فصل چهارم در بعض آداب شهادت به رسالت است و در آن اشاره به شهادت به ولايت است‏
بدان كه طى اين سفر روحانى و معراج ايمانى را با اين پاى شكسته و عنان گسسته و چشم كور و قلب بى نور نتوان نمود:وَ مَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللَّه لَهُ نوُرا فَما لَهُ مِنْ نوُر 24: 40.«» پس، در سلوك اين طريق روحانى و عروج اين معراج عرفانى تمسّك به مقام روحانيّت هاديان طرق معرفت و انوار راه هدايت، كه و اصلان إلى اللّه و عاكفان على اللّه‏اند، حتم و لازم است، و اگر كسى با قدم انانيّت خود بى تمسّك به ولايت آنان بخواهد اين راه را طى كند، سلوك او إلى الشّيطان و الهاوية است. و به بيان علمى، چنانچه در ربط حادث به قديم و متغيّر به ثابت، محتاج به واسطه و رابطه‏اى است كه وجهه ثبات و تغيّر و قدم و حدوث داشته باشد كه اگر آن واسطه نباشد فيض قديم ثابت عبور به متغيّر حادث در سنّت الهيّه نكند و رابطه كونيّه وجوديّه حاصل نشود - و در رابط بين اين دو، انظار علمى ارباب علوم برهانى مختلف است، چنانچه ذوق عرفانى را اقتضاى ديگرى است كه تفصيل آن از عهده اين اوراق خارج است، و در ذوق عرفانى رابط فيض مقدّس و وجود منبسط است كه مقام برزخيّت كبرى و وسطيّت عظمى را دارد و آن بعينه مقام روحانيت و ولايت رسول ختمى كه متّحد با مقام ولايت مطلقه علويّه است مى‏باشد و تفصيل آن
آداب‏الصلاة ص : 136
در رساله مصباح الهدايه [1] نويسنده داده شده - همينطور، در رابطه روحانيّه عروجيّه، كه عكس رابطه كونيّه نزوليّه است و بعبارة اخرى قبض وجود و رجوع إلى ما بدء است، محتاج به واسطه است كه بدون آن واسطه صورت نگيرد، و ارتباط قلوب ناقصه مقيده و ارواح نازله محدوده به تامّ فوق التّمام و مطلق من جميع الجهات بى واسطه‏هاى روحانى و رابطه‏هاى غيبى تحقق پيدا نكند.
و اگر كسى گمان كند كه حق تعالى با هر موجودى قيّوم و به هر يك از اكوان محيط است بى واسطه وسايط، چنانچه اشاره به آن شده در آيه شريفه‏ما مِنْ دابَّةٍ الا هُوَ آخِذٌ بِناصِيَتِها 11: 56،«» اختلاط بين مقامات و اشتباه بين اعتبارات نموده و مقام كثرت مراتب وجود را با فناى تعيّنات به هم خلط نموده. و اين بحث را بدين رساله چندان ارتباطى نيست و اين قدر نيز از طغيان قلم واقع شد.
بالجمله، تمسّك به اولياء نعم كه خود راه عروج به معارج را يافته و سير الى اللّه را به اتمام رسانده‏اند از لوازم سير إلى اللّه است، چنانچه در احاديث شريفه به آن بسيار اشاره شده و در وسائل بابى منعقد فرموده در بطلان عبادت بدون ولايت ائمه و اعتقاد امامت آنان. و از كافى شريف حديث نموده به سند خود از محمد بن مسلم كه گفت: «شنيدم حضرت باقر العلوم عليه السلام مى‏فرمود: بدان اى محمد، همانا امامان جور و اتباع آنها از دين خداوند معزولند و گمراهند و گمراه كنند، پس، اعمالى كه مى‏كنند مثل خاكسترى‏
__________________________________________________
[1] - مصباح الهداية كتابى است به زبان عربى از حضرت امام خمينى، قدس سره الشريف، در بيان حقايق و معارفى راجع به خلافت و ولايت. در مقدمه اين كتاب شريف چنين مرقوم فرموده‏اند: انّى احببت ان اكشف لك في هذه الرّسالة، بعون اللّه ولىّ الهداية في البداية و النّهاية، طليعة من حقيقة الخلافة المحمّدية و رشحة من حقيقة الولاية العلويّة عليهما التّحيّات الازليّة الابديّة، و كيفيّة سريانهما في عوالم الغيب و الشّهادة... و بالحرىّ ان نسمّيها «مصباح الهداية إلى الخلافة و الولاية». و أرجوا من اللّه التّوفيق فانّه خير معين و رفيق و استمدّ من اوليائه الطّاهرة في الدّنيا و الآخرة... نوشتن اين كتاب در شوّال 1349 هجرى قمرى به انجام رسيده است.
آداب‏الصلاة ص : 137
است كه در روز طوفانى باد سخت به او وزد و او را متفرق كند.»«» و در روايت ديگر است كه حضرت باقر عليه السلام فرمود: «اگر كسى شبها را به عبادت قيام كند و روزها را روزه بگيرد و تمام مالش را تصدّق دهد و در تمام عمر حج به جا آورد و نشناسد ولايت ولىّ اللّه را تا موالات او كند جميع اعمالش به دلالت او باشد، براى او پيش خداوند ثوابى نيست و نيست او از اهل ايمان.»«» و شيخ صدوق به سند خود از أبو حمزه ثمالى حديث كند كه گفت:
«حضرت على بن الحسين عليهما السلام به ما فرمود: كدام يك از بقعه‏ها افضل است؟ گفتيم: خداوند و رسول او و پسر رسول او بهتر مى‏دانند.
فرمود: افضل بقعه‏ها براى ما، بين ركن و مقام است. اگر كسى عمر كند چندان كه نوح عمر كرد در قومش هزار سال، الا پنجاه سال روزه بگيرد روز را و شبها به عبادت بايستد در آن مكان، پس از آن ملاقات كند خدا را بى ولايت ما، نفع نرساند او را چيزى از آن.»«» و اخبار در اين باب بيش از اين است كه در اين مختصر بگنجد.
و اما آداب شهادت به رسالت آن است كه شهادت به رسالت از حق را به قلب برساند و عظمت مقام رسالت، خصوصا رسالت ختميّه را كه تمام دائره وجود از عوالم غيب و شهود تكوينا و تشريعا وجودا و هدايتا ريزه خوار خوان نعمت آن سرور هستند، و آن بزرگوار واسطه فيض حق و رابطه بين حق و خلق است. و اگر مقام روحانيّت و ولايت مطلقه او نبود، احدى از موجودات لايق استفاده از مقام غيب احدى نبود و فيض حق عبور به موجودى از موجودات نمى‏كرد و نور هدايت در هيچ يك از عوالم ظاهر و باطن نمى‏تابيد.
آداب‏الصلاة ص : 138
و آن سرور نورى است كه در آيه نور وارد است كه‏اللَّه نورُ السَّمواتِ وَ الارْض 24: 35«»و چون عظمت مشرّع دين و رسول ربّ العالمين در قلب انسان وارد شد، اهمّيّت و عظمت احكام و سنن او در قلب وارد شود، و چون قلب عظمت آن را ادراك كرد، ساير قواى ملكيّه و ملكوتيه خاضع آن شود و شريعت مقدّسه در جميع مملكت انسانى نافذ گردد. و علامت صدق شهادت آن است كه در جميع قواى غيبيّه و ظاهره آثار آن ظاهر گردد و تخلف از آن نكنند، چنانچه اشاره به آن در سابق شده است.
و از آنچه تا كنون ذكر شد ارتباط شهادت به رسالت به اذان و اقامه و نماز معلوم گرديد، چه كه سالك در اين طريق روحانى محتاج به تمسّك به آن وجود مقدس است تا به وسيله مصاحبت و دستگيرى او اين عروج روحانى را بنمايد.
و وجه ديگر آنكه در اين شهادت اعلان به قواى ملكيّه و ملكوتيّه است كه نماز، كه حقيقت معراج مؤمنين و سرچشمه معارف اصحاب عرفان و ارباب ايقان است، نتيجه كشف تامّ محمّدى صلّى اللّه عليه و آله است كه خود به سلوك روحانى و جذبات الهيّه و جذوات رحمانيّه به وصول به مقام«قاب قوسين او ادنى» 53: 9«»كشف حقيقت آن را به تبع تجلّيات ذاتيّه و اسمائيّه و صفاتيّه و الهامات انسيّه در حضرت غيب احدى فرموده. و في الحقيقة، اين سوغات و ره آوردى است كه از اين سفر معنوى روحانى براى امّت خود، كه خير امم است، آورده و آنها را قرين منّت و مستغرق نعمت فرموده. و چون اين عقيدت در قلب مستقرّ شد و به تكرار متمكّن گرديد، البتّه سالك عظمت مقام و بزرگى محل را ادراك مى‏كند و با قدم خوف و رجاء طىّ اين مرحله را مى‏نمايد. و اميد است ان شاء اللّه اگر به مقدار مقدور قيام به امر كند، آن
آداب‏الصلاة ص : 139
سرور دستگيرى از او بنمايد و او را به مقام قرب احدى كه مقصد اصلى و مقصود فطرى است برساند. و در علوم الهيّه به ثبوت پيوسته كه معاد همه موجودات به توسّط انسان كامل تحقق پيدا كند:كَما بَدَاكُمْ تَعوُدُون 7: 29«»بِكُمْ فَتَحَ اللَّه و بِكُمْ يَخْتِمُ وَ ايابُ الْخَلقِ الَيْكُمْ.«»