فرع فقهىّ و اصل عرفانىّ‏
در بعضى از روايات غير معتبره وارد شده است كه پس از شهادت به رسالت در اذان بگويند: اشهد انّ عليّا ولىّ اللّه. مرّتين. و در بعضى روايات است كه اشهد انّ عليّا امير المؤمنين حقّا. مرّتين. و در بعض ديگر است:
محمّد و آل محمّد خير البريّة. و شيخ صدوق رحمه اللّه اين روايات را از موضوعات مفوّضه قرار دادند و تكذيب آنها را كردند.«» و مشهور بين علماء رضوان اللّه عليهم عدم اعتماد به اين روايات است. و بعضى از محدّثين آن را جزء مستحبّى قرار دادند و به واسطه تسامح در ادلّه سنن. و اين قول بعيد از صواب نيست، گر چه به قصد قربت مطلقه گفتن اولى و احوط است، زيرا پس از شهادت به رسالت، مستحب است شهادت به ولايت و امارت مؤمنين.
چنانچه در حديث «احتجاج» وارد است كه قاسم بن معاويه گفت كه به حضرت صادق عرض كردم كه اهل سنت حديثى در معراج نقل كنند كه چون رسول خدا را به معراج بردند، ديد بر عرش‏لا اله الا اللّه،محمّد رسول اللّه،
آداب‏الصلاة ص : 141
ابو بكر الصديق. فرمود: «سبحان اللّه، تغيير دادند هر چيز را حتى اين را؟» گفت: آرى، فرمود: «خداى عزّ و جلّ چون خلق فرمود عرش را، نوشت بر اولا اله الا اللّه،محمّد رسول اللّه، علىّ امير المؤمنين. پس ذكر فرمود كتابت اين كلمات را بر آب و كرسى و لوح و جبهه اسرافيل و دو جناح جبرائيل و اكتاف آسمان‏ها و زمينها و سر كوهها و بر شمس و قمر.» پس فرمود: «وقتى يكى از شما گفت:لا اله الا اللّه،محمّد رسول اللّه، بگويد: علىّ امير المؤمنين.»«» بالجمله، اين ذكر شريف مطلقا پس از شهادت به رسالت مستحب است، و در فصول اذان، بالخصوص، بعيد نيست كه مستحب باشد، گر چه به واسطه تكذيب علماء اعلام اين روايات را احتياط اقتضا كند كه به قصد قربت مطلقه گويند نه خصوصيّت در اذان.
و اما نكته عرفانيّه براى «نوشتن اين كلمات بر جميع موجودات از عرش اعلا تا منتهاى ارضين» آن است كه حقيقت خلافت و ولايت ظهور الوهيّت است، و آن اصل وجود و كمال آن است. و هر موجودى كه حظّى از وجود دارد، از حقيقت الوهيّت و ظهور آن كه حقيقت خلافت و ولايت است حظّى دارد، و لطيفه الهيّه در سرتاسر كائنات از عوالم غيب تا منتهاى عالم شهادت بر ناصيه همه ثبت است. و آن لطيفه الهيّه حقيقت «وجود منبسط» و «نفس الرحمن» و «حقّ مخلوق به» است كه بعينه باطن خلافت ختميّه و ولايت مطلقه علويّه است. و از اين جهت است كه شيخ عارف شاه آبادى دام ظلّه مى‏فرمود كه شهادت به ولايت در شهادت به رسالت منطوى است، زيرا كه ولايت باطن رسالت است. و نويسنده گويد كه در شهادت به الوهيّت شهادتين منطوى است جمعا، و در شهادت به رسالت آن دو شهادت نيز منطوى است، چنانچه در شهادت به ولايت آن دو شهادت ديگر منطوى است. و الحمد للّه اوّلا و آخرا.