فرع فقهى‏
بعضى از فقهاء قصد انشاء را در مثل‏ايّاكَ نَعْبُدُ وَ ايّاكَ نَسْتَعين 1: 5،مثلا، جايز ندانسته‏اند، به گمان آنكه منافى با قرآنيّت و قرائت است، زيرا كه قرائت نقل كلام ديگرى است. و اين كلام را وجهى نيست، زيرا كه چنانچه ممكن است انسان به كلام خود مثلا مدح كسى را كند، ممكن است به كلام ديگران مدح كند. مثلا، اگر با شعر حافظ مدح كسى را نموديم، صدق مى‏كند كه ما مدح كرديم و صدق مى‏كند كه شعر حافظ خوانديم. پس، اگر باالْحَمْدُ للَّه رَبِّ العالَمِين 1: 2حقيقتا تمام محامد را براى حق انشاء نمائيم و باايّاكَ نَعْبُدُ 1: 5قصر عبادت را به حق انشاء كنيم، صدق مى‏كند كه با كلام خدا حمد او را نموديم و با كلام خدا قصر عبادت نموديم. بلكه اگر كسى كلام را از معنى انشائى تجريد كند مخالف احتياط است، اگر نگوييم قرائتش باطل است. بلى، اگر كسى معنى آن را نداند، لازم نيست ياد گيرد بلكه قرائت صورت - بمالها من المعنى - كفايت مى‏كند.
و در روايات شريفه اشاره به اين كه قارى انشاء مى‏كند دارد، چنانچه در حديث قدسى است كه مى‏فرمايد:فاذا قال اى العبد في صلوته:«بِسْمِ اللَّه الرَّحْمنِ الرَّحيم» 1: 1،يقول اللّه: ذكرنى عبدى. و اذا قال:«الحمد للّه» 1: 2،يقول اللّه:
حمدنى عبدى...«»
الخ و تا انشاء «تسميه» و «حمد» از طرف عبد نباشد،
آداب‏الصلاة ص : 284
«ذكرنى» و «حمدنى» معنى ندارد. و در احاديث معراج است كه مى‏فرمايد:
الآن وصلت، فسمّ باسمى.«»
و از حالاتى كه براى ائمّه هدى (ع) درمالِكِ يَوْم الدِّينِ 1: 4وَايّاكَ نَعْبُدُ 1: 5دست مى‏داد، و تكرار كردن بعضى از آنها اين آيات را، معلوم شود كه انشاء مى‏نمودند، نه صرف قرائت بوده از قبيل‏اسمعيل يشهد ان‏لا اله الا اللّه.«»

و اختلاف مراتب نماز اهل اللّه يكى از مهماتش همين اختلاف مراتب قرائت آنها است، چنانچه به شمّه‏اى از آن سابقا اشارت رفت. و اين متحقّق نشود مگر آن كه قارى منشئ قرائت و اذكار باشد. و شواهد بر اين معنى بيش از اين است. بالجمله، جواز انشاء اين معانى با كلام الهى بى اشكال است.