آداب‏الصلاة ص : 130
فصل سوم در بعض آداب شهادت به الوهيت است و بيان ارتباط آن با اذان و نماز
بدان كه از براى الوهيّت مقاماتى است كه به حسب جمع به دو مقام تعبير شود: يكى، مقام الوهيّت ذاتيّه، و ديگر، مقام الوهيّت فعليّه است. و اگر مقصود از شهادت بر قصر الوهيّت در حق الوهيّت ذاتيّه باشد، حقيقت آن با تكبير قريب به هم مى‏شود اگر مشتق از «اله في الشّي‏ء» اى، تحيّر فيه باشد، يا مشتق از «لاه» به معناى «ارتفع» باشد، يا مشتق از «لاه، يلوه» به معناى «احتجب» باشد. و در اين صورت، ربط آن به اذان و صلوة معلوم شود پس از مراجعه به باب تكبير، و ادب آن نيز معلوم گردد. و اعاده آن گر چه خالى از بعض فوائد نيست ولى منافى با اختصار است. و اگر از «اله» به معنى «عبد» باشد و مراد «مألوه» به معناى «معبود» باشد، پس سالك بايد شهادت صورى به قصر معبوديّت را به حق تعالى جلّت عظمته منطبق كند به شهادت قلبى باطنى، و بداند كه اگر در قلب معبود ديگرى باشد، در اين شهادت منافق است.
پس، با هر رياضتى است شهادت به الوهيّت را به قلب برساند، و از كعبه دل بتهاى بزرگ و كوچك را كه به دست تصرّف شيطان و نفس امّاره تراشيده شده در هم شكند و فرو ريزد تا لايق حضور حضرت قدس گردد. و تا بتهاى حب دنيا و شئون دنيويّه در كعبه دل است، سالك را راه به مقصد نيست. پس، شهادت به الوهيت براى اعلان به قواى ملكيّه و ملكوتيّه است كه معبودهاى باطله و مقصودهاى معوجه را زير پا نهند تا بتوانند به معراج قرب عروج كنند.
و اگر مقصود از قصر الوهيّت الوهيّت فعليّه باشد، كه عبارت اخراى تصرّف و تدبير و تأثير است، پس چنين شود معنى شهادت كه شهادت مى‏دهم كه متصرّفى در دار تحقق و مؤثّرى در غيب و شهادت نيست جز ذات مقدس
آداب‏الصلاة ص : 131
حق جلّ و علا. و اگر در قلب سالك اعتماد به موجودى از موجودات و اطمينان به احدى از آحاد باشد، قلبش معلّل و شهادتش زور و مختلق است.
پس، سالك بايد حقيقت لا مؤثّر في الوجود الا اللّه را اوّل با برهان حكمى مستحكم كند، و از معارف الهيّه، كه غايت بعثت انبياء است، فرار نكند، و از تذكّر حق و شئون ذاتيّه و صفاتيّه اعراض نكند كه سرچشمه تمام سعادتها تذكّر حق است:وَ مَنْ اعْرَضَ عَنْ ذِكْرى فَانَّ لَهُ مَعيْشَةً ضَنْكا 20: 124.«» و پس از آن كه به حقيقت اين لطيفه الهيّه كه سر چشمه معارف الهيّه و باب الابواب حقايق غيبيّه است با قدم تفكّر و برهان رسيد، به قدم تذكر و رياضت قلب را با آن مأنوس كند تا قلب ايمان آورد به آن. و اين اول مرتبه صدق مقاله او است، و علامت آن، انقطاع به حق و چشم طمع و اميد از جميع موجودات پوشيدن است، و نتيجه آن توحيد فعلى است كه از مقامات بزرگ اهل معرفت است. و چون سالك إلى اللّه قصر جميع تأثيرات را در حق كرد و چشم طمع را از جميع موجودات جز ذات مقدّسش بست، لايق محضر مقدّس شود، بلكه قلبش فطرتا و ذاتا متوجّه به آن محضر شود. و شايد تكرار شهادت براى تمكين باشد و مقصود از شهادت يكى از دو شهادت باشد. و شايد تكرار نباشد و يكى اشاره به الوهيّت ذاتيّه، و ديگر اشاره به الوهيّت فعليّه باشد، در اين صورت ممكن است اعاده آن در آخر براى تمكين باشد، و از اين جهت به لفظ شهادت آنجا ذكر نشده.