آداب‏الصلاة ص : 111
فصل دوم در مواظبت از وقت‏
اى عزيز، تو نيز به قدر ميسور و مقدار مقدور اين وقت مناجات را غنيمت شمار و به آداب قلبيّه آن قيام كن، و به قلب خود بفهمان كه مايه حيات ابدى و اخروى و سرچشمه فضائل نفسانيّه و رأس المال كرامات غير متناهيه به مراودت و مؤانست با حق است و مناجات با او، خصوصا نماز كه معجون روحانى ساخته شده با دست جمال و جلال حق است و از جميع عبادات جامعتر و كاملتر است. پس، از اوقات آن حتّى الامكان محافظت كن. و اوقات فضيلت آن را انتخاب كن كه در آن نورانيّتى است كه در ديگر اوقات نيست. و اشتغالات قلبيّه خود را در آن اوقات كم كن بلكه قطع كن. و اين حاصل شود به اينكه اوقات خود را موظّف و معيّن كنى و براى نماز، كه متكفّل حيات ابدى تو است، وقتى خاصّ تعيين كنى كه در آن وقت كارهاى ديگرى نداشته باشى و قلب را تعلّقاتى نباشد، و نماز را با امور ديگر مزاحم قرار مده تا بتوانى قلب را راحت و حاضر كنى.
اكنون احاديث وارده در احوال معصومين عليهم السلام را به قدر اقتضا ذكر مى‏كنم تا آن كه به تدبّر در حالات آن بزرگواران بلكه تنبّهى حاصل آيد، و شايد عظمت موقف و اهمّيّت و خطر مقام را قلب ادراك كند و از خواب غفلت برخيزد.
از بعضى از زنهاى رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله نقل شده كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله با ما صحبت مى‏كرد و ما با او صحبت مى‏كرديم، چون وقت نماز حاضر مى‏شد، گويى او ما را نمى‏شناخت و ما او را نمى‏شناختيم، براى اشتغالى كه به خدا پيدا مى‏كرد از هر چيز.«» و از
آداب‏الصلاة ص : 112
حضرت امير صلوات اللّه عليه روايت شده كه چون وقت نماز مى‏شد، به خود مى‏پيچيد و متزلزل مى‏شد. عرض كردند به آن حضرت اين چه حالى است تو را يا امير المؤمنين. مى‏فرمود: «آمد وقت امانتى كه خداى تعالى عرضه داشت آن را بر آسمان‏ها و زمينها و ابا كردند از حمل آن و ترسيدند از آن.»«» و سيّد بن طاوس [قدّس سرّه‏] در فلاح السّائل نقل فرموده كه حضرت امام حسين عليه السلام وقتى وضو مى‏گرفت رنگش تغيير مى‏كرد و مفاصلش مى‏لرزيد.
سبب از آن حضرت پرسيدند، فرمود: «سزاوار است براى كسى كه وقوف كرد بين دو دست صاحب عرش اين كه رنگش زرد شود و مفاصلش بلرزد.»«» و از حضرت امام حسن عليه السلام همين طور منقول است.«» و از حضرت امام سجاد عليه السلام روايت شده كه وقتى وقت وضو مى‏شد، رنگش زرد مى‏شد. گفته شد اين چه حال است كه عارض شما مى‏شود وقت وضو مى‏فرمود: «نمى‏دانيد بين دو دست كى ايستاده‏ام؟»«» ما نيز اگر قدرى تفكّر كنيم، و به قلب محجوب مهجور خود بفهمانيم كه اوقات صلوات اوقات حضور در بارگاه قدس حضرت ذى الجلال است، اوقاتى است كه حق تعالى كه مالك الملوك و عظيم مطلق است بنده ضعيف ناچيز را به مناجات خود دعوت فرموده و به دار الكرامه خود اذن دخول داده تا فوز به سعادتهاى ابدى و سرور و بهجتهاى دائمى پيدا كند، از دخول وقت صلوة به مقدار معرفت خود بهجت و سرور داشتيم. و اگر قلب استشعار عظمت و خطر مقام كند به مقدار فهم عظمت، خوف و خشيت حاصل مى‏شود. و چون قلوب اولياء مختلف و حالات آنها متفاوت است به حسب
آداب‏الصلاة ص : 113
تجلّيات لطفيّه و قهريّه و استشعار عظمت و رحمت، گاهى اشتياق ملاقات و استشعار رحمت و جمال آنها را به سرور و بهجت وادار كند و ارحنا يا بلال«» گويند. و گاهى تجلّيات به عظمت و قهر و سلطنت آنها را از خود بى‏خود كند و رعشه و رعده براى آنها دست دهد.
بالجمله، اى ضعيف، آداب قلبيّه اوقات آنست كه خود را مهيّا كنى براى ورود به حضور مالك دنيا و آخرت و مخاطبه و مكالمه با حضرت حق جلّ و علا، پس، با نظرى توجّه به ضعف و بيچارگى و ذلّت و بى نوائى خود كن و عظمت و بزرگى و جلال و كبرياى ذات مقدّس جلّت عظمته كه انبياء مرسلين و ملائكه مقرّبين در بارگاه عظمتش از خود بى‏خود شوند و اعتراف به عجز و مسكنت و ذلّت كنند، و چون اين نظر را كردى و به دل فهماندى، دل استشعار خوف كند و خود و عبادات خود را ناچيز شمارد. و با نظرى توجّه به سعه رحمت و كمال عطوفت و احاطه رحمانيّت آن ذات مقدّس كن كه بنده ضعيفى را به بارگاه قدس خود با همه آلودگى و بيچارگى كه دارد بار داده، و او را با همه تشريفات فرو فرستادن فرشتگان و نازل نمودن كتابهاى آسمانى و فرستادن انبياء مرسلين عليهم السلام دعوت به مجلس انس خود فرموده بدون آن كه سابقه استعدادى از براى ممكن بيچاره باشد، يا در اين دعوت و حضور براى حضرتش - نعوذ باللّه - يا ملائكة اللّه و انبياء عليهم السلام سودى تصوّر بشود.
البتّه قلب را با اين توجّه انسى حاصل شود و استشعار رجاء و اميدوارى مى‏كند. پس، با قدم خوف و رجاء و رغبت و رهبت خود را مهيّاى حضور كن، و عدّه و عدّه حضور را مهيّا كن، كه عمده آن آنست كه با قلب خجل و دل و جل و استشعار انكسار و ذلّت و ضعف و بيچارگى وارد محضر شوى، و خود را به هيچ وجه لايق محضر ندانى و لايق عبادت و عبوديّت نشمارى، و اذن دخول در عبادت و عبوديّت را فقط از شمول رحمت و عميم لطف حضرت
آداب‏الصلاة ص : 114
احديّت جلّت قدرته بدانى، كه اگر ذلّت خود را نصب عين خود كردى و به جان و دل تواضع براى ذات مقدّس حق نمودى و خود و عبوديّت خود را ناچيز و بى ارزش دانستى، حق تعالى با تو تلطّف فرمايد و تو را مرتفع كند و به كرامات خود مخلّع فرمايد.