فصل اول در سرّ جملى قيام است‏
بدان كه اهل معرفت قيام را اشاره به توحيد افعال دانند، چنانچه ركوع را به توحيد صفات، و سجود را به توحيد ذات اشاره دانند. و بيان اين دو در محل خود بيايد. و اما بيان آن كه قيام اشاره به توحيد فعلى است آن است كه در خود قيام وضعا، و قرائت لفظا، اشارت به آن مقام است:
اما اين كه قيام وضعا اشارت به آن است اين است كه در آن اشارت به قيام عبد به حق و مقام قيّوميّت حق است كه آن تجلّى به فيض مقدس و تجلّى
آداب‏الصلاة ص : 147
فعلى است، و در اين تجلّى مقام فاعليّت حق ظاهر شود و همه موجودات مستهلك در تجلّى فعلى و مضمحلّ در تحت كبرياى ظهورى شود. و ادب عرفانى سالك در اين مقام آن است كه اين لطيفه الهيه را به ياد قلب آورد و ترك تعيّنات نفسيّه را هر چه بتواند بكند و حقيقت فيض مقدّس را به قلب تذكّر دهد و نسبت قيّوميّت حق و تقوّم خلق به حق را به باطن قلب برساند. و چون اين حقيقت در قلب سالك متمكّن شد، قرائت او به لسان حق واقع شود و ذاكر و مذكور خود حق گردد، و بعضى از اسرار قدر بر قلب عارف كشف گرددو أنت كما اثنيت على نفسك‏
و اعوذ بك منك«»
به بعض مراتب براى او مكشوف شود و بعضى از اسرار صلوة را قلب عارف دريابد، چنانچه در نظر نمودن به محل سجود، كه تراب است و نشئه اصليّه است، و در خاضع نمودن رقبه و سر به زير انداختن كه لازمه آن است، اشاره به ذلّ و فقر امكانى و فناى تحت عزّ و سلطان كبريا است -يا ايُّهَا النّاسُ انْتُمُ الْفُقراءُ الىَ اللَّه وَ اللَّه هُوَ الْغَنِىُّ الْحَميد 35: 15.«» و اما آن كه در قرائت لفظا اشارت به مقام توحيد فعلى است، در تفسير سوره مباركه حمد تفصيل آن بيايد ان شاء اللّه.