ركن اول «تذكر» است‏
كه بايد دربسم اللّه الرحمن الرحيم‏حاصل شود، و عبد سالك تمام دار تحقّق را به نظر اسمى كه فناى در مسمّى است نظر كند. و قلب را عادت دهد كه در همه ذرّات ممكنات حق جو و حق خواه شود، و فطرت تعلّم اسمائى را، كه در خميره ذات او ثبت است به مقتضاى جامعيّت نشئه و ظهور از حضرت اسم اللّه الاعظم - كه اشاره به آن است در قول خداى تعالى:
وَ عَلَّمَ آدَمَ الاسْماءَ كُلَّها 2: 31«»- به مرتبه فعليّت و ظهور آورد. و اين مقام، از خلوت با حق و شدّت تذكّر و تفكّر در شئون الهيّه حاصل شود، تا جايى رسد كه قلب عبد حقّانى شود و در تمام زواياى او اسمى جز از حق نباشد.
و اين يك مرتبه از فناى در الهيّت است كه قلوب منكوسه قاسيه جاحدين آن را به اين بيان كه ما كرديم نتواند انكار كرد، مگر آن كه جحود آن، جحود ابليسى باشد، كه آن طور قلوب - و العياذ باللّه - از اسم و ذكر حق تنفّر طبعى دارند، و اگر حرفى از معارف الهيّه يا ذكرى از اسماء اللّه پيش آيد، منقبض شوند، و جز از شهوات بطن و فرج به چيزى ديگر چشم دل باز نكنند. و در اين طائفه كسانى هستند كه براى انبياء و اولياء عليهم السلام نيز جز مقامات جسمانى و بهشت جسمانى، كه قضاى وتر حيوانى در آن شود، قائل نيستند، و بزرگى مقامات اخرويّه را چون بزرگى دنيائى به سعه باغات و انهار جاريه و زيادى حور و غلمان و قصور دانند. و اگر از عشق و محبّت و جذبه الهيّه كلامى
آداب‏الصلاة ص : 216
بشنوند، با الفاظ ركيكه و كلمات قبيحه به صاحبانش حمله كنند، و گويى به آنها ناسزائى گفته شده كه جبران مى‏كنند. اين مردم سدّ طريق انسانى و خار راه معرفت اللّه و شيطان آدم فريبند، و فوج فوج بندگان خدا را از حق و اسماء و صفات و ذكر و ياد او باز دارند و به مقاصد حيوانيّه و شهوات بطنيّه و فرجيّه متوجه كنند. اين‏ها مأموران شيطانى هستند كه به مقتضاى‏و لاقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَكَ الْمُسْتَقيم 7: 16.«» سر راه مستقيم الهى نشسته و نگذارند كسى با خداوند خود انس حاصل كند و از ظلمتهاى علاقه‏مندى به شهوات حيوانى، كه از آن جمله علاقه‏مندى به حور و قصور است، رهايى يابد. اين‏ها ممكن است شواهدى از ادعيه انبياء و اهل بيت عصمت عليهم الصلوة و السلام آورند كه آنها نيز حور و قصور مى‏خواستند. و اين از قصور اين طائفه است كه فرق بين حبّ كرامة اللّه، كه نظر به كرامت و اعطاء محبوب است كه خود علامت محبّت و عنايت است، با حبّ به حور و قصور و امثال آن استقلالا، كه در خميره شهوت حيوانى است، نگذاشتند. حبّ كرامة اللّه حبّ اللّه است كه بالتّبع به كرامت و عنايت نيز سرايت كند - (عاشقم بر همه عالم كه همه عالم از اوست.)«»
و ما حبّ الدّيار شغفن قلبى و لكن حبّ من سكن الدّيارا«»و الا على بن أبي طالب عليه السلام با حور و قصور چه سر و كارى دارد؟ آن سرور را با هواهاى نفسانيّه و شهوات حيوانيّه چه تناسب است؟ كسى كه عبادتش عبادت احرار است، جزاى او جزاى تجّار نخواهد بود. عنان قلم گسيخته شد و از مطلب دور افتادم.
بالجمله، كسى كه خود را عادت داد به قرائت آيات و اسماء الهيّه از كتاب تكوين و تدوين الهى، كم كم قلب او صورت ذكرى و آيه‏اى به خود
آداب‏الصلاة ص : 217
گيرد، و باطن ذات محقّق به ذكر اللّه و اسم اللّه و آيت اللّه شود، چنانچه «ذكر» به رسول اكرم و على بن أبي طالب صلوات اللّه عليهما و آلهما و «اسماء حسنى» به ائمه هدى و «آية اللّه» نيز به آن بزرگواران تفسير و تطبيق شده، آنها آيات الهيّه و اسماء اللّه حسنى و ذكر اللّه اكبرند. و مقام «ذكر» از مقامات عاليه بزرگى است كه به حوصله بيان و به حيطه تقرير و تحرير بر نيايد، و كفايت كند براى اهل معرفت و جذبه الهيّه و اصحاب محبّت و عشق آيه شريفه الهيّه كه مى‏فرمايد:فَاذْكُرُونى اذْكُرْكُم 2: 152.«» و مى‏فرمايد خداى تعالى به موسى:يا موسى، انَا جَليسُ مَنْ ذَكَرَنى.«»
و در روايت كافى رسول خدا فرمايد:من اكثر ذكر اللّه احبّه اللّه.«»
و در وسائل سند به حضرت صادق رساند كه فرمود:قال اللّه عزّ و جلّ: يا بن آدم اذكرنى في نفسك، اذكرك في نفسي. يا بن آدم اذكرنى في خلأ، اذكرك في خلإ. يا بن آدم اذكرنى في ملإ اذكرك في ملإ خير من ملإك. و قال: ما من عبد ذكر اللّه في ملإ من النّاس الا ذكره اللّه في ملإ من الملائكة. [1]