تحفةالملوك‏فى‏السيروالسلوك ص : 209
فصل چهارم طريق ذكر مؤلّف (ره)
تحفةالملوك‏فى‏السيروالسلوك ص : 211
و اين تحفه را به طريق ذكر خود اجمالا ختم مى‏كنم.
بدانكه من بعد از اراده سلوك به عزم مجاهده اكبر و اعظم و اراده قدم نهادن در وادى ذكر، ابتدا همّتى بر آوردم و توبه از آنچه مى‏كردم و ترك عادات و رسوم نمودم. در اربعينيّات سر به جيب ذكر فرو بردم. و در اربعينى نيز اربعين قرار دادم. [200] و در ذكر خيالى استادم مرا اسم «الحىّ» آموخت. و همانا آن را از كريمه:
هُوَ الْحَىُّ لا إلهَ إِلا هُو فَادْعوهُ مُخْلِصينَ لَهُ الدّينَ الْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمينَ 40: 65،[201] فرا گرفته. چه، خداوند آن را مقدّمه اخلاص و منهج حمد
__________________________________________________
[200] - مراد از «اربعين در اربعين» چهل اربعين است يعنى يك اربعين ذكر خاصّى را كه به جا مى‏آوردم آن را به طور اربعين تضاعف دادم و چهل بار تكرار نمودم.
و يا اصل ذكر را كه در اربعين به جا مى‏آوردم در اربعين تضاعف دادم نه آن ذكر خاصّ در اربعين اوّل را، و اهل سلوك اربعين در اربعين را به هر دو طريق كه ذكر شد به جاى مى‏آورند.
[201] - سوره 40: غافر آيه 65.
تحفةالملوك‏فى‏السيروالسلوك ص : 212
خداوند فرموده. [202] و با وجود اين نورانيّت و روحانيّت، آن با هر مزاجى سازگار و دور از همه اخطار و باعث حيات قلوب ميّته است. و اكثر روايات وارد در اسم اعظم از اين اسم مكرّم خالى نيست، چنانچه در كتاب «مهج الدّعوات» مذكور است. [203] پس به آن ماند كه اين اسم اعظم باشد.
__________________________________________________
[202] - تعبير به مقدّمه نمودن «الحىّ» را براى اخلاص تمام نيست، بلكه تحقّق و ثبوت حيات انحصارى را براى خدا سبب و لزوم اخلاص شمرده است. و چون حيات منحصر به خداست مظاهر جمال نيز در جميع موجودات منحصر به اوست، و بنا بر اين تمام مراتب حمد و سپاس اختصاص به ذات مقدّس او خواهد داشت. بنا بر اين انحصار حيات در خدا كه به اسم «الحىّ» تعبير شده منهج انحصار حمد نسبت به ذات مقدس اوست.
[203] - در «مهج الدّعوات» از ص 432 تا ص 439 رواياتى را در تعيين اسم اعظم ذكر كرده است كه از بسيارى از آنها استفاده مى‏شود كه اسم «حىّ» همان اسم اعظم باشد، مثل آنكه در ص 432 مى‏فرمايد كه: از امام رضا عليه السّلام مروى است كه «يا حىّ و يا قيّوم» اسم اعظم است. و در ص 434 فرموده است كه بعضى از پيغمبر روايت كرده‏اند كه اسم اعظم كه دعا بدان مستجاب شود در سه سوره است: در سوره بقره «آية الكرسى»اللهُ لا إلهَ إِلا هُوَ الْحَىُّ الْقَيُّومُ 2: 255و در سوره آل عمران‏الم اللهُ لا إِلهَ إِلا هُو الْحَىُّ الْقَيُّومُ 3: 1 - 2و در سوره طه‏وَ عَنَتِ الْوُجُوهُ لِلْحَىِّ الْقَيُّومِ 20: 111.و در ص 439 فرموده است كه:
از سكّين بن عمّار مروى است كه حضرت موسى بن جعفر عليهما السّلام اسم اعظم خدا را در سجده در زير ميزاب مى‏خواندند و آن اين بود:
يا نور يا قدّوس، يا نور يا قدّوس، يا نور يا قدّوس، يا حىّ يا قيّوم، يا حىّ يا قيّوم، يا حىّ يا قيّوم، يا حىّ لا يموت، يا حىّ لا يموت، يا حىّ لا يموت، يا حىّ حين لا حىّ، يا حىّ حين لا حىّ، يا حىّ حين لا حىّ، يا حىّ‏لا إله إلا أنت(سه مرتبه) أسالك بلا إله إلا أنت (سه مرتبه) أسألك يالا إله إلا أنت(سه مرتبه) و أسألك باسمك‏بسم الله الرّحمن الرّحيم‏العزيز المبين (سه مرتبه).


تحفةالملوك‏فى‏السيروالسلوك ص : 213
با وجود اين‏ها مركّب از «حاء» و «ياء» است. كه اوّل حرف موجب انس و مواصلت، و ثانى حرف شكيبائى و صبر و فتح و نصرت است.
و وقوع اوّل در اسمى از اسماء حسنى دافع تأثير ناريّت شيطان است، چه آن حرف به جهت دفع حرارت است. و اشتمال آن بر ثانى موجب اهتداء و كشف اسرار چنانچه در فنّ اعداد مبيّن است. [204] و زيادتى الف و لام به جهت تأثّر دلست در اختصال به خصلت انبياء و اتّصاف به صفت اصفياء و تأنّى در ثبوت در كار، و آن حرف ذات قلم است كه نقّاش اسرار است. [205] پس به طرق متعدّده در اربعينيّات متعدّده آن را بسر بردم.
پس به ساير اذكار پرداختم، و در هر اربعينى غسل توبه كردم، و ترك حظّى و لذّتى از حظوظ نفس كردم، و آن را وداع آخرين نمودم.
و هر روز سيّدى از سادات خود در نظر گرفتم، و او را به زيارتى كه خود انتخاب كردم زيارت نمودم، و مبدأ آن را از شنبه گرفتم چون حديثى در اين باب ديدم. [206]
__________________________________________________
[204] - علم «اعداد» علمى است مستقل و مقدارى از آن در علم «جفر» بيان شده است، و آن غير علم «حروف» است.
[205] - يعنى خصوص حرف «لام» ذات قلم است، چون لفظ قلم از سه حرف «قاف» و «لام» و «ميم» تركيب شده و يكى از حروفات ذاتيّه او «لام» است. و چون قلم نقّاش اسرار است و هر مطلبى را با قلم نقش مى‏كنند بنا بر اين حرف «ل» كه از ذاتيّات قلم است موجب نقش اسرار در دل و كشف حقائق براى ذاكر خواهد بود.
[206] - اين حديث را سيّد ابن طاووس رضوان الله عليه در «جمال الاسبوع» ص -
تحفةالملوك‏فى‏السيروالسلوك ص : 214
و دو ركعت نماز هديّه روح مقدّس او نمودم و بدان توسّل جستم.
و هر جمعه دست به دامان ولىّ عصر زده به او متوسّل شدم، و زيارت و ادعيه‏اى كه در آن روز به جهت توسّل به او رسيده خواندم.
و هر جمعه هزار دفعه صلوات، چنانكه مأثور است فرستادم.
و او راد من در اين ايّام بر دو گونه بود:
اول آنكه وظيفه هر روزه بود و آن بدين طريق بود: الحقّ در اسحار، صد مرتبه بعد از دو ركعت نماز، با برداشتن دستها به آسمان، يا حىّ يا قيّوم يا من‏لا اله الا أنت‏برحمتك استغيث ما بين سنّت و فرض چهل نوبت [207] يا أحد يا صمد بعد از فرائض خمس به عدد مجمل 169 يا مفصّل 619، «يا على» به قصد ولىّ در اسحار و بعد از فريضه‏
__________________________________________________
25 از ابن بابويه نقل كرده است، و او از صقر بن أبي دلف از حضرت امام على النقى عليه السّلام.
اين حديث مفصّل است، و اجمال آن اينكه: «صقر» گويد از آن حضرت سؤال كردم كه حديثى از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت شده:لا تعادوا الأيّام فتعاديكم‏
و من معناى آن را نفهميده‏ام. حضرت فرمود: مراد از ايّام ما هستيم، مادامى كه آسمان‏ها و زمين بر پاست. شنبه اسم رسول خداست، و يكشنبه اسم امير المؤمنين، و دوشنبه اسم حسن و حسين، و سه‏شنبه اسم على بن الحسين و محمد بن على و جعفر بن محمد، و چهارشنبه اسم موسى بن جعفر و على بن موسى و محمد بن على و منم، و پنجشنبه اسم فرزندم حسن، و جمعه اسم فرزند فرزندم است كه اهل حقّ به سوى او گرد آيند. و سپس حضرت به من فرمود: بيرون رو كه من بر تو ايمن نيستم.
و بعد از اين حديث، مرحوم سيّد حديثى از «قطب راوندى» نقل كرده و در آن يكايك از ادعيه‏اى كه براى امامان در روزهاى هفته بايد خواند را روايت كرده است به «جمال الاسبوع» مراجعه شود.
[207] - مراد ما بين نمازهاى نافله و فرائض آنهاست.
تحفةالملوك‏فى‏السيروالسلوك ص : 215
صبح [208] به عدد مجمل 121 نوبت، «يا قريب» هر روز به عدد مجمل 323، آيه «ملك» بعد از فريضه صبح 22 نوبت، [209] «الله» در اسحار به عدد كبير با امكان، «يا نور يا قدّوس» در اسحار بعدد مجمل 448.
دوّم آنچه در اين مدّت تمام شد ابتدا از مبدأ ذكر رَبِّ انّى‏مَسَّنِىَ الضُّرُّ وَ أنْتَ أرْحَمُ الرّاحِمينَ 21: 83[210] اربعينى به عدد مجمل 2500، يالا إلهَ الا أَنْتَ سُبْحانَكَ إنّى كُنْتُ مِنَ الظّالِمينَ 21: 87،[211] اربعينى به عدد مجمل 2386، «يا هادى»، اربعينى هر روز 5000 مرتبه، و در آخر روز 100 مرتبه يا هادى المضلّين، يا فتّاح هيجده روز هر روز 8799، «يا بصير» اربعينى هر شب 8825 مرتبه، يا علىّ اربعينى هر روز بعد از هر فريضه 1330 مرتبه، و غسل هر روز با امكان، آية الكرسى بعد از هر فريضه، نفى و اثبات مركّب و بسيط و الله و هو و سوره توحيد و
__________________________________________________
[208] - مراد آنست كه «علىّ» گويد ولى مقصودش از على والى ولايت كبرى باشد.
[209] - مراد از آيه ملك دو آيه از سوره آل عمران است (آيه 26 و 27)قُلِ اللّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِى الْمُلْكَ مَنْ تَشاءُ وَ تَنْزِعُ الْمُلْكَ مِمَّنْ تَشاءُ وَ تُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشاءُ بِيَدِكَ الْخَيْرُ انَّكَ عَلى‏ كُلِّ شَىْ‏ءٍ قَديرٌ. تُولِجُ اللَّيْلَ 3: 26 - 27... تابِغْيْرِ حِسابٍ. 3: 27
[210] - اين ذكر از آيه قرآن متّخذ است و آن دعاى حضرت ايّوب است كه عرض كرد:انّى مَسّنِىَ الضُّرُّ وَ انْتَ أرْحَمُ الرّاحِمينَ 21: 83(سوره 21: أنبياء آيه 83) و در آيه لفظ «ربّ» كه منادى است نيامده است.
[211] - اين ذكر متّخذ از دعاى يونس است كه در قرآن مجيد (سوره 21: انبياء آيه 87) وارد شده است و آن چنين است:لا الهَ إلا انْتَ سُبْحانَكَ انّى كُنْتُ مِنَ الظّالِمينَ 21: 87و در آيه با حرف ندا نيامده است.
تحفةالملوك‏فى‏السيروالسلوك ص : 216
اعلى هر يك هزار، و دو اربعين در اسحار [212] يا سبّوح يا قدّوس شش اربعين هر روز 2670 مرتبه، (شرايط: غسل هر روز با امكان و صمت و جوع) يا حنّان يا منّان صد و هشت روز هر روز 1200 مرتبه، شرط، ترك حيوانى بلكه در چهل روز قبل از آن هم، يا ديّان هفتاد روز هر روز 5000 مرتبه، يا كبير سه اربعين هر شبانه روزى 1466، و در اربعين آخر ترك حيوانى و هر روز هر قدر كه ممكن باشد، [213] و اگر 70000 ممكن شود بهتر، يا نور چهل و نه روز (بعد از خواندن هفت مرتبه سوره نور) به عدد كبير [214] و در شبها نيز بى‏سوره به اين عدد ابتدا از شنبه، يا حىّ يا قيّوم صد و هشتاد روز از سحر تا طلوع، يا از طلوع تا استوا هر روز 3716 مرتبه، يا مهيمن يك اربعين يا دو اربعين هر روز 1040 نوبت با غسل و قبل از تكلّم، الله اربعينى هر روز
__________________________________________________
[212] - مراد آنست كه هر يك از اذكار مذكوره را هزار مرتبه و به مدت دو اربعين در اسحار به جاى آوردم. يعنى مثلا ذكرلا اله الا الله‏را هزار مرتبه در دو اربعين به جاى آوردم، و سپس ذكرلا اله الا هورا بدين صورت، و سپس ذكر «الله» و سپس ذكر «هو» و سپس سوره «توحيد» و سپس سوره «أعلى» را هزار مرتبه و هر يك را جداگانه در دو اربعين به جا آوردم. و در تمام اين اربعين‏ها بعد از فريضه آية الكرسى را خواندم. بنا بر اين كلمه واو عطف در قول مصنّف (ره): و دو اربعين عطف بر كلمه هزار خواهد بود يعنى هر يك را هزار مرتبه و هر يك را در دو اربعين خواندم، زيرا جمع همه آنها با يكديگر در اسحار غير ممكن است، بلكه خواندن هزار مرتبه سوره أعلى تنها در أسحار غير ممكن است.
[213] - مراد آنست كه در اربعين آخر علاوه بر آنكه در هر شبانه روزى 1466 مرتبه ذكر را گفتم هر قدر علاوه كه ممكن باشد اين ذكر را گفتم و اگر 70000 مرتبه باشد بهتر است.
214 - يعنى 256 مرتبه.
تحفةالملوك‏فى‏السيروالسلوك ص : 217
به قدر امكان [215] با وسعت، (به شرط صوم و ترك نوم الا بى‏اختيار) و بايد همزه اظهار و به (هاء) اسكان شود [216] و بعد به اين ذكر مداومت نمايد.
و من چنين تمام كردم. و لكن جمع بعضى اوراد با يكديگر در ايّام اربعين با امكان جائز و تضعيف مدّت در يكى از آنها مجوّز. و در همه اين اوراد اربعينيّه خلوت و تعطير و اجتناب از بقولات كريهة الروائح و افتتاح و اختتام به اين صلوات لازم است:
اللّهمّ صلّ على المصطفى محمّد و المرتضى علىّ و البتول فاطمة و السّبطين الحسن و الحسين و صلّ على زين العباد علىّ و الباقر محمّد و الصّادق جعفر و الكاظم موسى و الرّضا علىّ و التّقىّ محمّد و النّقىّ علىّ و الزّكىّ‏
__________________________________________________
[215] - مراد آنست كه ذكر «الله» از نقطه نظر عدد به قدر امكان در سعه وقت به جاى آورده شود، نه در حال ضيق و عدم مجال.
[216] - چون بعضى از فرق، «الله» را در تلفّظ به هو متصل نموده و به طريق جزر و مدّ به جاى مى‏آورند و هنگامى كه سر خود را به گفتن الله بالا مى‏برند بدون وقفه «هاى» الله را «هاى» هو قرار داده و با گفتن آن سر خود را پائين مى‏آورند و بنا بر اين هر دو كلمه با يك «هو» فقط تلفّظ مى‏شود و اللهو گفته مى‏شود، و اين غلط واضحى است.
لذا مصنّف (ره) مخصوصا تصريح فرموده كه در تكلّم به لفظ جلاله بايد هاء را اسكان نمود.
ولى اين اسكان از اين جهت هنگامى لازم است كه لفظ جلاله را با كلمه مباركه هو با هم گويند. و امّا چون الله را تنها گويند اين غلط پيدا نمى‏شود. بلكه اگر «هاء» را مرفوع بخوانيم چون همزه الله همزه وصل است و در درج كلام ساقط مى‏شود لذا در حال وصل و تكرار الله گوئى ماهيّت خود را تغيير داده و لفظ ديگرى شنيده مى‏شود، به خلاف آنكه اگر هاء را اسكان كنيم مجبوريم همزه را به صورت قطع بياوريم. و در اين صورت لفظ جلاله بدون تغيير كيفيّت استماع مى‏شود.
تحفةالملوك‏فى‏السيروالسلوك ص : 218
العسكرىّ الحسن و صلّ على المهدىّ الهادى صاحب العصر و الزّمان و خليفة الرّحمن و قاطع البرهان و سيّد الإنس و الجانّ صلوات الله و سلامه عليه و عليهم أجمعين.
بدانكه اصل عمل مراتب، اذكار است، و او راد از اعوان و متمّمات است. پس ترك بعضى از آنها محظور نه.
و در اين ايّام در حالت فراغ به مناجات علويّه و سجّاديّه اشتغال داشتم، و به اسامى متبرّكه آل اطهار و صحابه كبار رسول مختار و اركان اربعه ملائكه كرام و انبياء عظام و مشايخ شريعت و استادان طريقت تبرّك جستم، و اكثر ايّام بر ايشان به تفصيل رحمت فرستادم و سلام كردم، و از بواطن ايشان همّت طلبيدم.
ناسخ گويد [217]: من نوبتى اربعينيّات را به طريق مذكور به قدر امكان بسر رسانيدم، و نوبتى در آن شروع كردم، و او راد اربعينيّه را كلمات ادريس عليه السّلام قرار دادم [218] به ترتيب و شرائط و
__________________________________________________
[217] - ناسخ خود را معرفى ننموده است و در بعضى از نسخ در حاشيه آن نوشته بود: هو والد السّيد المصطفى الخوانسارى به هر حال اين مطالبى را كه ناسخ مى‏گويد جزء رساله نيست، و ابدا به آن ربطى ندارد، و چون فائده نيز ندارد بهتر آن بود كه حذف گردد.
[218] - مراد از كلمات ادريس عليه السّلام چهل اسم از أسماء الله است كه حضرت ادريس خدا را به آن أسماء خوانده است و دنبال هر اسم جمله‏اى را بر آن متفرع ساخته مانند:
يا ديّان العباد فكلّ يقوم خاضعا لرهبته، و يا خالق من في السّموات و الأرضين فكلّ إليه معاده.
بارى اين اسماء و كلمات به صورت دعائى است كه مستحب است در سحرهاى رمضان خوانده شود.
تحفةالملوك‏فى‏السيروالسلوك ص : 219
آداب و مقدار و اوقات، چنانچه در رساله سيّد ابن طاووس (ره) كه در اين خصوص [219] نوشته مذكور است.
و در مبادى اربعينيّات اوّل به ذكرو إلهكم اله واحد لا اله الا هو الرّحمن الرّحيم‏1080 نوبت در يك مجلس اشتغال نمودم و چند دفعه آن را به جا آوردم.
و در مدّت سه اربعين 40000 مرتبه سوره مباركه «و العاديات» را خواندم.
و در اين سه اربعين عقب هر فريضه ده نوبت سوره «فاتحه» را خواندم. و فائده كلّيّه اين سه ذكر دفع عوائق دنيويّه است.
و گاه گاه به روحانيّت عطارد متوسّل و از آن استمداد همّت‏
__________________________________________________
و شيخ طوسى در «مصباح المتهجّد» و نيز سيّد ابن طاووس در «اقبال» در ص 80 و ص 81 آن را ذكر كرده‏اند.
و در بحار ج 20 ص 251 آورده است و اولش اينست:
سبحانك‏لا اله الا أنت‏يا ربّ كلّ شي‏ء و وارثه. يا اله الآلهة الرّفيع جلاله، يا الله المحمود في كلّ فعاله.
و مرحوم سيّد فرموده است كه در اسناد اين دعا ديدم كه ذكر شده است كه اين همان كلماتى است كه ادريس خدا را به آن كلمات خواند، و خداوند او را به آسمان بالا برد، و اين دعا از افضل ادعيه است. انتهى.
أقول: و براى اين دعا اصحاب دعوت خواصّ و عجائب و غرائبى قائلند و به خواندن آن سعيى بليغ و اهتمامى شديد دارند، و براى جميع حوائج دنيويّه و اخرويّه مؤثّر مى‏دانند، و براى دفع امراض و شرّ ستمكار، و حسن عاقبت دارين، و آمرزش گناهان، و نورانيّت قلب، و بسيارى از امور ديگر بر آن مواظبت مى‏نمايند.
[219] - يعنى سيّد ابن طاووس رساله‏اى عربى در اين باب نوشته و آن را به فارسى ترجمه كرده‏اند. و در ترجمه آن كيفيّت اربعينيّات طبق چهل اسم از أسماى خداوند با شرايط و ترتيب و سائر آداب و خصوصيات مذكور است.
تحفةالملوك‏فى‏السيروالسلوك ص : 220
مى‏كردم. [220] چه اهل اسرار را از روحانيّت آن مدد مى‏رسد. چنانچه بعد از غروب آفتاب يا پيش از طلوع در هنگامى كه توان عطارد را ديد به آن نظر كند و پس از سلام به آن گامى پس نهد و بگويد:
عطارد أيم الله طال ترقّبى صباحا مساء كى اراك فأغنماپس گامى ديگر پس نهد و بگويد:
و ها انا فامنحنى قوى أدرك المنى بها و العلوم الغامضات تكرّماپس گامى پس نهد و بگويد:
و ها انا جد لي الخير و السّعد كلّه بامر مليك خالق الأرض و السّما
__________________________________________________
[220] - توجه به هر موجودى از موجودات اگر به عنوان استقلال باشد ممنوع است و اگر به عنوان مظهريّت و مرآتيّت براى خدا و به عنوان اسمى از أسماء خدا باشد عقلا اشكالى ندارد، خواه توجه به عطارد باشد يا سائر كواكب يا نفوس قدسيّه و أنبياء و أئمّه طاهرين.
اذا تجلّى حبيبى في حبيبى فبعينه أنظر إليه لا بعينى‏و در اين صورت حتّى استمداد از يك پر كاه مستقلا غلط و ممنوع است، و لكن استمداد از خدا از دريچه اين اسم و صفت هميشه ممدوح است.
و در شرع مقدّس استمداد از ارواح اولياء خدا و انبياء و أئمّه و علماء بالله و مؤمنين به عنوان آليّت و مظهريّت خدا ترغيب شده، و ليكن استمداد از ارواح كواكب و اجانين و ساير جمادات چون سنگ و چوب و لو به عنوان مظهريّت خدا نه تنها ترغيب نشده، بلكه مى‏توان گفت كه با روح دين سازش ندارد و شايد سرّش اين باشد كه اوّلا شرع مقدس خواسته است افراد بشر در سير تكاملى خود با موجودات زنده و روحانى سر و كار داشته باشند، نه موجوداتى كه به حسب ظاهر فاقد حيات و روحند، يا ارواح آنها مانند أجنّه كه ضعيف و پست‏اند. و ثانيا توجّه به ستاره و سنگ ممكن است كم كم آنها را به وثنيّت بكشاند، لذا از اصل اين طريق را مسدود فرموده است.
تحفةالملوك‏فى‏السيروالسلوك ص : 221
تكرار اين عمل در مبادى مطلوب است. [221]
__________________________________________________
[221] - مرحوم حاج مولى احمد نراقى (ره) در «خزائن» ص 114 فرمايد:
فائدة: مشهور است كه هر كه عطارد را ببيند و اين اشعار را كه منسوب است به امير المؤمنين عليه السّلام بخواند نيكى و توانگرى بسيار به روزگار او عايد گردد:
عطارد أيم الله طال ترقّبى صباحا مساء كى اراك فأغنما
فها أنّا فامنحنى قوى أبلغ المنى و درك العلوم الغامضات تكرّما
و ان تكفنى المحذور و الشّرّ كلّه بأمر مليك خالق الأرض و السّمادر تعليقه آن دانشمند محترم حسن زاده آملى گويد: در ديوان منسوب به امير المؤمنين عليه السّلام اين ابيات مسطور نيست. و ميبدى در شرح ديوان ضمن بيان اشعار:
خوّفنى منجّم أخو خبل تراجع المرّيخ في بيت الحمل‏گويد كه: از اين قطعه روشن مى‏شود كه نسبت اين أبيات عطارد أيم الله طال ترقّبى الخ به حضرت أمير عليه السّلام مطابق واقع نيست. و ملا مظفّر در تنبيهات گويد: بعضى اين اشعار را به مولى عليه السّلام نسبت داده‏اند. و اين دو بيت را اختلاف نسخ بسيار است.
انتهى.
و از بياناتى كه ما در حاشيه قبل نموديم روشن مى‏شود كه مسلّما اين اشعار از امير المؤمنين عليه السّلام نيست و توجه به كواكب و توسّل به آنها خلاف ضرورت اسلام است.
للّه الحمد و له الشّكر كه حضرت ايزد منّان توفيق عنايت فرمود تا بر اين رساله نفيسه شرح مختصرى كه مبيّن مشكلات و معيّن مصادر احاديث و اخبار و اشعار بود نوشته گردد.
و ما توفيقى إلا بالله عليه توكّلت و إليه أنيب.خداوندا با نياز به درگاه عظمت و جلالت از تو تقاضا داريم: به حقّ پيشتازان صحنه عشق و دلسوختگان وادى محبّت و شوريدگان عالم تحيّر و ربوده شدگان مقام جذبه به حريم قدست كه اين خدمت ناقابل را از اين حقير فقير به عالم اخلاق و ولايت و عرفان ذات سبّوح و قدّوست قبول فرمائى، و مورد نظر لطف و رحمت محور عالم قضاء و تقدير و قطب دائره نزول و صعود: حضرت حجّة ابن الحسن العسكرى أرواحنا له الفداء قرار دهى، -
تحفةالملوك‏فى‏السيروالسلوك ص : 222
و امكنه شريفه و مساجد كريمه و مشاهد عاليه را در استعداد فيوضات مدخليّتى تمام است و اكثرا أهل حال را در يكى از اماكن مكرّمه باب فيض گشوده شده.
و سيّد بزرگوار گويد: مرا در «سرّ من رأى» از فيض آن محلّ حالتى حاصل شد كه وراى مرتبه شرح است و اكثر مقرّ او در ايوانى بود كه محاذى در سرداب مقدّس بود. و سيّد خود بعد از آن در آنجا معبدى عظيم بنا نهاد و الحال به مسجد ابن طاووس مشهور است و حال از بناى آن بزرگوار اثرى نيست.
تمام شد رساله شريفه منسوبه به بحر العلوم در دست عبد محمّد حسين طباطبائى شب يكشنبه دهم شوال سنه هزار و سيصد و پنجاه و چهار هجرى.
تمام شد استنساخ اين نسخه از روى نسخه استاد وحيد سيّدنا الأعظم الحاج السيّد محمّد حسين طباطبائى أدام الله ظلّه الوارف به يد اين حقير فقير محمّد الحسين الحسينىّ الطّهرانىّ در روز اربعين بيستم شهر صفر الخير سنه يك هزار و سيصد و هفتاد و هفت هجريّه قمريّه والحمد للّه ربّ العالمين.
__________________________________________________
و ان تدخلنا في كلّ خير ادخلت فيه محمّدا و آل محمّد و ان تخرجنا من كلّ سوء اخرجت منه محمّدا و آل محمّد صلواتك عليه و عليهم أجمعين. اللّهمّ إنّا نسألك خير ما سألك به عبادك الصّالحون و نعوذ بك ممّا استعاذ منه عبادك المخلصون.
تمّ بالخير و السّعادة، در عيد فطر سنه يك هزار و سيصد و هشتاد و پنج هجريّه قمريّه بيد الراجى عفو ربّه الغنىّ سيّد محمّد حسين حسينى طهرانى عفى الله عن جرائمه. و آخر دعواناان الحمد للّه ربّ العالمين.