اعتذار
با آن كه بناى نويسنده در اين رساله آن بود كه از مطالب عرفانى غير مأنوس با نوع خوددارى كنم، و فقط به آداب قلبيّه صلوة اكتفا كنم، اينك مى‏بينم كه قلم طغيان نموده و در خصوص تفسير سوره شريفه بيشتر از موضوع قرار داد خود تجاوز نمودم. چاره‏اى جز آن نيست كه اكنون از برادران ايمانى و دوستان روحانى معذرت خواهى كنم. و ضمنا اگر مطلبى در اين رساله مطابق مذاق خود نديدند، بى تأمّل رمى به باطل نكنند، زيرا كه از براى هر علمى اهلى و براى هر راهى راه نوردى است - رحم اللّه امرأ عرف قدره، و لم يتعدّ طوره.«»
__________________________________________________
نخست بود. آن گاه خداوند عزّ و جلّ به او وحى فرمود: الحمد للّه... را بخوان.» تفسير برهان، ج 4، ص 487، «سورة القدر»، حديث 22.
آداب‏الصلاة ص : 347
و ممكن است بعضى غفلت از حقيقت حال كنند، و چون از معارف قرآنيّه و دقايق سنن الهيّه بى‏خبرند، بعضى از مطالب اين رساله را تفسير به رأى گمان كنند. و اين خطاى محض و افتراى فاحش است، زيرا كه:
اولا، اين معارف و لطايف همه از قرآن شريف و احاديث شريفه مستفاد، و شواهد سمعيّه بر آنها هست، چنانچه بعضى از آنها در خلال مباحث مذكور، و بيشتر آنها براى اختصار مذكور نگرديد.
و ثانيا، همه يا اكثر آنها موافق براهين عقليّه يا عرفانيّه مى‏باشد، و چنين امرى تفسير به رأى نخواهد شد.
و ثالثا، غالبا مطالبى كه ما ذكر كرديم يا در بيان آيات شريفه ذكر مى‏كنيم، از قبيل بيان مصاديق مفاهيم است. و بيان مصداق و مراتب حقايق مربوط به تفسير نيست تا آن كه تفسير به رأى باشد.
و رابعا، بعد از همه مراحل، ما براى غايت احتياط در دين - با آن كه جاى آن نبود - در مطالب غير ضرورى على سبيل الاحتمال و بيان احد محتملات، مطالب را بيان كرديم، و معلوم است در احتمال را كسى نبسته و مربوط به تفسير به رأى نخواهد شد. و در اين جا مطالب ديگرى هست كه ما از ذكر آن خوددارى نموده و به اختصار كوشيديم.