ركن سوم «تهليل» است.
و از براى آن مقاماتى است:
يكى مقام نفى الوهيّت فعليّه است كه عبارت اخراى لا مؤثّر في الوجود الا اللّه است. و اين مؤكّد حصر «تحميد» بلكه موجب و مسبّب آن است. چون كه مراتب وجودات امكانيّه ظلّ حقيقت وجود حق جلّت قدرته و ربط محض است و از براى هيچ يك از آنها به هيچ وجه استقلال و قيام به خود نيست، از اين جهت، تاثير ايجادى را به هيچ وجه به آنها نتوان نسبت داد، چه كه در تأثير استقلال ايجاد لازم و استقلال ايجاد مستلزم استقلال وجود است. و به عبارت اهل ذوق، حقيقت وجودات ظلّيّه ظهور قدرت حق است در مرايى خلقيّه، و معنى‏لا اله الا اللّه‏مشاهده فاعليّت و قدرت حق است در خلق و نفى تعيّنات خلقيّه است، و افناى مقام فاعليّت آنها و تأثير آنها است در حق.
و يكى مقام نفى معبود غير حق است، ولا اله الا اللّه‏اى، لا معبود سوى اللّه. و بنابر اين، مقام «تهليل» نتيجه مقام «تحميد» است، زيرا كه اگر محمدت منحصر به ذات مقدّس حق شد، عبوديّت نيز بار خود را در آن مقام مقدّس افكند، و جميع عبوديّتهايى كه خلق از خلق مى‏كند، كه همه براى رؤيت محمدت است، منتفى شود، پس، گويى سالك چنين گويد كه چون جميع محامد منحصر در حق است، پس عبوديت نيز منحصر به او شود، و او معبود شود و بتها همه شكسته شود. و از براى «تهليل» مقامات ديگرى است كه مناسب اين مقام نيست.