الهام عرشى‏
بدان كه در باب «عرش» و «حمله» آن اختلافاتى است، و در ظواهر
آداب‏الصلاة ص : 273
اخبار شريفه نيز اختلاف است، گر چه به حسب باطن اختلافى در كار نيست، چون در نظر عرفانى و طريق برهانى «عرش» بر معانى بسيارى اطلاق شود:
يكى از معانى آن - كه نديدم در لسان قوم - حضرت «واحديّت» است، كه مستواى «فيض اقدس» است. و حمله آن چهار اسم است از امّهات اسماء كه «اول» و «آخر» و «ظاهر» و «باطن» است.
و ديگر - كه باز در لسان قوم نديدم - «فيض مقدّس» است كه مستواى اسم اعظم است، و حامل آن «رحمن» و «رحيم» و «ربّ» و «مالك» است.
و يكى از اطلاقات آن، جمله «ما سوى اللّه» است، كه حامل آن چهار ملك است: «اسرافيل» و «جبرائيل» و «ميكائيل» و «عزرائيل».
و يكى ديگر، «جسم كلّ» است، كه حامل آن چهار ملك است كه صور «ارباب انواع» است، و در روايت كافى اشاره به آن وارد شده.«» و گاهى اطلاق بر «علم» شده، كه شايد مراد از علم «علم فعلى» حق باشد كه مقام ولايت كبرى است. و حمله آن چهار نفر از اولياء كمّل است در امم سالفه: نوح و إبراهيم و موسى و عيسى - على نبيّنا و آله و عليهم السلام. و چهار نفر از كمّل است در اين امّت: رسول ختمى، و امير المؤمنين، و الحسن، و الحسين - عليهم السلام.
و چون اين مقدمه دانسته شد، بدان كه در سوره شريفه «حمد» پس از اسم «اللّه» كه اشاره به ذات است، اين چهار اسم شريف كه «ربّ» و «رحمن» و «رحيم» و «مالك» است اختصاص به ذكر داده شده، ممكن است براى اين باشد كه اين چهار اسم شريف حامل عرش «وحدانيّت» هستند به حسب باطن، و مظاهر آنها چهار ملك مقرّب حق هستند كه حامل عرش «تحقّق» هستند. پس، اسم مبارك «ربّ» باطن «ميكائيل» است كه به مظهريّت ربّ موكّل ارزاق و مربّى دار وجود است. و اسم شريف «رحمن» باطن «اسرافيل» است كه منشى ارواح و نافخ صور و باسط ارواح و صور است، چنانچه بسط
آداب‏الصلاة ص : 274
وجود هم به اسم «رحمن» است. و اسم شريف «رحيم» باطن «جبرائيل» است كه موكّل بر تعليم و تكميل موجودات است. و اسم شريف «مالك» باطن «عزرائيل» است كه موكّل بر قبض ارواح و صور و ارجاع ظاهر به باطن است. پس، سوره شريفه تامالِكِ يَوْمِ الدين 1: 4مشتمل بر عرش وحدانيّت و عرش تحقّق است و مشير به حوامل آن مى‏باشد. پس، تمام دائره وجود و تجلّيات غيب و شهود، كه قرآن شريف ترجمان آن است، تا اين جاى از اين سوره مذكور است. و همين معنى جمعا در بسم اللّه كه اسم اعظم است موجود است، و در «باء» كه مقام سببيّت مى‏باشد و «نقطه» كه سرّ سببيّت است موجود است، و على عليه السلام سرّ ولايت و سببيّت است، پس او است نقطه تحت الباء،«» يعنى، نقطه تحت الباء ترجمان سرّ ولايت است تامّل - وجه تأمل اشكالى است كه در حديث است. و اللّه العالم.