سيدنا بحر العلوم السيد مهدي بن مرتضى الطباطبائي البروجردي النجفي، المتوفى 1212، فارسية في ألفي بيت، لكنها مشكوكة فيها، و النسخة موجودة في النجف في بيت بحر العلوم... تا آنكه مىفرمايد: و رأيت نسخة أخرى فيها زيادات و بسط ألفاظ و عبارات سماه في أولها «تحفة الملوك في السير و السلوك» و أنه لبحر العلوم... و مرت رسالة السير و السلوك المعرب لهذه الرسالة ص 282» (انتهى).
در ص 282 نوشتهاند «رسالة في السير و السلوك هو تعريب السير و السلوك الفارسي المنسوب إلى سيدنا بحر العلوم. عربه الشيخ أبو المجد محمدرضا الأصفهاني بالتماس السيد حسين بن معز الدين محمد المهدي القزويني الحلي في داره بالنجف في «البراني» في عدة ليال بعد الساعة الخامسة من الليل. و ذكر أبو المجد أنه ألفه بحر العلوم بكرمانشاه». سپس مىفرمايد: «أقول: نسبة نصفه الأخير إليه رحمه الله مشكوكة لأنه على مذاق الصوفية فلو ثبت أنها له فإنما هو النصف الأول فقط كما يأتي في ص 284» انتهى.
تا اين جا نظر علامهى تهرانى بيان شد تا اين كه مىگويد: و اما نظريهى استاد ما علامهى طباطبايى مد ظله چنين است: «بعضى گفتهاند كه اين رساله متعلق به سيد مهدى بحر العلوم خراسانى است ليكن اين معنى بسيار بعيد است. شيخ اسماعيل محلاتى كه از اهل دعوت بوده است تمام اين رساله را از مرحوم سيد مهدى بحر العلوم نجفى مىدانسته جز فقرات بيست و دوم و بيست و سوم و بيست و چهارم كه دربارهى نفى خاطر و ورد و فكر بحث شده است.
و نسخهاى كه در نزد شيخ اسماعيل محلاتى بوده است اصلا اين سه فقره را نياورده است. و نسخهى او يك نسخهى كامل است كه اين سه فقره به كلى از آن جدا شده است».
علامهى طباطبايى اضافه كردند كه «بعضى اين رساله را ترجمه از رسالهى مرحوم سيد ابن طاوس مىدانند و معتقدند كه در اصل عربى آن - كه فعلا در دست نيست - و نيز در عنوان نسخهاى كه من از مرحوم آقا سيد ابو القاسم خوانسارى گرفتم نوشته بود: رسالة في السير و السلوك لابن طاوس.
لكن استاد بزرگ ما آية الحق مرحوم حاج ميرزا على آقا قاضى رضوان الله عليه تمام اين رساله را بطور قطع و يقين از مرحوم سيد مهدى بحر العلوم مىدانستهاند». انتهى كلام استاد بزرگوار ما علامهى طباطبايى... تا اين كه مىگويد: از قرائنى كه ذكر مىنماييم بدست مىآيد كه تمام اين رساله به انشاء بحر العلوم بوده باشد، زيرا:
اولا: عالم نقاد، خبير فقيه و متكلم و اصولى مرحوم شيخ محمدرضا اصفهانى - صاحب كتاب «وقاية الأذهان» و «نقد فلسفهى داروين» رحمة الله عليه - همان طور كه در كلام صاحب «الذريعة» گذشت، آن را از بحر العلوم مىداند و موضع تأليف آن را كرمانشاه معين كرده است.
ثانيا: مرحوم قاضى رضوان الله عليه كه خريت فن و جامع بين ظاهر و باطن و استاد اخلاق و معارف بودهاند آن را از مرحوم بحر العلوم دانستهاند، و شهادت چنين اسطوانه و وزنهى علمى در عالم معارف طورى نيست كه بتوان از آن به آسانى عبور كرد». (ص 14 - 18).
آقاى مصطفوى در مقدمهى رسالة في السير و السلوك در اين زمينه مىگويد: «و در صفحهى 95 مقدمهى فوائد رجاليه مىنويسد: و به سيد نسبت داده مىشود رسالههاى كوچك ديگرى، مانند رسالهى سير و سلوك، و لكن طريقه و سبك نوشتههاى سيد در تأليفاتش آن را تأييد نمىكند.
البته اين رساله براى افراد مخصوص كه در صراط تهذيب و تزكيه و تحصيل هدف عالى روحانى باشند، نوشته شده است، نه براى عموم اهل علم كه در رشتههاى مختلف زحمت مىكشند و از اين لحاظ بعيد نيست كه از وجود چنين رسالهاى تنها عدهاى مخصوص اطلاع مىداشتند، و حتى ممكن است خود سيد نيز براى برخى از جهات و به ملاحظهى مصالحى، نمىخواسته است اين كتاب شريف در دسترس عموم قرار بگيرد و حق هم همين است». (ص 12).
يكى از شاگردان حضرت آيت الله بروجردى (قده) مىفرمود: «روزى حضرت آيت الله بروجردى در درس خارج فقه و اصولشان، رسالهاى را از زير عبايشان بيرون آوردند و به شاگردان نشان دادند و فرمودند «اين رسالهى سير و سلوك سيد بحر العلوم از نياكان ماست ولى اجازهى چاپ آن را نمىدهم».
از مجموع مطالب بالا بر مىآيد كه بخش عمدهى رساله به اتفاق افراد مذكور از علامه سيد بحر العلوم نجفى است، و اما قسمت اخير آن كه بر مذاق صوفيه است، مورد اختلاف بود، لكن مرحوم قاضى و علامهى طباطبايى و تهرانى و آقاى مصطفوى اصرار دارند كه حتى قسمت اخير آن نيز از سيد بحر العلوم است و دلايلى ذكر مىكنند بر اثبات مدعاى خويش و نفى ادعاى مخالف.
علامهى تهرانى در مقدمهى رسالهى سير و سلوك مىفرمايد: «ثالثا: افرادى كه قسمت اخير آن را از بحر العلوم نفى نمودهاند جز عنوان استبعاد، دليل ديگرى ندارند و معلوم است كه با صرف استبعاد نمىتوان جزوى را از كتاب خارج نمود. و حال آنكه ممكن است در نظر سيد به طريق صحيحى همان فقرات مورد نظر و عمل باشد.
رابعا: هر كس در اين رساله نظر كند تمام آن را به يك انشا و با يك سياق خاص ملاحظه مىكند كه با يك اسلوبى بسيار جالب و سبكى لطيف و انشايى سليس نگاشتهاند. و در اين اسلوب و سبك ابدا ميان قسمت اخير حتى سه فقرهى بيست و دوم تا بيست و چهارم با ساير فقرات تفاوتى نيست و كانه قلم واحدى از اول رساله تا آخر آن را در يك رشتهى خاص مسلسلا منظما به رشتهى تحرير در آورده است.
اين معنى منافات ندارد با آنچه در بعضى از تعاليق اين كتاب ذكر خواهيم نمود كه بعضى از مطالب مندرجه در آن بعينه در عبارات بعضى از بزرگان سابق بر آن ديده شده است، چه اخذ و اقتباس مطالب مورد ذوق و نظر از كتب سالفه در كتب اصحاب تأليف و تصنيف امرى است رائج و دارج بين اعلام و استادان فنون». (ص 18).
بررسى قول دوم
علامهى تهرانى در مقدمهى رسالهى سير و سلوك در اين زمينه مىفرمايد: «و مرحوم علامه سيد محسن امين جبل عاملى در أعيان الشيعة جزء 48، ص 170 (ج 10، ص 158) گويد: «بحر العلوم رسالهاى به لغت فارسى در معرفت حضرت بارى تعالى نوشته است. لكن صاحب كتاب تتمه «أمل الآمل» گويد: اين رساله محققا از او نيست».
سپس مرحوم امين گويد: «و ظاهرا اين رسالهى فارسيه همان رسالهى سير و سلوك است كه مشتمل بر امورى است كه مناسب با مذاق تصوف است و با مذاق شرع موافقت ندارد و بدين لحاظ در تتمهى «أمل الآمل» بطور جزم صحت انتساب آن را به بحر العلوم رد نموده است». و پس از آن گويد: «و از جمله مطالبى كه در آن رساله آمده است يكى لزوم استحضار صورت مرشد در موقع گفتن «إياك نعبد و إياك نستعين»، و ديگر استعانت به روحانيت ستارهى عطارد و استشهادى كه به يك رباعى كه در اين باره سروده شده نموده است». تا اينجا تمام شد گفتار مرحوم صاحب «أعيان الشيعة».
ليكن ايشان در اين مسأله دچار اشتباه شدهاند، زيرا اولا در هيچ جاى اين رساله استحضار صورت مرشد در وقت قرائت «إياك نعبد و إياك نستعين» نيامده است. و ثانيا استعانت به روحانيت عطارد - چنان كه بعدا خواهد آمد - از رسالهى بحر العلوم نيست بلكه گفتار ناسخ است كه بعد از تمام شدن كتابت رساله در ضمن شرح احوال خود بيان مىكند و ابدا ربطى به رساله ندارد».
تا اين كه مىگويد: «بعضى گفتهاند كه اين رساله متعلق به سيد مهدى بحر العلوم خراسانى است. ليكن اين معنى بسيار بعيد است»... تا اين كه مىگويد: «و اما نسبت رساله به مرحوم سيد ابن طاوس - رضوان الله عليه - بسيار از واقع دور است چون اولا ابن طاوس از علماى قرن هفتم و مقيم حله و اصلا از سادات عربى اللحن و اللسان بوده و طبعا انشاء فارسى آن هم بدين سبك كتابت كه راجع به قرون اخيره است از او نمىتواند بوده باشد. و از سبك و روش اين رساله نيز معلوم است كه ترجمه نيست، قلم، قلم انشاء است.
علاوه بر اينها هر كس كه بر كتب ابن طاوس خبير باشد مىداند كه سلوك عملى ابن طاوس بر مراقبه و محاسبه و صيام و دعا بوده است. و اين كيفيت سير و سلوك كه در اين رساله بيان شده است با مذاق و روش ابن طاوس تطبيق نمىكند». (ص 15 - 18).
رسالهاى نيز دربارهى سير و سلوك به او (بحر العلوم) نسبت داده شده است كه عدهاى به لحاظ عدم انطباق برخى مطالب آن با موازين (شرع) و آراى شيعه، چنين نسبتى را منكرند.
دانشنامهى جهان اسلام، حرف ب جزوهى 6، ص 960 «بحر العلوم، سيد محمد مهدى بن مرتضى بن محمد بروجردى طباطبايى، از مشاهير علماى اماميه در قرن دوازدهم، متبحر در فقه و اصول و حديث و كلام و تفسير و رجال. در 1155 (و به قولى در 1154) در كربلا متولد شد.
پدر و اجداد او از دانشمندان سرشناس بودند و با بعضى از خاندانهاى علمى شيعه، از جمله خاندان مجلسى، خويشاوندى سببى يا نسبى داشتند و به همين دليل پيوند خانوادگى، بحر العلوم از مجلسى اول به عنوان جد و از مجلسى دوم به عنوان دايى خود ياد مىكند...
بحر العلوم در 1186 به مشهد سفر كرد و هفت سال در آنجا اقامت گزيد در اين مدت گذشته از شركت در مجالس علمى و مباحثه با علماء، نزد ميرزا مهدى شهيد خراسانى به فراگيرى فلسفه پرداخت و اين حكيم، او را به سبب مقام شامخ علميش بحر العلوم خواند. اين لقب كه پيش از آن به كسى اطلاق نشده بود بعدها عنوان خاندان وى شد كه تا امروز به آن شهرت دارند». (دانشنامهى جهان اسلام، حرف ب، جزوهى 6، ص 958).
اساتيد
از جمله مطالبى كه پيرامون اين رساله و مؤلف آن از اهميت ويژهاى برخوردار است، مسألهى استاد و شيخ و راهنماست، زيرا در اين رساله به مناسبتهاى گوناگون از شيخ و استاد عام سخن به ميان آمده است، كه به برخى از آنها اشاره مىشود: «پس طالب را در اين مرحله نيز از رجوع به راهنما يا خليفه يا نائب آن يا فهم از كلمات آن چارهاى نيست»...
تا اين كه مىگويد: «لهذا طالب را چارهاى جز از رجوع به راهنما يا قائم مقام او كه تعبير از او به استاد يا شيخ مىشود نيست»... تا اين كه مىگويد: «و فرقى ديگر هست ميان اوستاد فقه جسمانى كه فقيهش خوانند و اوستاد فقه روحانى كه شيخش گويند»... و نيز مىگويد: «پس چارهاى از همراهى اوستاد و شيخ و مراقبت آن در همهى احوال نيست و عرض حال بر او در هر عقبه لازم است»...
همچنين مىگويد: «و عمدهى طريق سير در اين راه بعد از بيعت با شيخ آگاه ذكر و فكر و تضرع و تبتل و ابتهال و زارى است.»... و نيز مىگويد: «بيست و يكم: شيخ و اوستاد: و اين بر دو گونه است: استاد خاص و استاد عام.» (رسالهى سير و سلوك، ص 122، 123، 127، 130 و 166).
بزرگانى كه پيرامون اين رساله تحقيقات ارزشمندى نمودهاند، در تعيين استاد عام و شيخ و راهنمايى كه در رسالهى مذكور است، چيزى بيان نفرمودهاند، نه بطور تصريح، و نه با اشاره و كنايه. پس اين سؤال مانند سؤال قبل بدون پاسخ ماند كه استاد عام مؤلف كيست؟ و وجه تسميهى تحفة الملوك چيست؟.
اگر مؤلف رساله، علامه سيد بحر العلوم است، بايد به سراغ اساتيد او رفت، شايد سرنخى بدست آيد. در منابع موجود نيز توجهى به اين مطالب نشده است، لكن به چند استاد كه اهل معرفت و سير و سلوك بودهاند و بحر العلوم خدمت آنها رسيده است، اشاره شده است، كه اينك آنها را متذكر مىشويم:
1 - سيد ابو القاسم خوانسارى «كه بحر العلوم از او حكمت و كلام مىآموخت و او نزد بحر العلوم فقه و اصول مىخواند.» (دانشنامهى جهان اسلام، حرف ب، جزوهى 6، ص 959) «در سالهايى كه به كربلا بازگشت مدت چهار سال نزد ميرزا ابو القاسم مدرس، حكمت و كلام آموخت و مدرس نيز از وى فقه و اصول فرا گرفت.» (دائرة المعارف تشيع، حرف ب، ج 3، ص 116).
2 - ميرزا محمد مهدى اصفهانى، بحر العلوم پس از اقامتى كوتاه در كرمانشاه براى زيارت آستان قدس رضوى راه مشهد را پيش گرفت. وى در مشهد با ميرزا محمد مهدى اصفهانى، معروف به ميرزا مهدى شهيد (م 1218 ق) كه خود فقيهى عارف و از نوادگان شاه نعمت الله ولى كرمانى بود، ديدار كرد و ميرزا مهدى شهيد كه دريافت سيد در انواع علوم دينى و فلسفى استادى دارد وى را بحر العلوم خواند.» (همان مأخذ).
«بحر العلوم در 1186 به مشهد سفر كرد و هفت سال در آنجا اقامت گزيد. در اين مدت گذشته از شركت در مجالس علمى و مباحثه با علما نزد ميرزا مهدى شهيد خراسانى به فراگيرى فلسفه پرداخت و اين حكيم او را به سبب مقام شامخ علميش بحر العلوم خواند.» (دانشنامهى جهان اسلام، همانجا).
معصومعلى شيرازى صاحب تذكره طرائق الحقايق، حكايتى در باب ملاقات سيد بحر العلوم با ميرزا محمد على اصفهانى - كه از عرفا بوده است - در منزل ملا عبد الصمد همدانى صاحب بحر المعارف، نقل كرده است. (طرائق الحقايق، چاپ سنگى، مجلد سوم، ص 90).
در سالهايى كه در نجف اشرف اقامت داشته است با سيد قطب الدين نيريزى كه از مشايخ صوفيه (م 1173 ق) بوده است، آشنايى يافت. (دائرة المعارف تشيع، همانجا).
ساختار كتاب
اين رساله مشتمل بر دو بخش است، و هر بخشى شامل چهار فصل است، كه عناوين سر فصلها به اختصار به شرح زير است:
بخش اول
در بيان طرح كلى از حقيقت سلوك إلى الله و مقصد آن و شرح منازل عالم خلوص و عوالم قبل و بعد آن.
فصل اول: در بيان خاصيت عدد چهل در ظهور استعدادها و تكميل ملكهها در پيمودن منازل و سپردن مراحل، و بيان آيات و روايات مربوط به آن، و اشاره به عالم خلوص كه مستفاد از حديث «من أخلص لله أربعين صباحا... الخ» است و لوازم مسافر عالم خلوص كه چهار چيز است و در سه فصل بعدى بيان مىشود.
فصل دوم: در بيان شناخت اجمالى هدف كه بقاى به معبود است، و ظهور و جوشيدن چشمههاى علوم حقيقى و معارف الهى.
فصل سوم: در بيان دخول به عالم خلوص و معرفت آن، و خلوص و اخلاص، و تقسيم خلوص به خلوص دين براى خدا و خلوص خود براى خدا، و بيان اوصاف مخلصان (به فتح لام) از كتاب و سنت، و بيان قتل در جهاد اصغر و اكبر و مراحل جهاد اصغر، و بيان نفاق اصغر و اكبر.
فصل چهارم: در بيان سير در منازل چهلگانهى عالم خلوص، و شرح اجمالى عوالم مقدم بر عالم خلوص كه اسلام، ايمان، هجرت با رسول خدا (ص) و جهاد در راه خدا است، و شرح تفصيلى عوالم دوازدهگانهى مقدم بر عالم خلوص كه عبارتند از:
اول: اسلام اصغر
دوم: ايمان اصغر
سوم: اسلام اكبر
چهارم: ايمان اكبر
پنجم: هجرت كبرى
ششم: جهاد اكبر
هفتم: فتح و پيروزى بر لشگرهاى شيطان
هشتم: اسلام اعظم
نهم: ايمان اعظم
دهم: هجرت عظمى
يازدهم: جهاد اعظم
دوازدهم: عالم خلوص.
بخش دوم
در بيان طريقهى سير و سلوك به سوى حق.
فصل اول: در بيان اجمالى سير و سلوك به سوى حق كه عبارت است از: طلب علم به احكام فقهى، عمل به احكام فقهى، مواظبت بر علم و عمل، رفق و مدارا، سرايت علم و عمل به اعضاى ظاهرى و باطنى، انتخاب شيخ و راهنماى طريقت، بيعت با شيخ آگاه، ذكر، فكر، تضرع و انقطاع به سوى حق.
فصل دوم: در بيان تفصيلى سير و سلوك به سوى حق، و اشاره به تعداد منازل سير و سلوك نزد علماى طريقت، و حقيقت سلوك كه تسخير بدن و نفس است، و طى مقام طلب و تحصيل علم به احكام ايمان و بيان امورى كه در سير و سلوك مهم است، و آنها عبارتند از:
اول: ترك عادات و رسوم كه آن را توبه گويند.
دوم: عزم
سوم: رفق و مدارا
چهارم: وفا
پنجم: ثبات و دوام
ششم: مراقبه، و اشاره به اقسام آن
هفتم: محاسبه
هشتم: مؤاخذه
نهم: مسارعت
دهم: ارادت
يازدهم: ادب نگاهداشتن نسبت به جناب بارى تعالى و رسول خدا (ص) و خلفاى او (ع).
دوازدهم: نيت
سيزدهم: صمت (سكوت) و تقسيم آن به عام و مضاف، خاص و مطلق.
چهاردهم: جوع (گرسنگى) و كم خورى و برترى روزه بر ساير اصناف گرسنگى.
پانزدهم: خلوت و تقسيم آن به عام و خاص، و بيان آداب و شرايط خلوت خاص.
شانزدهم: شب زندهدارى
هفدهم: دوام طهارت
هيجدهم: مبالغه در تضرع و ذلت و مسكنت و خاكسارى در درگاه خداوند.
نوزدهم: احتراز از خواستهها به قدر توان.
بيستم: كتمان سر و تأكيد بر آن نزد مشايخ طريقت.
بيست و يكم: شيخ و استاد و تقسيم آن به عام و خاص و اوصاف هر يك و شيوهى شناختن آنها، و پرهيز از مدعيان ارشاد و رهبرى.
بيست و دوم: ورد و تقسيم آن به قالبى و نفسى و تقسيم هر يك به اطلاقى و حصرى.
بيست و سوم: نفى خواطر به شيوهى سكوت دل و تسخير آن و برترى آن بر شيوهى نفى خواطر با ذكر، و بيان نفى خواطر به شيوهى محققان و واصلان، و به طريقهى ترتيب و تذكر آفات و خطرات اين مرحله.
بيست و چهارم: در بيان ذكر و اقسام آن، كه عبارتند از: خيالى، نفسى، سرى، و ذاتى، و بيان اقسام دهگانهى آن، كه عبارتند از:
اول: خيالى قالبى جمعى اثباتى
دوم: خيالى قالبى جمعى ثبتى
سوم: خيالى قالبى بسطى اثباتى
چهارم: خيالى قالبى بسطى ثبتى
پنجم: خيالى نفسى جمعى اثباتى
ششم: خيالى نفسى جمعى ثبتى
هفتم: خيالى نفسى بسطى اثباتى
هشتم: خيالى نفسى بسطى ثبتى
نهم: خفى نفسى
دهم: سرى
و بيان شيوهى ذكر ذاتى و ذكر كبير مركب و بسيط آن، و بيان هيئت ذاكر در وقت ذكر گفتن به طريقهى جزر و مد و تربع و مجمع البحرين، و تقديم مجمع البحرين بر تربع نزد مصنف، و بيان شيوهى ذكر اكبر و اعظم، و بيان لوازم اوقات ذكر كه عبارتند از: اول: تصور اسم استاد خاص، دوم: ورد، سوم: مناجات، چهارم: فكر، پنجم: مداومت بر همهى اذكار و اوراد.
فصل سوم: در بيان آثار سلوك
فصل چهارم: در بيان طريقهى ذكر مؤلف (ره)
آرا و ابتكارات
در اين رساله دو شيوهى ابتكارى از اهميت ويژهاى برخوردار است، اول اين كه در تطبيق مراحل و منازل سير و سلوك بر آيات و روايات، گوى سبقت از همگان ربوده است، فلذا علامهى تهرانى (ره) مىفرمايد:
«كدام يك از فقهاى آن عصر داراى مذاق عرفان و سير و سلوك بودهاند تا چنين رسالهى آبدارى را بنويسند؟ و يا كدام يك از عرفا و اهل سلوك آن زمان، فقيه زبر دست و متبحرى بودهاند تا اين طور به اخبار اهل بيت عليهمالسلام و آيات قرآنيه وارد باشند؟ زيرا پر واضح است كه تدوين اين رساله به دست فقيهى توانا و مطلع از آيات و اخبار تحقق پذيرفته است». (رسالهى سير و سلوك، ص 19).
و نيز آقاى مصطفوى مىفرمايد: «اين رسالهى مبارك كه در نسخهى اينجانب به نام تحفة الملوك في السير و السلوك و در نسخههاى ديگر به نام رسالة في السير و السلوك ناميده شده است، از بهترين كتابهايى است كه در رشتهى سير و سلوك و تكميل و تزكيهى نفس نوشته شده است. و بلكه بنده كتابى تا به حال در اين موضوع، باين محكمى و اتقان و دقت و جامعيت نديدهام.
اين كتاب در عين اختصار، تمام مراحل و منازل سير و سلوك و درجات تكميل نفس انسانى را، با بهترين و جامعترين بيانى، و با استناد به آيات كريمه و روايات شريفه و برهان عقلى روشن ساخته است.» (ص 7).
براى اثبات ادعاى فوق به عنوان نمونه مثالى از اين رساله بيان مىشود، افتتاح مطالب رساله با اين حديث شروع مىشود: «به طرق عديده از سيد رسل و هادى سبل مروى است كه: من أخلص لله أربعين صباحا ظهرت ينابيع الحكمة من قلبه على لسانه.»
با استناد به اين حديث كه اخلاص و مقام مخلصين را بيان مىكند، روشن مىسازد كه منازل قبل از وصول به منزل اخلاص، چهل منزل از منازل سير و سلوك را بايد بپيمايد تا خلوص حاصل شود، سپس به عالم اخلاص داخل شود، آنگاه مراحل طبع و نفس را طى كرده و به مرحلهى قلب مىرسد كه اخلاص الهى در مرحلهى قلبى موجب تجلى و ظهور چشمههاى حكمتهاى ربانى و علوم و معارف الهى مىگردد.
اين حديث - كه مفادش بيانگر مقام مخلصين است - نقطهى عطف ميان منازل مقدماتى سير و سلوك - كه چهل منزل عالم خلوص است و بخش نخست رساله است - و ظهور و تجلى علوم و معارف حقانى است.
و نمونهى ديگر، بيان ترتيب اسلام و ايمان و هجرت و جهاد و تقسيم آنها به اصغر و صغرى، اعظم و عظمى و اكبر و كبرى و مستند نمودن و تطبيق كردن اين ترتيب و تقسيم بر آيات و روايات مىباشد.
دوم اين كه در تقسيم مراحل و منازل سير و سلوك به دو قسمت، اين رساله پيشتاز است. زيرا غالب رسالههاى سير و سلوك، منازل و مراحل عرفانى را از منزلى مانند يقظه يا توبه يا طلب، شروع و به منزلى مانند توحيد يا تسليم يا بقاء بالله ختم مىنمايند.
اين گونه رسائل و كتب عرفانى مخصوص سالكان و عارفانى است كه مقدارى از مراتب و مدارج سير و سلوك را طى نمودهاند و از معرفت و شناخت برخوردارند، و لكن مبتديان و طالبان سلوك الى الله از آنها بى نصيب مىباشند، ولى رسالهى سير و سلوك منسوب به علامهى بحر العلوم اين ويژگى را دارد كه عارف و عامى، طالب و سالك و محقق همگى مىتوانند از آن بهرهى كافى و حظ وافى ببرند و اين به خاطر آن است كه مؤلف رساله از مهارت فوق العادهاى در معرفت و شناخت مراحل و منازل سير و سلوك و سير و سلوك آنها، برخوردار بوده است.
به همين لحاظ در بخش اول رساله، مقصد و هدف سالك و مراحل و عوالم بين راه را معرفى مىكند و سپس به بيان عوالم خلوص و اخلاص مىپردازد و بعد از آن، عوالم دوازدهگانهى مقدم بر عالم خلوص را به نحو اجمالى و تفصيلى تشريح مىكند كه اين خود به منزلهى تبيين سفرهاى چهارگانهى سير و سلوك است.
در بخش دوم رساله، آداب و رسوم سير و سلوك و نحوهى طى طريق را از ابتدايىترين منزل - كه طلب و فحص اديان و مذاهب است - شروع و به آخرين و مشكلترين مراحل آن - كه ورد، نفى خواطر، فكر و ذكر است - ختم مىنمايد.
اين نحوهى سير و سلوك بعدها توسط پيروان آن، به شيوهى سير و سلوك مبتنى بر ورد و ذكر و فكر يا تخليه و تجليه و تحليه و فنا و بقا، موسوم گرديد و آقا سيد على شوشترى (قده) و پيروان او تا هم اكنون بر اين شيوه سير و سلوك مىنمايند. و در مقابل شيوهى مواظبت بر واجبات و مستحبات و محرمات و مكروهات است.
علامهى تهرانى (ره) در مقدمهى رسالهى سير و سلوك مىفرمايد: «سلوك عملى ابن طاوس بر مراقبه و محاسبه و صيام و دعا بوده است. و اين كيفيت سير و سلوك كه در اين رساله بيان شده است با مذاق و روش ابن طاوس تطبيق نمىكند.» (ص 18).
نقدها
اظهار نظرها پيرامون اين رساله به تبعيت از دو بخش رساله، به دو دسته تقسيم مىشود كه دربارهى قسمت دوم رساله است زيرا مطالب قسمت اول رساله به اتفاق مورد قبول همگان است، و منشأ اختلاف دانشمندان در بخش دوم رساله، ناشى از اختلاف سير و سلوك است كه در بالا بدان اشاره رفت.
يعنى كسانى كه سلوك عملى آنها بر مراقبه و محاسبه و صيام و دعاست، به بخش دوم رساله نقد و اعتراض دارند و مىگويند: اين بخش از رساله بر مذاق صوفيه است و با مذاق متشرعه مخالف است، كه منابع و كلمات آنها را در قبل بازگو كرديم و نياز به تكرار نيست لكن محض تذكر به برخى اشاره مىشود.
آقا ميرزا سيد عبد الهادى شيرازى مىفرمايد: «در نزد من به ظن قوى اين رساله - جز قسمتهاى آخر آن - متعلق و به انشاء بحر العلوم است».
آقا بزرگ تهرانى در الذريعة ج 12، ص 282 مىفرمايد: «اقول: نسبة نصفه الأخير إليه رحمه الله مشكوكة، لأنه على مذاق الصوفية».
علامه سيد محسن امين در أعيان الشيعة مىفرمايد: «و ظاهرا اين رسالهى فارسيه همان رسالهى سير و سلوك است كه مشتمل بر امورى است كه مناسب با مذاق تصوف است و با مذاق شرع موافقت ندارد».
شيخ اسماعيل محلاتى مىگويد: «تمام اين رساله از بحر العلوم نجفى است جز فقرات بيست دوم تا بيست و چهارم كه دربارهى نفى خاطر و ورد و فكر است».
و اما بزرگانى كه سير و سلوك آنها بر مبناى ورد و ذكر و فكر يا تخليه و تجليه و تحليه و فنا و بقا است، تمام رساله را تأييد نمودهاند و آن را از علامهى بحر العلوم دانستهاند، و خود نيز به همين شيوه رسائل و كتب تدوين نمودند - مثل لب اللباب و رسالة الولاية - و بدين طريق سير و سلوك عملى نمودند، كه به برخى از آنان اشاره مىشود.
علامهى طباطبايى مىفرمايد: «مرحوم حاج ميرزا على آقا قاضى تمام اين رساله را به طور قطع و يقين از مرحوم بحر العلوم مىدانستهاند».
حاج شيخ عباس قوچانى مىگويند: «مرحوم قاضى به اين رساله عنايت بسيار داشته است».
شيخ محمدرضا اصفهانى رساله را از بحر العلوم مىداند و موضع تأليف آن را كرمانشاه دانسته است.
نسخهى حاضر
رسالهى سير و سلوك منسوب به بحر العلوم علامه آيت الله العظمى سيد مهدى بن سيد مرتضى الطباطبايى النجفي رضوان الله عليه با مقدمه و شرح حضرت علامه آيت الله حاج سيد محمد حسين حسينى تهرانى قدس الله نفسه الزكية، طبع چهارم، محرم الحرام 1418 هجرى قمرى، انتشارات علامهى طباطبايى، مشهد مقدس.
منابع
1 - أعيان الشيعة، السيد محسن الأمين، تحقيق: حسن الأمين، لبنان، دار التعارف، 1403 ه - 1983 م، 10 ج، ج 10.
2 - الذريعة إلى تصانيف الشيعة، آقا بزرگ تهرانى، الطبعة الثانية، لبنان دار الأضواء، 26 ج، ج 12، 4، 21.
3 - دائرة المعارف تشيع، زير نظر احمد صدر حاج سيد جوادى و كامران فانى و بهاء الدين خرمشاهى، چاپ دوم، تهران، سعيد محبى، 1375، ادامه ج، ج 3.
4 - دانشنامهى جهان اسلام، زير نظر غلامعلى حداد عادل، چاپ اول، تهران، بنياد دائرة المعارف اسلامى، 1374، ادامهى ج، حرف ب، جزوهى 6.
5 - رسالهى سير و سلوك منسوب به بحر العلوم، سيد مهدى بحر العلوم، شرح: سيد محمد حسين حسينى تهرانى، چاپ 4، مشهد، علامهى طباطبايى، 1418 ق.
6 - رسالة في السير و السلوك، محمد مهدى طباطبايى بحر العلوم، شرح: حسن مصطفوى، چاپ دوم، تهران، امير كبير، 1367.
7 - طرائق الحقايق، معصوم على شيرازى، چاپ سنگى، تهران، 1316 ه - ش، سه مجلد، مجلد سوم.
8 - نور على نور در ذكر و ذاكر و مذكور، حسن حسنزادهى آملى، چاپ ششم، قم، تشيع، 1376.
|