مراحل جهاد اصغر:
اسلام كه اوّل مرتبه است و عبارت است از تلقّى شهادتين به زبان فاصل ميان كافر و مسلم است. و ايمان كه مرحله دويم [37] است‏
__________________________________________________
رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم براى راوى بيان كرده‏اند.
سوم: از حضرت رضا عليه السّلام از «فقه الرضا» قال المجلسى في ص 41 از همين قسمت:
نروى‏أنّ سيّدنا رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم رأى بعض أصحابه منصرفا من بعث كان بعثه و قد انصرف بشعثه و غبار سفره و سلاحه عليه يريد منزله فقال صلّى اللّه عليه و آله و سلّم: انصرفت من الجهاد الأصغر إلى الجهاد الأكبر فقيل له:

أ و جهاد فوق الجهاد بالسّيف؟ قال: نعم، جهاد المرء نفسه.
و ليكن در «احياء العلوم» ج 3 ص 6 اين روايت را به همين لفظ آورده است.
[37] - در ج 2 «اصول كافى» ص 52 با سند متصل خود از حمران بن أعين‏
تحفةالملوك‏فى‏السيروالسلوك ص : 61
و عبارت است از علم به مؤدّاى شهادتين فاصل ميان مؤمن و منافق، چه منافق آنست كه تفاوت باشد ميان سريرت و علانيه او.
پس هرگاه خانه دل به مشاهده معنى آنچه به زبان مى‏گويد روشن نباشد، يعنى ايمان نباشد منافق خواهد بود، و شناختن ديگران آن را به آثار و علامات دالّه بر بى‏اعتقادى بما يتلفّظون به مى‏شود، چه مقتضاى شهادتين علم به وحدانيّت معبود و صدق به كلّ ما جاء به الرّسول است و اثر آن در ظاهر، ترك عبادت غير واحد و اطاعت كلّ ما جاء به الرّسول است. پس هر كه ديگرى را بندگى كند منافق خواهد بود، و آن، گاه هوى و هوس خود باشد:أَ فَرَأَيْتَ مَن اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ 45: 23(سوره جاثيه آيه 23) و گاه ابليس:أ لَمْ أعْهَدْ إِلَيْكُمْ يا بَنى آدَمَ أنْ لا تَعْبُدُوا الشَّيْطانَ 36: 60(سوره يس، آيه 60) ظاهر است كه اين انكار، بر كسى نيست كه شيطان را خالق خود داند، چه چنين مذهبى در ميان بنى آدم نشنيده‏ايم، بلكه بر پيروان اوست. پس هرگاه متابعت شيطان كند او را معبود گرفته.
و گاه انسان ديگر، به طمع مال و جاه از آن، و گاه درهم و دينار و غير اين‏ها. [38]
__________________________________________________
روايت مى‏كندقال: سمعت أبا جعفر عليه السّلام يقول:إنّ اللّه فضّل الإيمان على الإسلام بدرجة كما فضّل الكعبة على المسجد الحرام.


[38] - مؤمن آنست كه إله را منحصر در خدا بداند قولا و فعلا و اعتقادا و سرّا و علانية زيرا كه الهى جز خدا نيست‏هُوَ الْحَىُّ لا إلهَ إلا هُوَ فَادْعُوهُ مُخلِصينَ لَهُ الدّينَ 40: 65(سوره غافر آيه 65) و لذا در شريعت از هر گونه اتّخاذ آلهه‏اى منع شده است‏وَ لا تَدْعُ مَعَ اللّهِ إلها آخَرَ لا إلهَ الا هُوَ 28: 88(سوره قصص آيه 88) خواه صنم و بت غير شاعر و مدرك باشد، چنانكه قوم موسى از او چنين الهى طلب نمودندقالوا يا مُوسىَ اجْعَلْ لَنا إلها كَما لَهُمْ آلِهَةٌ 7: 138(سوره اعراف آيه 138) و خواه ابليس باشد، و خواه هواى نفس، كه جند ابليس و آلت دست‏
تحفةالملوك‏فى‏السيروالسلوك ص : 62
و هر كه در غير رضاى خدا اين‏ها را متابعت كند آنها را معبود خود قرار داده.
و همچنين هرگاه - نه از راه عذر و خطا يا نسيان - ترك ما جاء به الرسول را نمايد داخل زمره منافقين خواهد بود. چنانكه در حديث مرفوعه محمّد بن خالد از امير المؤمنين عليه السّلام منقول است كه:
فاعتبروا إنكار الكافرين و المنافقين بأعمالهم الخبيثة. [39]
و چنين كسى اگر چه هجرت و جهاد مى‏كند و لكن نه هجرت او إلى الرسول و نه جهاد او في سبيل اللّه است چنانكه مى‏فرمايد:من كانت هجرته إلى اللّه و رسوله فهجرته إلى اللّه و رسوله.
و من كانت هجرته إلى امرأة مصيبها أو غنيمة يأخذها فهجرته‏
__________________________________________________
اوست، و خواه انسان ديگرى باشد به طمع مال يا جاه از او، و يا خوف از او چنانكه فرعون خود را چنين الهى مى‏دانست و موسى را به عبوديّت خود دعوت نمودقالَ لَئِنِ اتَّخَذْتَ إلها غَيْرى لاجْعَلَنَّكَ مِنَ الْمَسْجونينَ 26: 29(سوره شعراء آيه 29).
و يا به طمع بهشت و وصول به مقامات يا غفران باشد چنانكه نصارى هستنداتَّخَذوا أَحبارَهُمْ وَ رُهْبانَهُمْ أَرْبابا مِنْ دُونِ اللّهِ وَ الْمَسيحَ بْنَ مَرْيَمَ 9: 31(سوره توبه آيه 31).
و خواه اموال و اولاد باشد چنانكه فرمايديا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تُلْهِكُمْ أَمْوالُكُمْ وَ لا أوْلادُكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللّهِ 63: 9(سوره منافقون آيه 9) زيرا كه هر چه انسان را از خدا ملهى شود، اله انسان خواهد بود، خواه زن باشد يا شكم باشد. چنانكه حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در وصاياى خود به ابن مسعود فرمودند در اوصاف مردم آخر الزّمان كه:محاريبهم نساؤهم و آلهتهم بطونهم (مكارم الاخلاق طبرسى ص 249).

[39] - اين گفتار امير المؤمنين عليه السّلام ذيل حديثى است راجع به معنى اسلام، و ما تمام اين حديث را بعدا در حاشيه صفحه‏اى كه مصنّف، اسلام اكبر را بيان مى‏كند بيان خواهيم نمود.
تحفةالملوك‏فى‏السيروالسلوك ص : 63
إليها. [40]
و چون دانستى كه جهاد اصغر مثال جهاد اكبر است، مى‏دانى كه همين فصل و انفصال در جهاد اكبر نيز هست و در اين مراحل نيز منافقين هستند.
__________________________________________________
[40] - اين حديث را در «منية المريد» ص 27 طبع نجف آورده، و در «بحار الأنوار» ج 15 قسمت دوم كه در اخلاقيّات است در ص 87، از «منية المريد» نقل كرده است.قال النبى صلّى اللّه عليه و آله و سلّم:إنّما الأعمال بالنّيّات و إنّما لكلّ امرئ ما نوى. فمن كانت هجرته إلى اللّه و رسوله فهجرته إلى اللّه و رسوله. و من كانت هجرته إلى دنيا يصيبها أو امرأة ينكحها فهجرته إلى ما هاجر إليه.

سپس مرحوم شهيد ثانى ناقل اين حديث مى‏فرمايد:
و هذا الخبر من اصول الاسلام و أحد قواعده و أوّل دعائمه. قيل: و هو ثلث العلم. و وجّهه بعض الفضلاء بانّ كسب العبد يكون بقلبه و لسانه و بنانه، فالنّيّة أحد أقسام كسبه الثّلاث و هي أرجحها لأنّها تكون عبادة بمفردها (بانفرادها) بخلاف القسمين الآخرين. و كان السّلف و جماعة من تابعيهم يستحبّون استفتاح المصنّفات بهذا الحديث تنبيها للمطّلع على حسن النّيّة و تصحيحها و اهتمامه بذلك و اعتنائه به. انتهى كلامه (ره).
و نيز اين روايت را در «بحار» ج 15 جزء 2 ص 77 از «غوالى اللّئالى» آورده.
و ليكن اين حديث در كتب اصول احاديث شيعه نيست و معلوم است كه مرحوم شيخ شهيد ثانى و ابن أبي الجمهور الأحسائى كه دأب آنها نيز استفاده از روايات اخلاقيّه كتب اهل تسنّن است آن را از كتب عامّه نقل كرده‏اند.
در اصول عامّه اين روايت را در «صحيح بخارى» در كتاب الايمان، ص 20 ج 2 و در كتاب العتق، ص 80 و در ج 2 كتاب مناقب الانصار، ص 330 و در ج 3 كتاب نكاح، ص 238 و در ج 4 كتاب الأيمان و النذور، ص 158، و مسلم بن حجاج در «صحيح» در ج 6 كتاب امارة ص 48، و نسائى در «سنن» ج 1 كتاب الطّهارة، ص 59 و در ج 5 كتاب الطّلاق‏
تحفةالملوك‏فى‏السيروالسلوك ص : 64
و چون هر دو جهاد در دو مرحله اوّل كه اسلام و ايمان باشد شريكند، مگر در بعضى مراتب و درجات كه به آن اشاره رفته خواهد شد، پس فاصل ميان مؤمن و منافق اين مجاهدين نيز ايمان است، و شناختن ايشان نيز به آثار و علامات بر عدم اذعان است.
و چون - چنانكه دانسته خواهد شد - ايمان كه در مراحل جهاد اكبر واقع شده است اشدّ از ايمان واقع در جهاد اصغر است، پس ملازمت مقتضاى شهادتين در مجاهدين اين راه نيز بيشتر ضرور و در كار است، و به اندك تخلّف از مقتضاى احدهما شخص داخل در مسلك منافقين است.
و از اين جهت است كه سالكين راه خدا كسى را كه به قدر رأس ابره از ظاهر شريعت تجاوز نمايد سالك نمى‏دانند بلكه كاذب و منافق مى‏خوانند.
و اشاره بر اين است آنچه را ثقة الاسلام به سند متّصل از مسمع بن عبد الملك از ابى عبد اللّه عليه السّلام روايت نموده كه:قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله:ما زاد خشوع الجسد على خشوع القلب فهو عندنا
__________________________________________________
ص 159 و در ج 7 كتاب الايمان، ص 12 همگى با اسناد متصل خود از يحيى بن سعيد از علقمة بن وقّاص از عمر بن خطاب (با ادنى اختلافى در لفظ)، و نيز ترمذى در باب فضائل الجهاد و ابن ماجه در كتاب زهد و احمد بن حنبل در ج 1 از «مسند» خود، بنا به نقل «المعجم المفهرس لألفاظ الحديث النّبويّة» روايت مى‏كند كه‏قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم:إنّما الأعمال بالنّيّة، و إنّما لكلّ امرئ ما نوى، فمن كانت هجرته إلى اللّه و رسوله فهجرته إلى اللّه و رسوله، و من كانت هجرته إلى دنيا يصيبها أو امرأة ينكحها فهجرته إلى ما هاجر إليه.


تحفةالملوك‏فى‏السيروالسلوك ص : 65
نفاق. [41]
و همچنانكه منافق در مجاهدين اصغر كسانى هستند كه هجرت ايشان مع الرّسول يا از خوف سياست او، يا از طمع غنائم يا ظفر به محبوب باشد نه للّه في الله و نه قلع و قمع دشمنان دين خداست، و ظاهر ايشان در ميدان جهاد، و باطن ايشان در تحصيل مشتهيات يا دفع سياسات از خود است، همچنين منافقين جهاد اكبر كسانى هستند كه مجاهده ايشان نه از براى تسليط قوّه عاقله [42] بر قواى طبيعيّه و كسر سورت آنها و تخليص خود از براى خدا در راه خدا باشد.
__________________________________________________
[41] - اين حديث را در ج 2 «اصول كافى» در ص 396 آورده، و در آن «على ما في القلب» است.
[42] - بدانكه در بسيارى از كلمات عرفا و علماى اخلاق ديده مى‏شود كه تسلّط بر عالم مثال و عقل و ورود در عالم توحيد را متوقّف بر كسر قواى طبيعيه و از بين بردن آنها دانسته‏اند. و اين تعبير چه بسا موجب اشتباه مى‏شود. چه، بعضى ممكن است چنين پندارند كه با وجود قواى طبيعيّه و وجود طبع و نفس و مادّه و زندگى در عالم اكل طعام و مشى در اسواق وصول به مراتب و مراحل عاليه ممتنع است. با آنكه چنين نيست، بلكه نيل به تمام مراحل عاليه و عوالم ما وراء مادّه و وصول به مقام قلب و عقل و توحيد مطلق و تحقّق موت ناسوتى، و ملكوتى و جبروتى و تحقّق و عبور از قيامت انفسيّه صغرى و وسطى و كبرى در اين نشأه ممكن است، و با وجوديكه شخص در اينجا زراعت مى‏كند و تجارت مى‏نمايد و نكاح مى‏نمايد مى‏تواند به واسطه مجاهده با نفس امّاره از همه اين مراحل عبور كند و برزخ و قيامت و سؤال منكر و نكير و عوالم حشر و نشر و سؤال و عرض و ميزان و صراط و حساب و تطاير كتب و اعراف و بهشت و شفاعت و دوزخ را در اينجا طىّ كند، و بدون حساب و كتاب وارد در بهشت گرددفَاولئِكَ يَدْخُلونَ الْجَنَّةَ يُرْزَقونَ فيها بِغَيْر حِسابٍ 40: 40(سوره غافر آيه 40) و نيز فرمايش حضرت رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم:موتوا قبل أن تموتوا
(اين حديث را در «مرصاد العباد» در باب 4 فصل 2 ص 179 و ص 182 و در باب 4
تحفةالملوك‏فى‏السيروالسلوك ص : 66
و همچنانكه منافقين صنف اوّل به ظاهر متلقّى شهادتين و به بدن در مسافرت با رسول صلّى اللّه عليه و آله و مقاتله با كفّار بوده‏اند و نفاق ايشان به آثار و علامات و اتيان اعمال منافيه از براى حقيقت ايمان شناخته مى‏شد و به اظهار كلمه كفر داخل در سلك كفّار مى‏شدند، همچنين منافقين صنف ثانى در ظاهر به لباس سالكين راه خدا متلبّس، و به اطراق رأس و تنفّس صعداء متشبّث‏اند، گاهى خشن مى‏پوشند و زمانى صوف در بر مى‏كنند، و اربعين‏ها مى‏گيرند، و ترك حيوانيها مى‏كنند، و رياضتها مى‏كشند، و اوراد و اذكار جليّه و خفيّه وظيفه خود مى‏كنند، و به كلمات سالكين متكلّم مى‏شوند، و سخنان فريبنده بر هم مى‏بافندوَ إذا رَأيْتَهُمْ تُعْجِبُكَ أَجْسامُهُمْ 63: 4(سوره‏
__________________________________________________
فصل 2 ص 193 آورده است) به آن توصيه مى‏كند. و نيز فرمايش امير المؤمنين عليه السّلام در «نهج البلاغة»: و أخرجوا من الدّنيا قلوبكم قبل أن تخرج منها أبدانكم به آن راجع است. و از اين‏ها صريحتر خطابات معراجيّه است كه به عنوان «يا احمد يا احمد» در ليلة المعراج خداوند خطاب به حضرت رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود و در «بحار الانوار» مفصّلا در ج 17 ص 6 به بعد آمده است، و از جمله مى‏فرمايد در احوال محبّين و اولياء خدا:
قد صارت الدّنيا و الآخرة عندهم واحدة يموت النّاس مرّة و يموت احدهم فى كلّ يوم سبعين مرّة من مجاهدة أنفسهم و مخالفة هواهم... إلى أن قال:
فو عزّتى و جلالى لاحيينّهم حياة طيّبة إذا فارقت أرواحهم من جسدهم، لا أسلّط عليهم ملك الموت و لا يلى قبض روحهم غيرى، و لا فتحنّ لروحهم أبواب السّماء كلّها و لا رفعنّ الحجب كلّها دونى... إلى أن قال: و لا يكون بينى و بين روحه ستر... الى أن قال: و افتح عين قلبه و سمعه حتّى يسمع بقلبه و ينظر بقلبه إلى جلالى و عظمتى... إلى أن قال: و اسمعه كلامى و كلام ملائكتى و أعرّفه السّرّ الّذى سترته عن خلقى...
بنا بر اين اگر علماء عبور از اين را، به عبور از عالم هوى و نفس امّاره تعبير مى‏كردند بهتر بود.
تحفةالملوك‏فى‏السيروالسلوك ص : 67
منافقون آيه 4) و لكن آثار و علامات و افعال و اعمال ايشان نه موافق مخلصين و نه مطابق مؤمنين است. و علامت ايشان عدم ملازمت احكام ايمان است زياده از آنچه در مؤمنين صنف اوّل در كار است.
پس هر كه را بينى كه دعواى سلوك كند و ملازمت تقوى و ورع و متابعت جميع احكام ايمان در او نباشد و به قدر سر موئى از صراط مستقيم شريعت حقّه انحراف نمايد او را منافق مى‏دان، مگر آنچه به عذر يا خطا يا نسيان از او سر زند.
همچنانكه جهاد دوّم جهاد اكبر است نسبت به جهاد اوّل، همچنين منافق اين صنف منافق اكبرند. و آنچه از براى منافقين در صحيفه الهيّه وارد شده حقيقت آن از براى ايشان به وجه اشدّ ثابت است.
هُمْ لِلْكُفْرِ يَوْمَئذٍ أَقْرَبُ مِنْهُمْ لِلْإيمانِ يَقُولُونَ بِأَفْواهِهِمْ ما لَيْسَ في قُلوبِهِمْ وَ اللّهُ أَعْلَمُ بِما يَكْتُمُونَ 3: 167(سوره آل عمران آيه 167)فَاحْذَرْهُمْ قاتَلَهُمُ اللّهُ انّى‏ يُؤْفَكُونَ 63: 4(سوره منافقون آيه 4)انَّ الْمُنافِقينَ فِى الدَّرْكِ الْأَسْفَلِ مِنَ النّارِ وَ لَنْ تَجِدَ لَهُمْ نَصيرا 4: 145(سوره نساء آيه 145).
و از منافقين اين صنف فرقه‏اى هستند كه نام مجاهد بر خود نهند و احكام شريعت را به نظر حقارت مى‏نگرند، و التزام به آنها را شأن عوام مى‏دانند، بلكه علماء شريعت را از خود ادنى مى‏خوانند، و از پيش خود امورى چند اختراع مى‏كنند و آن را راه به خدا مى‏پسندند، و چنان گمان مى‏كنند كه راه به خدا راهى است و راى راه شريعت. و در حقّ ايشان است:
وَ يُريدُونَ أَنْ يُفَرِّقُوا بَيْنَ اللّهِ وَ رُسُلِهِ وَ يَقولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَ
تحفةالملوك‏فى‏السيروالسلوك ص : 68
نَكْفُرُ بِبَعْضٍ وَ يُريدونَ أن يَتَّخِذوا بَيْنَ ذلِكَ سَبيلا. اولئِكَ هُمُ الْكافِرونَ حَقّا وَ أَعْتَدْنا لِلْكافِرينَ عَذابا مُهينا 4: 150 - 151.
(سوره نساء آيه 150) نيز در حقّ ايشان است كه:
وَ إذا قيلَ لَهُمْ تَعالَوْا إلى‏ ما أَنْزَلَ اللّهُ وَ إلَى الرَّسولِ رَأَيْتَ الْمُنافِقينَ يَصُدّونَ عَنْكَ صُدُودا 4: 61(سوره نساء آيه 61).
و نيز در حقّ ايشان است:فقالوا أَ بَشَرٌ يَهْدُونَنا فَكَفَروا 64: 6(سوره تغابن آيه 6). نماز و روزه به جا آورند امّا نه از سر شوق و رغبت، عبادت كنند و لكن نه به خلوص نيّت. ذكر خدا كنند و لكن نه بر دوام و استمرار. چنانچه خداى تعالى از ايشان خبر مى‏دهد:
إِنَّ الْمُنافِقينَ يُخادِعُونَ اللّهَ وَ هُوَ خادِعُهُمْ وَ إِذا قامُوا إِلَى الصَّلوةِ قامُوا كُسالى‏ يُراؤُنَ النّاسَ وَ لا يَذْكُرونَ اللّهَ الا قَليلا. مُذَبْذَبينَ بَيْنَ ذلِكَ لا إِلى‏ هؤُلاءِ وَ لا إِلى‏ هؤُلاءِ 4: 142 - 143.
(سوره نساء آيه 142) پس متنبّه باش مبادا به عبادت و ذكر قاصر مغرور و فريفته گردى.