نهم، ايمان اعظم:
و آن عبارت است از مشاهده و معاينه نيستى خود، بعد از تصديق و اذعان به آنچه اسلام اعظم است. و حقيقت آن شدّت ظهور و وضوح اسلام اعظم است و تجاوز آن از حدود علم و اذعان تا آنكه به مرتبه مشاهده و عيان رسد. و از اين جهت بود كه چون خداى تعالى به خليل خود فرمود:أَسْلِمْ قالَ أسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعالَمينَ 2: 131[78] (سوره بقره آيه‏
__________________________________________________
پس از شنيدن آنها صيحه‏اى زده بيهوش افتادم صاحب خانه آمده و از حال من استفسار نمود گفتم: همانا اين حال من در اثر آن ابيات كنيزك مى‏باشد، آن كنيزك را به من بخشيد من هم قبول كرده و آزادش كردم.
[78] - همانطور كه ملاحظه مى‏شود مصنّف (ره) خطاب خدا را به إبراهيم عليه السّلام به لفظ «أسلم» اسلام اعظم گرفته است، و پاسخ إبراهيم را به قبول آن به لفظأسلمت لربّ العالمين‏مرتبه عاليتر از آن يعنى ايمان اعظم شمرده است. و شايد اين معنا را از اضافه كلمه رب العالمين استفاده نموده است. چون تسليم شدن بعد از تصديق به نيستى خود در مقابل مشاهده آثار عظمت خدا نسبت به جميع موجودات و مشاهده نيستى خود در برابر ربّ العالمين كه جنبه ربوبى نسبت به تمام موجودات دارد، و اعتراف و مشاهده اين معنى همان ايمان اعظم است.
تحفةالملوك‏فى‏السيروالسلوك ص : 106
131).
و اشاره به دخول در اين عالم است قوله سبحانه و تعالى‏فَادْخُلى في عِبادى 89: 29(سوره فجر آيه 29) چه حقيقت عبوديّت در اين وقت محقّق و دخول در آن كنايه از مشاهده و عيان است.
در اين هنگام سالك از عالم ملكوت ارتحال و قيامت كبراى انفسيّه بر او قيام مى‏نمايد و به عالم جبروت داخل مى‏شود و از مشاهدات ملكوتيّه و معاينات جبروتيّه فائز مى‏شود، و از عالم نفوس متعلّقه به افلاك به عالم منزّه از اجسام داخل مى‏شود. و در طلب اين منزله گفته:
بينى و بينك إنّيّى ينازعنى فارفع بلطفك إنّيّى من البين [79]
دهم، هجرت عظمى: