تحفةالملوك‏فى‏السيروالسلوك ص : 71
و اما منازل چهل‏گانه عالم خلوص:
پس مراد از آنها طىّ منازل استعداد و قوّه، و حصول اين مرحله تمام به ملكه فعليّت تامّه است. چه مثال ظهور قوّه و وصول آن به سر حدّ فعليّت مثال هيزم و انگشت است، كه در آنها قوّه ناريّت است، پس چون قريب به نار شوند حرارت در آنها تأثير كند، و آنا فآنا بيشتر شود و به تدريج قوّه ناريّت قريب به فعليّت گردد، تا ناگاه فعليّت متحقّق و هيزم تيره و انگشت سياه روشن و شعله‏ور مى‏گردد.
و لكن اين بدو ظهور فعليّت است و تمام فعليّت حاصل نشده و در بواطن آن فحميّت و حطبيّت مخفى و كامن است. و به اندك بادى، يا دورى از نار، يا سبب ديگر اين فعليّت ظاهره منتفى و ناريّت عرضى منطفى مى‏گردد و به حالت اوّلى عود مى‏كند.
و هرگاه قرب نار به آن امتدادى به هم رساند تا جميع آثار فحميّت و حطبيّت زائل و تمام قوّه ناريّت و استعداد آن به ظهور و فعليّت مبدّل گردد، و همه خفاياى آن آتش شود ديگر رجوع آن به حطب و فحم ممتنع و از هيچ بادى ناريّت آن منطفى نمى‏گردد مگر
تحفةالملوك‏فى‏السيروالسلوك ص : 72
آنكه خود آن فانى و خاكستر شود.
لهذا مجاهد راه دين و سالك مراحل مخلصين را دخول در عالمى و ظهور فعليّت آن كفايت نمى‏كند، چه هنوز بقاياى عالم سافل در زواياى ذاتش كامن و به اين سبب به پاكان عالم بالاتر ناهمجنس و وصول به فيوضات و مراتب ايشان غير ميسّر. بلكه به اندك لغزشى يا قليل تكاهلى در جهاد و سلوك، يا حصول مانعى در زمان اندكى، باز به عالم سافل راجع مى‏شود.
وَ نُرَدُّ عَلى‏ أَعْقابِنا بَعْدَ إذْ هَدينَا اللّهُ 6: 71(سوره انعام، آيه 71) و أكثر صحابه حضرت سيّد المرسلين صلّى اللّه عليه و آله تا قرب جوار ظاهرى آن جناب را داشتند روشنى ايمان در ظاهر ايشان پيدا و لكن چون آثار كفر و جاهليت بالمرّه از ايشان برطرف نشده و در بواطن ايشان كامن بود به محض مباعدت از خدمت آن جناب آثار ذاتيّه ايشان غالب و نور ايمان از ظواهر ايشان به رياح عاصفه حبّ جاه و مال و حسد و كينه منطفى گرديد،وَ ما مُحَمَّدٌ إِلا رَسولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَ فَإنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى‏ أعْقابِكُمْ... 3: 144(سوره آل عمران آيه 144) و از اين جهت است كه همين ترك ظاهر گناه فائده‏اى در نجات نمى‏بخشد. بلكه بايد ظاهر و باطن را تارك شد كه:وَ ذَرُوا ظاهِرَ الإثْمِ وَ باطِنَهُ... 6: 120(سوره انعام آيه 120) و نيز عوالم واقعه در راه صعود و نزول مانند روز و شب و ساعات هريكند، تا متقدّم [43] بالمرّة تمام نشود، و استعداد آن فعليّت‏
__________________________________________________
[43] - اين مطلب هيچ جاى شبهه و شكّ نيست كه تا تمام مراتب و درجات‏
تحفةالملوك‏فى‏السيروالسلوك ص : 73
نپذيرد، وصول به متأخّر صورت نبندد و به قدر ذرّه‏اى از متقدّم تا باقى مانده قدم به عالم متأخّر نتوان نهاد.، [44]
__________________________________________________
عالم پائين‏تر طىّ نشود به عالم بالاتر نتوان صعود نمود.
و ليكن دو نكته در اينجا قابل توجّه است:
نكته اول: آنكه اقامت در عالم بالاتر متوقف است بر اقامت عالم پائين‏تر و امّا صرف اطّلاع موقّتى و حصول مجرد حال و ادراك بعضى از خصوصيّات آن متوقف بر اقامت در عالم پائين‏تر نيست مثلا كسى كه بخواهد در عالم عقل اقامت كند بايد حتما از جميع مراحل عالم مثال عبور كرده باشد و ليكن ممكن است بر كسى كه از مثال عبور نكرده باشد به طور حال بعضى از خصوصيّات و آثار عالم عقل هويدا گردد. و هكذا الامر نسبت به عالم عقل با عالم لاهوت.
نكته دوم: آنكه عبور از عالمى مستلزم اطلاع بر جميع آثار و خصوصيّات آن عالم نيست چه بسا ممكن است افرادى از عالم مثال عبور كنند بدون آنكه مكاشفات صوريّه ملكوتيّه به طور تفصيل براى آنها پيدا شود بلكه فقط به واسطه منامات بعضى از صور مثالى را ادراك كنند، يا در خواب كشف بعضى از امور مثالى از ماضى و آينده براى آنها بشود، چنانچه از مرحوم آية الحق آقاى حاج ميرزا على آقا قاضى رضوان اللّه عليه نقل است كه مى‏فرمودند:
مرحوم شيخ زين العابدين سلماسى كه از مقربان و اخصّاء مرحوم آية اللّه سيّد مهدى بحر العلوم بوده است تمام مكاشفاتش در خواب بوده است.
بلى براى عبور از عالمى اطلاع و كشف اجمالى بر آثار و خصوصيّات آن عالم حتمى است.
[44] جناب محترم آقاى رضا استادى تا اينجا را به سليقه خود از مرحوم بحر العلوم دانسته و بقيّه را حذف كرده‏اند، و با آنكه در مقدّمه خود نوشته‏اند كه: من از أهل سير و سلوك نيستم، معلوم نشد به چه جهت كتاب را مثله نموده و بدون هيچ حجّتى چنين كرده‏اند. گفته‏اند: من از باب احتياط اين عمل را نموده‏ام. آيا تصرّف در عبارت بزرگان و حذف و تنكيل، مطابق احتياط است؟ و يا اقدام بر طبع چنين رساله مهمّى با اين كيفيّت مطابق احتياط است؟ و چون رساله مطبوعه به نظر ايشان، بعد از طبع أوّل رساله با حواشى و تعليقات‏
تحفةالملوك‏فى‏السيروالسلوك ص : 74
و از آنچه گفتيم روشن مى‏شود كه مجرّد دخول در عالم‏
__________________________________________________
حقير به دست آمد، لذا براى اطّلاع كاوش كنندگان در حقيقت امر، اين سطور قلمى گرديد، تا در تعليقه طبع دوّم قرار گيرد.
- ترتّب عوالم را در صعود و نزول گرچه مصنّف (ره) ضمن بيان درجات و مراتب عالم خلوص بيان فرموده است ليكن همانطور كه ملاحظه مى‏شود اين قانون را به طور كلّى و عمومى براى جميع عوالم چه عوالم قبل از خلوص و چه مراتب عوالم بعد از خلوص بيان فرموده است.
و از جمله عوالم قبل از خلوص است كه آن مثال و عقل است و عبور از عالم طبيعت و مثال و عقل را مصنّف (ره) طى دوازده عالم بيان مى‏فرمايد. و راجع به ترتيب آنها مرحوم صدر المتألّهين (ره) مفصّلا اقامه برهان فرموده است.
و مرحوم عارف كامل حاج ميرزا جواد آقاى ملكى تبريزى (ره) در آخر رساله لقاء الله بحث كرده و به اثبات رسانيده است. و نيز در مكتوبى كه به مرحوم آية الله حاج شيخ محمد حسين كمپانى اصفهانى مى‏نويسد چنين مى‏نويسند:
و اما فكر براى مبتدى، مى‏فرمودند (يعنى استاد ايشان مرحوم آخوند ملا حسين قلى همدانى رضوان اللّه عليه) در مرگ فكر بكن. تا آن وقتى كه از حالش مى‏فهميدند كه از مداومت اين مراتب گيج شده و في الجمله استعدادى پيدا كرده، آن وقت به عالم خيالش ملتفت مى‏كردند يا آنكه خود ملتفت مى‏شد. چند روزى همه روز و شب فكر در اين مى‏كند كه بفهمد كه هر چه خيال مى‏كند و مى‏بيند خودش است و از خودش خارج نيست.
و اگر اين را ملكه مى‏كرد، آن وقت مى‏فرمودند كه بايد فكر را تغيير داد، و همه صورتها و موهومات را محو كرد، و فكر در عدم كرد.
و اگر انسان اين را ملكه نمايد لا بد تجلّى سلطان معرفت خواهد شد... يعنى به تجلّى حقيقت خود، به نورانيّت، و بى صورت و حدّ با كمال بهاء فائز آيد. و اگر در حال جذبه ببيند بهتر است بعد از آنكه راه ترقّيات عوالم عاليه را پيدا كرده... هر قدر سير بكند اثرش را حاضر خواهد يافت. و به جهت ترتيب اين عوالم كه بايد انسان از اين عوالم طبيعت اوّل ترقى به عالم مثال نمايد، بعد به عالم ارواح و انوار حقيقيّه. البته براهين علميّه را خودتان احضر هستيد... عجب است... كه تصريحى به اين مراتب در سجده دعاى شب نيمه شعبان كه اوان وصول مراسله است شده است... مى‏فرمايد:سجد لك سوادى و خيالى و بياضى.

تحفةالملوك‏فى‏السيروالسلوك ص : 75
خلوص كافى نيست در حصول خلوص. بلكه بايد جميع مراتب آن تمام فعليّت و ظهور به هم رساند، تا صاحب آن از شوائب عالم اسفل از آن فارغ شود و نور خلوص به زواياى قلب و دلش تابيده شود و آثار انّيت بالمرّه برطرف گردد و تواند از اين صعود، قدم در بساط قرب أبيت عند ربّى كه سر منزل ينابيع حكمت است گذارد. و اين حاصل نمى‏شود مگر به حصول ملكه خلوص و ظهور تمام فعليّت آن. و چون اقلّ آنچه تمام فعليّت و ملكه به آن مى‏تواند به هم رسيد از براى عالمى، كون در آن عالم است در مدت چهل روز، چنانچه در صدر به آن اشاره شد، لهذا تا راهرو چهل روز در عالم خلوص سير نكند و منازل چهل‏گانه آن را كه مراتب تمام فعليّت آنست تمام نكند قدم فراتر نتواند نهاد.
و اما شرح عوالم مقدّمه بر عالم خلوص، پس مجمل آن چنانچه در صحيفه الهيّه به آن اشاره شده بعد از عالم اسلام سه عالم است [45]الّذين آمنوا و هاجروا و جاهدوا... الخ.
__________________________________________________
اصل معرفت آن وقت است كه هر سه فانى بشود كه حقيقت سجده عبارت از فناء است كه عند الفناء عن النّفس بمراتبها يحصل البقاء بالله... رزقنا اللّه و جميع اخواننا بمحمد و آله الطاهرين. انتهى موضع الحاجة... 45 - بدانكه مصنّف (ره) عوالم ما قبل عالم خلوص را به چهار عالم: اسلام، ايمان، هجرت و جهاد، و هر يك از آنها را به سه مرتبه، اصغر، اكبر و اعظم تقسيم فرموده و بنا بر اين دوازده عالم قبل از عالم خلوص معين فرموده است.
و بعد از اين عالم خلوص خواهد بود، و بايد سالك يك اربعين در عالم خلوص سير كند تا تمام استعدادات خلوص به مرحله فعليّت رسد.
و حديث من أخلص للّه را به سير در عوالم خلوص تفسير فرموده، و عالم ظهور ينابيع حكمت را به بقاء بعد الفناء كه همان «بقاء به معبود» است معيّن كرده است.