فصل اوّل در سرّ جملى و آداب اجماليّه آنها است‏
بدان كه سالك إلى اللّه در اذان بايد قلب، كه سلطان قواى ملكوتيّه و ملكيّه است، و ديگر جنود منتشره در جهات متشتّته ملك و ملكوت را اعلان
آداب‏الصلاة ص : 122
حضور در محضر دهد. و چون وقت حضور و ملاقات نزديك گرديده، آنها را مهيّا نمايد تا اگر از مشتاقان و عاشقان است به جلوه ناگهانى دامن از دست ندهد، و اگر از محجوبان است، بى تهيّه اسباب و آداب وارد محضر مقدس نگردد. پس، سرّ اجمالى اذان اعلان قواى ملكوتيّه و ملكيّه و جيوش الهيّه براى حضور است. و ادب اجمالى آن، تنبّه به بزرگى مقام و خطر آن و عظمت محضر و حاضر، و تذلّل و فقر و فاقه و نقص و عجز ممكن از قيام به امر و قابليّت حضور در محضر است اگر لطف و رحمت حقّ جلّ و علا دستگيرى نكند و جبر نقص نفرمايد.
و «اقامه» بپا داشتن قواى ملكوتيّه و ملكيّه است در محضر، و حاضر نمودن آنها است در حضور. و ادب آن، خوف و خشيت و حيا و خجلت و رجاء واثق به رحمت غير متناهيه است. و سالك بايد در جميع فصول اذان و اقامه به قلب عظمت محضر و حضور و حاضر را بفهماند، و ذلّ و عجز و قصور خود را نصب العين قرار دهد تا خوف و خشيت حاصل آيد، و از طرفى رحمت واسعه و الطاف كريمانه را به قلب وانمود كند تا رجاء و شوق حاصل آيد.
پس، قلوب عشقيّه شوق و جذبه بر آنها غالب آيد و با قدم حبّ و عشق قدم در محضر انس گذارند، و قلوب آنها بدان جذبه غيبيّه تا آخر نماز به عشق محضر و حاضر با ذكر و فكر حقّ معاشقه و معانقه كند.
وفي الحديث عن على بن أبي طالب عليه السلام، قال:افضل النّاس من عشق العبادة و عانقها و احبّها بقلبه و باشرها بجسده و تفرّغ لها، فهو لا يبالى على ما اصبح من الدّنيا على يسر امّ على عسر. [1]
و قلوب خوفيّه سلطان عظمت بر آنها تجلى كند و جذبه قهّاريّت بر آنها
__________________________________________________
[1] - «برترين مردم كسى است كه به عبادت خدا عشق بورزد و براى آن آغوش باز كند و از جان آن را دوست بدارد و با بدن خود بدان بپردازد و به چيز ديگر اشتغال نيابد. چنين كسى را انديشه آن نخواهد بود كه دنيايش با آسايش و راحتى بگذرد يا با سختى و مشقت.» وسائل الشّيعة، ج 1، ص 61، «كتاب الطّهارة»، «ابواب مقدّمة العبادات»، باب 19، حديث 2. از رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله.
آداب‏الصلاة ص : 123
غلبه نمايد و آنها را از خود بى خود نمايد و خوف و خشيت قلوب آنها را ذوب نمايد، و قصور ذاتى خود و استشعار به ذلت و عجز خويش آنها را از هر چيز باز دارد.
وفي الحديث عن موسى بن جعفر عليهما السلام، قال: قال امير المؤمنين عليه السلام:انّ للّه عبادا كسرت قلوبهم خشيته، فاسكتتهم عن المنطق... الحديث«»

و براى اولياى كمّل حق تعالى گاه به تجلّى لطفى تجلّى فرمايد، و عشق و جذبه حبّيّه رهنمون آنها گردد، چنانچه در حديث است كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلم انتظار وقت نماز را مى‏كشيدند و عشق و شوقشان اشتداد پيدا مى‏كرد و به بلال مؤذّن مى‏فرمودند:ارحنا يا بلال.«»
و گاه به تجلّى عظمت و سلطنت تجلّى فرمايد، و خوف و خشيت در آنها حاصل آيد، چنانچه از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و از ائمه هدى عليهم السلام حالات خوفيّه منقول است. و گاه به تجلّى جمعى احدى تجلّى فرمايد به حسب طاقت قلوب و بزرگى وعاء آن. و ما محجوبان مشتغل به دنيا و محبوسان به سجن طبيعت و زنجيرهاى شهوات و آرزوها و محرومان از سعادات عقليّه الهيّه، كه سكر طبيعت ما را تا صبح ازل به خود نياورد و از خواب گران بر نينگيزاند، از حساب اين تقسيمات خارج و از نطاق اين بيان مستثنى هستيم.
پس، براى ما آداب حضور طور ديگرى است و قيام به وظايف قلبيه به شكل ديگر. ولى مقدم بر همه چيز آن است كه يأس از روح اللّه و قنوط از رحمت اللّه را، كه از جنود بزرگ ابليس و از القائات شياطين انسى و جنّى است، از قلب بيرون كنيم، و گمان نكنيم كه اين مقاماتى است به قامت اشخاص خاصى بريده شده و دست آمال ما از آن كوتاه و پاى سير بشر از آن راجل است، پس
آداب‏الصلاة ص : 124
يكسره دست از پا خطا نكنيم و با سردى و سستى مخلّد در ارض طبيعت بمانيم. نه، چنين نيست كه توّهم شده است. بلى، من نيز گويم كه مقام خاص كمّل اهل اللّه براى احدى ميسور نيست، ولى از براى مقامات معنويّه و معارف الهيّه مدارجى بى پايان و مراتبى فراوان است كه بسيارى از آن مقامات و معارف و حالات و مدارج را براى نوع ميّسر است اگر سردى و سستى خود آنها بگذارد و عناد و تعصب اهل جهل و عناد دست از قلوب بندگان خدا بردارد و شيطان راه سلوك آنها نگردد.
پس، ادب حضور براى ما آن است كه در اول امر چون از مرتبه حسّ و ظاهر تجاوز ننموديم و جز عظمت و جلالت دنيايى چيزى در نظر نداريم و از عظمتهاى غيبيّه الهيّه بى خبر هستيم، محضر حق را بايد چون محضر سلطانى عظيم الشّأن كه قلب عظمت او را ادراك كرده بدانيم، و به قلب خود بفهمانيم كه همه عظمتها و جلال و كبرياها جلوه‏اى از عظمت عالم ملكوت است كه تنزّل كرده در اين عالم، و عالم ملكوت در جنب عوالم غيبيّه قدر محسوسى ندارد. پس به قلب بفهمانيم كه عالم محضر مقدّس حق است و حق تعالى حاضر در جميع امكنه و احياز است، و خصوصا نماز كه اذن خاصّ حضور است و ميعاد مخصوص ملاقات و مراوده با حضرت احديّت است. پس، چون قلب را مستشعر به عظمت و حضور كرديم و لو اينكه در اول امر با تكلّف باشد، ولى كم كم قلب انس مى‏گيرد و اين مجاز حقيقت پيدا مى‏كند. پس، چون به آداب صوريّه معامله با مالك الملوك و سلطان السّلاطين قيام نموديم و ادبهاى حضور ظاهرى را به جا آورديم، در دل نيز تأثير حاصل شود و قلب استشعار عظمت نمايد و كم كم به نتايج مطلوبه انسان برسد. و همينطور راجع به اثاره حبّ و عشق كه آن نيز با تحصيل و رياضت حاصل شود.
پس، در اول امر رحمتهاى صوريّه و الطاف حسّيّه حق تعالى را به قلب وانمود بايد كرد و مقام رحمانيّت و رحيميّت و منعميّت را به قلب رساند تا كم كم قلب انس گيرد و از ظاهر به باطن اثر حاصل آيد و مملكت باطن از آثار جمال نورانى گردد و نتايج مطلوبه حاصل شود. و انسان اگر قيام به امر كند و
آداب‏الصلاة ص : 125
جهاد در راه خدا نمايد، حق تعالى از او دستگيرى فرمايد و او را از ظلمات عالم طبيعت به يد غيبى نجات دهد، و ارض مظلمه قلب او را به نور جمال خود روشن فرمايد و او را مبدل به سموات روحيه فرمايد.و مَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فيها حُسْنا انّ اللَّه غَفُورٌ شَكُور. 42: 23«»