تنبيه ايمانى
به طورى كه ذكر شد و معلوم گرديد، از براى هدايت به حسب انواع سير سايرين و مراتب سلوك سالكين إلى اللّه مقامات و مراتبى است. و ما به طريق اجمال اشاره به بعض مقامات آن مىكنيم تا در ضمن، «صراط مستقيم» و «صراط مفرطين» و «صراط مفرّطين»، كه «مغضوب عليهم» و «ضالّين» مىباشند، به حسب هر يك از مراتب معلوم گردد.
اول، نور هدايت فطرى است، چنانچه اشاره به آن در تنبيه سابق شد.
و در اين مرتبه از هدايت، «صراط مستقيم» عبارت است از سلوك إلى اللّه بى
آدابالصلاة ص : 290
احتجاب به حجب ملكى يا ملكوتى، و يا سلوك إلى اللّه بى احتجاب به حجب معاصى قالبيّه يا معاصى قلبيّه، يا سلوك إلى اللّه است بى احتجاب به حجب غلوّ و يا تقصير، و يا سلوك إلى اللّه است بى احتجاب به حجب نورانيّه يا ظلمانيّه، و يا سلوك إلى اللّه است بى احتجاب به حجب وحدت يا كثرت. و شايديُضِلُّ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدى مَنْ يَشاء 35: 8«»اشاره به اين مرتبه از هدايت و احتجابات باشد كه در حضرت قدر، كه نزد ما مرتبه واحديّت به تجلّى به حضرات اعيان ثابته است، تقدير شده. و تفصيل آن از حوصله اين رساله بلكه از نطاق تحرير و بيان خارج است. و هو سرّ من سرّ اللّه و سترّ من ستر اللّه.«» دوم، هدايت به نور قرآن است. و در مقابل آن، غلوّ و تقصير از معرفت آن است، و يا وقوف به ظاهر و وقوف به باطن است، چنانچه بعضى اهل ظاهر علوم قرآن را عبارت از همان معانى عرفيّه عاميّه و مفاهيم سوقيّه وضعيّه مىدانند، و به همين عقيده تفكّر و تدبّر در قرآن نكنند، و استفاده آنها از اين صحيفه نورانيّه كه متكفّل سعادات روحيّه و جسميّه و قلبيّه و قالبيّه است منحصر به همان دستورات صوريّه ظاهريّه است، و آن همه آياتى كه دلالت كند بر آن كه تدبّر و تذكّر آن لازم يا راجح است و از استناره به نور قرآن فتح ابوابى از معرفت شود، پس پشت اندازند، گويى قرآن براى دعوت به دنيا و مستلذّات حيوانيّه و تأكيد مقام حيوانيّت و شهوات بهيميّه نازل شده است.
و بعضى اهل باطن به گمان خود از ظاهر قرآن و دعوتهاى صوريّه آن، كه دستور تأدّب به آداب محضر الهى و كيفيّت سلوك إلى اللّه است - و آنها غافل از آن هستند - منصرف شوند و با تلبيسات ابليس لعين و نفس امّاره بالسّوء از ظاهر قرآن منحرف، و به خيال خود به علوم باطنيّه آن متشبّث هستند، با آن كه راه وصول به باطن از تأدّب به ظاهر است.
آدابالصلاة ص : 291
پس، اين دو طايفه هر دو از جادّه اعتدال خارج و از نور هدايت به صراط مستقيم قرآنى محروم و به افراط و تفريط منسوبند. و عالم محقّق و عارف مدقّق بايد قيام به ظاهر و باطن كند و به ادبهاى صورى و معنوى متأدّب گردد - چنانچه ظاهر را به نور قرآن متنوّر مىكند، باطن را نيز به انوار معارف و توحيد و تجريد آن نورانى كند.
اهل ظاهر بدانند كه قصر قرآن را به آداب صوريّه ظاهريّه و يك مشت دستورات عمليّه و اخلاقيّه و عقايد عاميّه در باب توحيد و اسماء و صفات، نشناختن حق قرآن و ناقص دانستن شريعت ختميّه است، كه بايد اكمل از آن تصوّر نشود و الا ختميّت آن در سنّت عدل محال خواهد بود. پس چون شريعت ختم شرايع و قرآن ختم كتب نازله و آخرين رابطه بين خالق و مخلوق است، بايد در حقايق توحيد و تجريد و معارف الهيّه، كه مقصد اصلى و غايت ذاتى اديان و شرايع و كتب نازله الهيّه است، آخرين مراتب و منتهى النّهايه اوج كمال باشد، و الا نقص در شريعت كه خلاف عدل الهى و لطف ربوبى است لازم آيد، و اين خود محالى است فضيح و عارى است قبيح كه با هفت دريا از روى اديان حقّه لكّه ننگش شسته نشود، و العياذ باللّه.
و اهل باطن بدانند كه وصول به مقصد اصلى و غايت حقيقى، جز تطهير ظاهر و باطن نيست، و بى تشبّث به صورت و ظاهر، به لبّ و باطن نتوان رسيد، و بدون تلبّس به لباس ظاهر شريعت راه به باطن نتوان پيدا كرد، پس، در ترك ظاهر إبطال ظاهر و باطن شرايع است، و اين از تلبيسات شيطان جنّ و انس است. و ما شمّهاى از اين مطلب را در كتاب شرح اربعين حديث«» مذكور داشتيم.
سوم، هدايت به نور شريعت است.
چهارم، هدايت به نور اسلام است.
پنجم، هدايت به نور ايمان است.
آدابالصلاة ص : 292
ششم، هدايت به نور يقين است.
هفتم، هدايت به نور عرفان است.
هشتم، هدايت به نور محبّت است.
نهم، هدايت به نور ولايت است.
دهم، هدايت به نور تجريد و توحيد است.
و براى هر يك، دو طرف افراط و تفريط و غلوّ و تقصير است، كه تفصيل آن موجب تطويل است. و شايد اشاره به بعض آن يا تمام مراتب آن باشد حديث شريف كافى كه مىفرمايد:نحن، آل محمّد، النّمط الاوسط الّذى لا يدركنا الغالى، و لا يسبقنا التّالى.«»
وفي الحديث النّبوى:خير هذه الامّة النّمط الاوسط يلحق بهم التّالى و يرجع اليهم الغالى.«»
|