بيستم، كتمان سرّ:
و اين از اوجب شروط است، و مشايخ طريقت و اساتيد اذكار را در وصيّت به اين شرط مبالغه بى‏نهايت است، خواه در عمل و اوراد، و خواه در حالات و واردات حاليّه و مقاميّه، و اندك تخلّف و تجاوز از آن را مخلّ مقصد و مانع مطلوب مى‏شمرند. و توريه در كلام و مخالفت عزم را در هنگام اشراف بر افشاء از لوازم مى‏دانند.و استعينوا على حوائجكم بالكتمان‏
بر اين‏
__________________________________________________
[130] - سوره ذاريات آيه 17.
تحفةالملوك‏فى‏السيروالسلوك ص : 164
مطلب دالّ است. [131] و از اين راه سيّد اولياء: على عليه السّلام به ميثم تمّار مى‏فرمايد:
و في الصّدر لبانات إذا ضاق لها صدرى‏
نكتّ الأرض بالكفّ و أبديت لها سرّى‏
فمهما تنبت الأرض فذاك النّبت من بذرى [132]

و أبو عبد اللّه عليه السّلام فرموده:
ما عبد الله بشي‏ء أحبّ إليه من الحياء.
و فرمود:
__________________________________________________
[131] - در جلد 17 «بحار» ص 46 از «غوالى اللّئالى» ضمن حكمى كه از حضرت رسول الله صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نقل كرده است، آنكه آن حضرت فرمودند:استعينوا على الحوائج بالكتمان لها.
و نيز در «تحف العقول» ص 48 آورده و در «بحار الانوار» ج 17 ص 44 از «تحف العقول» نقل كرده كه‏قال رسول الله صلّى اللّه عليه و آله و سلّم:استعينوا على اموركم بالكتمان فانّ كلّ ذى نعمة محسود.


[132] - قال المجلسى (ره) فى «بحار الانوار» ج 9، ص 472 وجدت في مزار كبير من مؤلّفات السّيّد فخّار أو بعض من عاصره بإسناده (و اسناد را ذكر مى‏كند) عن ميثم رضى الله عنه قال: أصحر بى مولاى أمير المؤمنين عليه السّلام و سپس مفصّلا شرح حال مناجات و دعا و راز امير المؤمنين عليه السّلام را در چاه بيان مى‏كند تا آنكه مى‏فرمايد:يا ميثم و في الصّدر لبانات اذا ضاق لها صدرى....
و مراد از كندن زمين با كفّ و اخفاء سرّ در آن و انبات زمين از آن سرّيا استعاره است و كنايه‏اى طبق محاورات عامّه مردم از نداشتن همراز كه انسان درد دل خود با او بگويد و محتاج شود كه راز را در دل خاك بسپارد، و يا واقعا اراده حضرت بوده كه به نفس قدسيّه خود آن اسرار را در درون خاك و روح و ملكوت خاك مخفى كند تا آنكه بعدا زمين از آن اسرارا نباتى چون اولياى خدا كه صاحب سرّ حضرت باشند پديد آورد.
در كافى: الخباء.
تحفةالملوك‏فى‏السيروالسلوك ص : 165
أمرنا مستور مقنّع بالميثاق فمن هتك علينا أذلّه الله. [133]
و در حديث ثمالى وارد است كه:
وددت و الله أنّى افتديت خصلتين في الشّيعة لنا ببعض لحم ساعدى: النّزق و قلّة الكتمان. [134]
و در حديث سليمان بن خالد است از حضرت صادق عليه السّلام كه:إنّكم على دين، من كتمه اعزّه الله و من أذاعه أذلّه الله. [135]
جابر بن يزيد گويد كه: حضرت أبو جعفر محمّد باقر عليه السّلام هفتاد هزار حديث به من گفت كه به هيچ كس نگفتم و هرگز نخواهم گفت. و چون آن جناب از دنيا رفت دل من بسيار تنگ و گردن من به حمل آن احاديث گران شد، به خدمت أبو عبد الله عليه السّلام عرض كردم كه چنين حالتى مرا است. فرمود: به صحرا رو و حفره‏اى حفر كن و سر خود را در آن بياويز و بگو محمّد بن على الباقر عليه السّلام چنين و چنان به من گفت و خاك بر روى وى كن. [136]
__________________________________________________
[133] - حديث «أمرنا مستور مقنّع بالميثاق»، را در «بحار الانوار» ج 15 جزء چهارم كه كتاب عشرت است در ص 140 از «كافى»، و در «وسائل الشّيعة» ج 2 ص 507 با اسناد خود از خالد بن نجيح از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده است.
[134] - حديث ثمالى: «وددت و الله» را در «اصول كافى» ج 2 ص 221 و در «بحار الانوار» ج 15 كتاب عشرت ص 137 از «كافى» و در «خصال» ص 136 نقل كرده است.
[135] - اين روايت را در «اصول كافى» ج 2 ص 222 و در «محاسن» برقى ج 1 ص 257 و در «بحار الانوار» ج 15 كتاب «عشرت» ص 137 از «كافى» و در «وسائل الشيعة» ج 2 ص 508 با اسناد خود از «محاسن» برقى نقل كرده است.
[136] - مراد از جابر بن يزيد، جابر بن يزيد جعفى است كه ثقه و از اصحاب سرّ صادقين عليهما السّلام بوده است، و اين روايت را از او شيخ كشّى با مختصر اختلافى نقل -