تتميم‏
بدان كه كلمه شريفه الحمد للّه به حسب بيانى كه مذكور شد، از كلمات جامعه‏اى است كه اگر كسى به لطايف و حقايق آن حق را به آن تحميد كند، حق حمد را آن قدر كه در خور طاقت بشريّت است بجا آورده. و لهذا در روايات شريفه اشاره به اين معنى شده است، چنانچه در روايت است كه حضرت باقر العلوم سلام اللّه عليه از منزلى بيرون آمدند، مركبشان نبود.
فرمودند: «اگر مركب پيدا شود حمد حق تعالى كنم به طورى كه حق حمد است.» پس چون مركب پيدا شد، سوار شده و تسويه لباس خود فرمودند، گفتند: الحمد للّه.«» و از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله روايت است كه فرموده‏اند: «لا اله الا اللّه‏نصف ميزان است و الحمد للّه پر كند ميزان را.»«» و اين به واسطه آن است كه به آن بيان كه نموديم الحمد للّه جامع توحيد نيز هست.
آداب‏الصلاة ص : 257
و از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله روايت شده كه «قول بنده كه مى‏گويد الحمد للّه سنگينتر است در ميزانش از هفت آسمان و هفت زمين.»«» و هم از آن حضرت منقول است كه «اگر خداوند عطا كند جميع دنيا را به بنده‏اى از بندگانش پس از آن بگويد آن بنده: الحمد للّه، آن كه او گفته افضل است از آنچه به او عطا شده.»«» و هم از آن حضرت روايت شده كه «هيچ چيز محبوبتر پيش خدا نيست از قول قائل الحمد للّه، و از اين جهت خداوند به آن بر خود ثنا گفته.»«» و احاديث در اين باب بسيار است.
قوله تعالى:رَبِّ الْعالَمين 1: 2«ربّ» اگر به معناى «متعالى» و «ثابت» و «سيّد» باشد، از اسماء ذاتيّه است. و اگر به معناى «مالك» و «صاحب» و «غالب» و «قاهر» باشد، از اسماء صفتيّه است. و اگر به معناى «مربّى» و «منعم» و «متمّم» باشد، از اسماء افعاليه است.
و «عالم» اگر «ما سوى اللّه» كه شامل همه مراتب وجود و منازل غيب و شهود است باشد، «ربّ» را بايد از اسماء صفات گرفت. و اگر مقصود «عالم ملك» است كه تدريجى الحصول و الكمال است، مراد از آن اسم فعل است. و در هر صورت، در اينجا مقصود اسم ذات نيست. و شايد، به نكته‏اى، مراد از «عالمين» همين عوالم ملكيّه، كه در تحت تربيت و تمشيت الهيّه به كمال لايق خود مى‏رسد، و مراد از «ربّ» مربّى، كه از اسماء افعال است، باشد.
و بدان كه ما در اين رساله از ذكر جهات تركيبى و لغوى و ادبى آيات شريفه خوددارى مى‏كنيم، زيرا كه آنها را غالبا متعرّض شده‏اند. و بعض امور كه يا اصلا تعرّض نشده يا ذكر ناقص از آن شده در اين جا مذكور مى‏گردد.
آداب‏الصلاة ص : 258
و بايد دانست كه اسماء «ذات» و «صفات» و «افعال» كه اشاره‏اى به آن شد، مطابق اصطلاح ارباب معرفت است. و بعضى از مشايخ اهل معرفت در كتاب انشاء الدوائر اسماء را تقسيم نموده به «اسماء ذات» و «اسماء صفات» و «اسماء افعال» و فرموده است:
و اسماء الذّات هو: اللّه، الربّ، الملك، القدّوس، السّلام، المؤمن، المهيمن، العزيز، الجبّار، المتكبّر، العلىّ، العظيم، الظّاهر، الباطن، الاوّل، الآخر، الكبير، الجليل، المجيد، الحقّ، المبين، الواجد، الماجد، الصمد، المتعالى، الغنىّ، النور، الوارث، ذو الجلال، الرقيب.
و اسماء الصفات و هي: الحىّ، الشّكور، القهّار، القاهر، المقتدر، القوىّ، القادر، الرّحمن، الرحيم، الكريم، الغفّار، الغفور، الودود، الرّءوف، الحليم، الصّبور، البرّ، العليم، الخبير، المحصى، الحكيم، الشّهيد، السميع، البصير.
و اسماء الافعال هو: المبدئ، الوكيل، الباعث، المجيب، الواسع، الحسيب، المقيت، الحفيظ، الخالق، البارء، المصوّر، الوهّاب، الرّزّاق، الفتّاح، القابض، الباسط، الخافض، الرّافع، المعزّ، المذلّ، الحكيم، العدل، اللّطيف، المعيد، المحيى، المميت، الوالى، التوّاب، المنتقم، المقسط، الجامع، المغنى، المانع، الضّارّ، النّافع، الهادى، البديع، الرّشيد. -«» انتهى.
و در ميزان اين تقسيم گفته‏اند كه گرچه تمام اسماء اسماء ذات است لكن به اعتبار ظهور ذات، اسماء ذات گويند، و به اعتبار ظهور صفات و افعال، اسماء صفاتيّه و افعاليّه به آنها گويند، يعنى، هر اعتبار ظاهرتر گرديد، اسم تابع آن است. و از اين جهت گاهى در بعضى اسماء دو يا سه اعتبار جمع شود، و از اين جهت از اسماء ذاتيّه و صفاتيّه و افعاليّه يا دو از اين سه شود، مثل «ربّ» چنانچه ذكر شد. و اين مطلب در مذاق نويسنده درست نيايد و مطابق
آداب‏الصلاة ص : 259
ذوق عرفانى نشود. بلكه آنچه در اين تقسيم به نظر مى‏رسد آن است كه ميزان در اين اسماء آن است كه سالك به قدم معرفت پس از آن كه فناى فعلى براى او دست داد، حق تعالى تجلّياتى كه به قلب او مى‏كند تجلّيات به اسماء افعال است، و پس از فناى صفاتى، تجلّيات صفاتيّه، و پس از فناى ذاتى، تجلّيات به اسماء ذات براى او مى‏شود. و اگر قلب او قدرت حفظ داشت پس از صحو، آنچه كه از مشاهدات افعاليّه خبر دهد اسماء افعال است، و آنچه كه از مشاهدات صفاتيّه، اسماء صفات، و هكذا اسماء ذات. و اين مقام را تفصيلى است كه در اين اوراق نشايد. و آنچه را در انشاء الدوائر مذكور شده، مطابق ميزانى كه خود دست داده صحيح نيست، چنانچه در نظر به اسماء واضح شود.
و مى‏توان گفت كه اين تقسيم به «اسماء ثلاثه» در قرآن شريف نيز اشاره به آن شده. و آن آيات شريفه آخر سوره «حشر» است. قال تعالى:هُوَ اللَّه الَّذى لا الهَ الا هُوَ عالِمُ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحيمُ 59: 22.«» إلى آخر الآيات الشريفة.
و اين آيات شريفه، شايد اوّلى آنها اشاره به اسماء ذاتيّه، و دومى اشاره به اسماء صفاتيّه، و سومى اشاره به اسماء افعاليّه، باشد. و تقديم ذاتيّه بر صفاتيّه، و آن بر افعاليّه، به حسب ترتيب حقايق وجوديّه است و تجلّيات الهيّه، نه به حسب ترتيب مشاهدات اصحاب مشاهده و تجليات به قلوب ارباب قلوب. و بايد دانست كه آيات شريفه را رموز ديگرى است كه ذكر آن مناسب مقام نيست. و اين كه آيه دوم اسماء صفاتيّه، و سوم افعاليّه است، واضح است. و اما «عالم الغيب و الشهادة» و «رحمن» و «رحيم» از اسماء ذاتيّه بودن مبنى بر آن است كه «غيب» و «شهادت» عبارت از اسماء باطنه و ظاهره باشد، و «رحمانيّت» و «رحيميّت» از تجلّيات «فيض اقدس» باشد نه «فيض مقدس». و اختصاص دادن اين اسماء را به ذكر، با اينكه «حىّ» و
آداب‏الصلاة ص : 260
«ثابت» و «ربّ» و امثال آن به اسماء ذاتيّه نزديكتر به نظر مى‏آيد، شايد براى احاطه آنها باشد، زيرا كه اين‏ها از امّهات اسماء هستند. و اللّه العالم.